eitaa logo
جبارنامه
282 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
560 ویدیو
30 فایل
کانال علی جباری ⌛پژوهشگر و مدرس تاریخ 📗مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️طلبه،سخنران،مداح و کمی شعر و مقاله 💻مدرس نرم افزار های علوم اسلامی 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
رونمایی از نرم‌افزار تاریخ تشیع مشتمل بر ۴۰۰ جلد کتاب در قم https://www.google.com/amp/s/www.yjc.ir/fa/amp/news/6684702
چشمهایت دام و گیسویت کمند با کمندت پای ما را هم ببند آنقدر شیرین و ناز و دلکشی عاشقانت جان برایت می دهند پرده از روی چو ماهت باز کن گر چه لایق مشتری هایت کمند من خریدارم همه ناز تو را لطف کن دکان عشقت را مبند دل به یادت باز هم پر خون شده مهربانی کن تو زخمش را ببند 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
آخر ز شور عشق تو دیوانه میشوم با هر کسی به غیر تو بیگانه میشوم روزی پس از گرفتن ویزای معرفت بر گرد شمع روی تو پروانه میشوم پای پیاده کوله پر از آرزوی ناب جان می دهم برای تو جانانه میشوم پای عمود و زیر علم سینه می زنم اصلا غلام خیمه و این خانه می شوم بین صفا و مروه تو هروله کنان مست و خراب گوشه میخانه می شوم باز آمدم دوباره بسازی مرا ز عشق بر فیض بی بدیل تو پیمانه می شوم جانم فدات خانه ات آباد یا حسین در اربعین کوی تو مستانه میشوم 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
چای آتشی لیوان سفالی طعم دیگری دارد گرمای آتش کنار کلبه هم با روزهای دیگر متفاوت است حرارت کلامت، سرمای زمستان را دلپذیر می کند مسیرهای طولانی زود تمام می شود باران مهربان تر و شاعرانه تر می بارد اشتهایم خوب می شود با تمام دردها و رنج ها، همچون کودکی شاد و خندان می شوم دوست دارم شب نشینی ها تمام نشود انگار دریا آبی تر است کوه ها مقاوم ترند جنگل ها سرسبز ترند اصلا چرا همه چیز را تو تعیین می کنی چگونه در رنگ ها و طعم ها و خستگی ها تصرف می کنی؟؟؟ با من بمان که حال دلم خوب می شود ای باعث تمام خوشی های عمر من 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
ساقی چرا با دشمنان عشق گفتی اسرار شب های دراز عاشقان را ساقی تو با ناخورده می چون وعده کردی آتش زدی هم هستی و هم جانمان را ساقی چرا با محتسب خلوت گزیدی ویران نمودی خانه بی خانمان را ساقی تو را با شیخ و شرع و دین چکار است تحریم کرده تاک و خاک و جاممان را ساقی چرا از کیش ما بیرون شدی تو تشویش کردی هم خور و هم خوابمان را ساقی بیا دائم سر میخانه ات باش افزون کن این مستی و حال نابمان را ساقی دوباره می بده شوری بیفکن محکم نما زنجیرهای داممان را ساقی چراغ محفل عشاق غم باش روشن نما چون شمع شام تارمان را 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
تابلوی خداشناسی... آسمان در آبی ترین و زیباترین لحظاتش، بدون کوچکترین آلودگی و ناخالصی، هر چه می بینیم فقط آسمان است و عظمتش. دریا با آن لباس سبز فسفری و چین های ریزی که روی آن دارد، چه صحنه دلپذیری ایجاد کرده. کوه های شنی جذاب و خوش نقشی که فاصله ای میان دریای مهربان و آسمان کریم شده اند. و حیوانی که نماد صبوری و استقامت و قناعت در صحراهاست و خالق بی همتا دنیایی آموختنی در وجودش قرار داده است. خلقت این حیوان آن قدر شگفت انگیز است که در کتابش انسان را به تفکر درباره آن می خواند. همین یک صحنه برای صاحبان اندیشه و خرد کافیست تا بیندیشند و عبرت گیرند و بر ایمانشان بیفزایند. أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (17)  وَإِلَي السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ (18)  وَإِلَي الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (19)  وَإِلَي الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ (20) آيا به شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده؟ و به آسمان، كه چگونه برافراشته شده و به كوه كه چگونه برپا داشته شده و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟ (سوره مبارکه غاشیه) 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
مبتلایت شدم و خواب ندارم دیگر رفته آرام دلم تاب ندارم دیگر غم گرفته است تمام شب هجرانم را که چرا روشن مهتاب ندارم دیگر مانده سجاده ی پر جاده ی من زیر بغل کنج این میکده محراب ندارم دیگر گریه ها برده امانم شده هق هق کارم بی تو یک لحظه ی شاداب ندارم دیگر مثل یک تشنه که گه گاه به آبی برسد از لب لعل تو سیراب ندارم دیگر شعرم از قافیه افتاده و بی وزن شده لایق تو غزل ناب ندارم دیگر 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
چند روز پیش تک بیتی تقدیم دوستان کردم: گاهی می ارزد آنکه ببازی به یک نگاه دستار و جام باده و کشکول و خرقه را بعد از انتشار این بیت یکی از مخاطبین بزرگوار لطف کردن و بیتی از خانم شهره توکلی را کامنت کردن: «رسم دنیــا فقـــط اینـست که دورت بزنند با تو این نقطۀ پرگـــــــار شدن می ارزد» که این بیت بهانه ای شد برای سرودن چند بیت جدید از حقیر در همون سبک که با عشق و احترام تقدیم مخاطبین فهیم و نکته دانم می کنم. بسته بر ساقه‌ی تو خار شدن می ارزد بر غم هجر تو غمخوار شدن می ارزد گر طبیبانه تنم را تو نوازش بکنی خسته و زخمی و بیمار شدن می ارزد کنج بازار غمت بهر تماشای رُخت طفل پر اشک و غم و زار شدن می ارزد از خور و خواب گذشتن به فنا پیوستن با تو بر دار و گرفتار شدن می ارزد جرم ما دم زدن از عشق پر از جذبه توست بر چنین جرم گنهکار شدن می ارزد شهر صف بسته که از مِهر تو چیزی بخرد همره این صف تجّار شدن می ارزد قیمت وصل تو جانا اگر این جان منست با چنین وصف خریدار شدن می ارزد هر که در کوی تو شد قید تعلق ها زد با تو آزاد و سبکبار شدن می ارزد چون مرام تو بریدن ز همه ما و منیست بر تو و کیش تو دیندار شدن می ارزد
دیگر میان ظلمت سنگین شهر ما جشنی برای آینه برپا نمی شود دیگر میان مردم این شهر پر فریب چیزی به غیر فاصله پیدا نمی شود دیگر پس از رفاقت دزدان و قاضیان دزدی میان محکمه رسوا نمی شود دیگر پس از مهاجرت عشق از این دیار دکان ناز و عشوه ما وا نمی شود دیگر پس از گرانی لبخند بر پدر بغضم به سینه و به گلو جا نمی شود دیگر پس از ظهور غم بی عدالتی شب میزبان خاطر «یلدا» نمی شود 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh