آسمان پردهی سیاهش را کشید , سکوت رنگ تیرهاش را به دیوارهای اتاق پاشید , چشم هایش که بسته شدند خود را در میان تصاویری از گذشته پیدا کرد.
جنون اَدواري
از من فاصله بگیر !
هر بار که به من نزدیک میشوی باور میکنم هنوز هم میشود زندگی را دوست داشت.
از من فاصله بگیر من خسته ام از این امید های کوتاه ، بیمار از این سرابهای رویائی.
لبخندش قلب شکسته ام را بند زد ، دیگر هیچوقت دچار تاریکی نشدم. شمس درست میگفت : " نور از میان زخم هایمان وارد میشود "