خانه ات سرد است ؟
خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم.
ستارهٔ کوچکی در کلمهای بگذار و به آسمانم روانه کن.
" بسیار تاریکم. "
دلم میخواست خانهات باشم ,
که از خستگی هایت به آغوش من برگردی.
جنون اَدواري
جناب اریانفر عزیزم ، منم هیچ وقت هنر به اندازه بودن رو بلد نبودم ، یا انقدر کمم که فراموش میشم یا ا
حق باتوعه آریانفر عزیزم ، کسی بی اعتمادی رو جزوی از وجودت میکنه که همهی وجودت میدونستیش.
اَرغوان شاخهیِ همخون جدا ماندهی من . .
آسمان تو چه رنگ است امروز ؟ آفتابیست هوا ؟
یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است , آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست , آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک است که چو بر میکِشم از سینه نفس , نفسم را بر میگرداند , ره
چنان بسته که پرواز نگه , در همین یک قدمی میماند.