#تلنگر
🔴اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است پیش داوری مکن و خانوادهاش را مسخره و متهم به بد تربيت کردن فرزندانشان مکن، چرا که نوح علیهالسلام با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود، در حالیکه مشهور به صفی الله بود.
🔴کسی را که از قومش اخراج کردهاند مسخره نکن و نگو بیارزش و بیجایگاه است، چرا که ابراهیم علیهالسلام را راندند در حالیکه مشهور به خلیل الله بود.
🔴زندان رفته و زندانی را مسخره مکن
چرا که يوسف علیهالسلام سالها زندان بود در حالیکه مشهور به صدیق الله بود.
🔴ثروتمند ورشکسته و بی پول را مسخره مکن چرا که ايوب علیهالسلام بعد از غنا مفلس و بی چیز گرديد، در حالیکه مشهور به نبی الله بود.
🔴شغل و حرفه دیگران را تمسخر مکن، چرا که لقمان علیهالسلام نجار، خیاط و چوپان بود، درحالیکه خداوند در قرآن مجید به حکيم بودن او اذعان دارد.
🔴کسی را که همه به او ناسزا میگویند و از او به بدی یاد میکنند مسخره مکن و مگو که وضعيت شبهه برانگیزی دارد، چرا که به حضرت محمد(ص) ساحر، مجنون و دیوانه میگفتند، در حالیکه حبیب خدا بود.
👈 پس دیگران را پیش داوری و مسخره نکنیم، بلکه حسن ظن به دیگران داشته باشیم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
به نام خدا
سلام
یک شماره بین ۱ تا ۱۸ انتخاب کنید و روی پیوند زیر بزنید و ببینید رفیق شهیدتان کیست؟
یک صلوات مهمانش کنید.🌺
۱. digipostal.ir/cofa3zi
۲. digipostal.ir/cmdgvds
۳. digipostal.ir/cu961hs
۴. digipostal.ir/cabb62c
۵. digipostal.ir/c87kide
۶. digipostal.ir/ceiv42d
۷. digipostal.ir/csenas8
۸. digipostal.ir/cezkkiq
۹. digipostal.ir/c0enl2t
۱۰. digipostal.ir/ck0hv4j
۱۱. digipostal.ir/cfir815
۱۲. digipostal.ir/cjt5fhz
۱۳. digipostal.ir/cwbze98
۱۴. digipostal.ir/cwpcc6j
۱۵. digipostal.ir/cjarjqv
۱۶. digipostal.ir/cpexi3q
۱۷. digipostal.ir/cufmm0j
۱۸. digipostal.ir/c3fxydo
اگر دوست داشتید برای دوستانتان هم بفرستید.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
🌺 السّلام علیک یابنت موسی بن جعفر 🌺
🔸۲۳ربیع الاول سالروز ورود پربرکت ولی نعمتمان کریمه اهلبیت، شفیعه روز جزا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم را تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
وقتی انیس لحظهی تنهایی ام توئی
تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی
هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا
بی اختیار سمت حرم میکشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل میکند آدم کنار تو
حالی نگفتنی به دلم دست میدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کننند هاجر و مریم کنار تو
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست
خونین تر است ماه محرم کنار تو
مادر کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهری ات شدیم
ما با تو در پناه تو آرام می شویم
وقتی که با ملائکه همگام می شویم
بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات
مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات
زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست
باران میان مرمر آیینه دیدنیست
این صحنه در برابر ایینه دیدنیست
مرغ خیال سمت حریمت پریده است
یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
من روی حرف های خود اصرار میکنم
در مثنوی و در غزل اقرار میکنم
ما در کنار دختر موسی نشسته ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته ایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم
بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم
از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان
من هم دلیل حسرت افلاک می شوم
روزی که زیر پای شما خاک می شوم
#سید_حمیدرضا_برقعی
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
درویشی بود که در کوچه و محله راه میرفت و میخواند:
✍"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه میگوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در میآورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود.
زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانهاش و به همسایهها گفت: من به این درویش ثابت میکنم که هرچه کنی به خود نمیکنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنهام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد.
زن دواندوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش میزد و شیون میکرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .
👈آنچه را که امروز به اختیار میکاریم فردا به اجبار درو میکنیم. پس در حد اختیار، در نحوهی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
41.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یا_رسول_الله #محمد #پیامبر #رسول_الله #ولادت_پیامبر
🌸با کمی تأخیر اما به عشق آقا رسول الله ص تقدیم همه شما خوبان.
مکان لوکیشن هم اطراف روستای سنجگان شهر قم می باشد.
✅الهی همیشه در پناه خدای مهربان باشید و لطف پیامیر رحمت و مهربانی شامل حال خودتون و همه عزیزاتون باشه.
#علی_جباری
۹ آبان ماه ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
دل زودتر شکسته و مقصد رسیده است
در راه مانده قافله بغض های من
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
طرف یه نیسان گوجه 🍅قاچاق می کنه
گمرک دستگیرش میکنه.
مدیر گمرک بهش میگه جریمه ات اینه که یکی از جعبه های گوجه را بخوری !!! 😳
یارو شروع میکنه به خوردن گوجه و هی میگه:
آخ بمیروم سیت ممدلی ... بدبخت شدی ممدلی ... بیچاره شدی ممدلی !!!
مدیر گمرک بهش میگه: ممدلی کیه؟
میگه: ممدلی کاکامه با یه نیسان فلفل هندی 🌶 قاچاق پشت سروم داره میاد!!! 😅
عزیزان روز قیامت هم دقیقا همینطوره، از هر چی بار زدی، باید بخوری.
اگه بارت بهشتی باشه عشق و حال ☺️
اگه جهنمی باشه آه و زار 😟
❇️ لهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتَ (بقره/۲۸۶)
هر كس عمل شایستهای انجام داده، به سود اوست، و هر كس مرتكب كار زشتی شده، به زیان اوست.
🤲 ان شاءالله که نیسان عمرمون فقط تو مسیر باربریِ برای بهشت کار کنه. 👌
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و همدیگر را حفظ کنند. وقتی به هم نزدیکتر بودند بدنشان گرمتر میشد ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد، تصمیم گرفتند از هم دور شوند ولی از سرما میمردند.
مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند و گرم بمانند، یا نسلشان منقرض شود. پس دریافتند که بهتر است گردهم آیند و آموختند که با زخمهای کوچکی که همزیستی بوجود می آورد زندگی کنند، و این چنین توانستند زنده بمانند.
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و خوبیهای آنان را تحسین نماید.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#قاموس_نور
دیروز ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۰ در #مرکز_تحقیقات_کامپیوتری_علوم_اسلامی از سری #نشست_های_علوم_انسانی_اسلامی_دیجیتال، جلسه ای با هدف بررسی پایگاه اینترنتی #قاموس_نور برگزار شد که توفیق داشتم در خدمت اساتید اجرا و اداره جلسه را بر عهده داشته باشم.
بحمدالله از جهت محتوا جلسه خوب و سنگینی بود و بهره زیادی بردم.
پایگاه اینترنتی قاموس مهمترین پایگاه هوشمند در زمینه لغت عربی می باشد که برای پژوهشگران و محققان بسیار مفید و قابل استفاده است.
در این پایگاه می توانید ترجمه لغات عربی را به فارسی و عربی با قابلیت های کم نظیر علمی و فنی مشاهده کنید.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴من گنـــاه میڪنم
فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند.
او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است).
امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد.
مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است).
امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور.
گفت:نمی توانم چیزی نخورم...
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند.
امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن.
مرد فکری کرد و گفت: نمی شود.
امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟
او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
📚بحار الانوار؛جلد78؛صفحه؛126
منبع: کانال داســتـــان هــاے کـــوتـــاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
#بی_قرارم_روز_و_شب
لحظه ها را در فراقت می شمارم روز و شب
چشم ها بر انتظارت می گمارم روز و شب
باز از هر استخوانم می تراشم یک قلم
ندبه ها در این اسارت می نگارم روز و شب
چون یتیمی زار و نالان کنج بازار غمت
دست در دست خیالت می فشارم روز و شب
بهر تسکین دل از غوغا و درد بیکسی
مرهمی از اشک بر آن می گذارم روز و شب
خانه کرده نام ما از مِهر تو کنج لبت
زیر بار این خجالت شرمسارم روز و شب
تو همیشه یاد مایی ما ولی غافل ز تو
در غم این جهل و غفلت اشکبارم روز و شب
چاره درمان درد لاعلاجم وصل توست
بی تو غرق دردهای بی شمارم روز و شب
گفته پیر میکده سوز زمستان می رود
در هوای این بشارت چون بهارم روز و شب
صبر هم آسیمه سر شد در نبودت بازگرد
کهنه شد رَخت قرارم بی قرارم روز و شب
#علی_جباری
۱۵ فروردین ۹۷
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
هر نگاهت مصرع شیرین و زیبا از غزل
خنده هایت بیتعارف شاهکار مثنویست
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
یک شب که تو مهمان من غم زده باشی
آن شب به هزاران سحر و صبح میارزد
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
✨ترس از گناه
حضرت علي عليه السلام مردي را ديد كه آثار ترس و خوف در سيمايش آشكار بود، از او پرسيد:
- چرا چنين حالي به تو دست داده است؟
مرد جواب داد:
- من از خدا مي ترسم.
امام فرمود:
- بنده خدا! (نمي خواهد از خدا بترسي) از گناهانت بترس و نيز به خاطر ظلم هايی كه درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را كه به صلاح تو نهی كرده است در آن نافرماني نكن، آن گاه از خدا نترس؛ زيرا او به كسي ظلم نمی كند و هيچ گاه بدون گناه كسی را كيفر نمی دهد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴هرچه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحبکارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحبکار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا بهعنوان آخرین کار، ساخت خانهای را به عهده بگیرد. نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بیدقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد.
زمان تحویل کلید، صاحبکار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیهایست از طرف من به تو، به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بهکار میبرد و تمام دقت خود را میکرد.این داستان زندگی ماست...
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز میسازیم نداریم و در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساختهها زندگی کنیم، اما فرصتها از دست میروند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساختهایم ممکن نباشد. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند..
📚 کانال داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
⚠️ گناه ، اثر دارد؛ دیر یا زود ⚠️
امام_باقر عليه السلام فرمودند:
روزی جوانى در #مدينه با زنى رو در رو شد.
جوان در حالى كه زن به سوى او مى آمد به او نگاه كرد.
وقتى زن از كنار جوان گذشت جوان همان طور که راه مى رفت وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست.
ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود، خورد و شكاف برداشت.
وقتى زن رفت، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد.
با خود گفت: به خدا قسم نزد #پيامبر_اکرم صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت.
سپس نزد ایشان آمد. پیامبر خدا از او پرسيدند: اين چه وضعى است؟
جوان، داستان را گفت.
آن گاه، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد:
« قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ »(نور/ ۳۰)
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است.
📚كافی ج ۵ ص ۵۲۱.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh