🔹قانون جذب
🔻اتفاقات مثبت را به زندگیتان دعوت کنید.
هرچیزی که در زندگی ما وجود دارد یا در آینده با آن برخورد می کنیم را خودمان به زندگی خود دعوت می کنیم. چگونه؟ با کلام خود و با باورهایی که داریم.
🔺خیلی ها متوجه این موضوع نیستند و اصلا به آن توجه نمی کنند، ولی اگر دقت کنیم می بینیم که در طول روز مدام به چیزهای منفی فکر می کنیم یا حتی خیلی از اوقات با خودمان می گوییم: «من آدم کندی هستم، بدشانسم، جذاب نیستم» و در نتیجه این چیزهای منفی را به زندگی مان دعوت می کنیم.
🌼به جای آن بهتر است بگوییم: «من خوشبختم، من قوی ام، سالمم، با استعدادم».
‼️وقتی قانون دنیا این شکلی است که خودمان قادر هستیم تا اتفاقات را برای خودمان بسازیم پس چرا با کلام و باورهای خود افکار مثبت را به زندگی مان دعوت نکنیم؟
📚کانال داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔@jabbarnameh
#داستان_کوتاه
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند.
مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد.
غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند.
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت.
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند.
در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند، غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند.
با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد.
تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمیخوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.»
تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.»
من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد.
"آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس غنیبودن میکنند، می بخشند."👌
"من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمیکردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی."
👇👇👇
🆔@jabbarnameh
⚛بارها و بارها خوانده شود⚛
1⃣نمی گویم #مقدّس نباش ولی #مقدّسِ عاقل باش. بِس بِسی مباش که #سُخریه ی این و آن می شوی.
2⃣ #فرزانه باش و #دیوانه باش.
3⃣خویشتن را #تفویض به حق کن و او را وکیل خود بگیر که #تواناتر و #داناتر و #باوفاتر و مهربانتر و پاینده تر از او نخواهی یافت "حسبُنا الله و نِعمَ الوکیل".
4⃣سوره ی مبارکه ی #اخلاص" را با اخلاص بر زبان داشته باش.
5⃣با #خلق خدا #مهربان باش.
6⃣از سخنان #ناهنجار اگر چه به #مزاح باشد برحذر باش.
7⃣ #خلاف مگو" اگرچه به #مطایبت باشد.
8⃣از #قسم خوردن اگرچه به #راست باشد احتراز کن.
9⃣چو #اِستاده ای دست #اُفتاده گیر.
0⃣1⃣تا می توانی #نماز را در اول وقت" بجای آور.
1⃣1⃣"تجارتت" را #مُغتنم بشمار که انسان بیکار از دنیا و آخرت هر دو می مانَد.
2⃣1⃣ "داد و سِتَد" #مانع بندگی نیست "رجالٌ لا تلهیهم تجاره و لا بیعٌ عن ذکر الله و أقام الصّلوه و إیتاء الزکوه".
3⃣1⃣در #مُطلقِ امور #میانه رو" باش.
4⃣1⃣بر #کتمان" اهتمام داشته باش
🔸...اگرچه الف دنباله دارد، ولی؛
🍁گرچه #منزل بس #خطرناک است و مقصد ناپدید
🍁هیچ راهی نیست کآنرا نیست پایان غم مخور
🔴دستورالعمل هایی از
🔴علامه حسن زاده آملی
🔴۲۳ دی ماه ۱۳۵۱شمسی.....قم
#علامه_حسن_زاده
#آوای_توحید
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
خانه دل ما را از کرم عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
🌱اللهم عجل لولیک الفرج🌿
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
مسابقه بزرگ *《منتظران ظهور ۱۴۰۰》*
⏳ *زمان:* جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰ تا پنج شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ روز جمهوری اسلامی ایران
✒️ *جوایز مسابقه:*
✅ ۱۰ کمک هزینه سفر نجف اشرف و کربلای معلی برای نفرات برتر به قید قرعه
✅ ۲۰ کمک هزینه سفر مشهد برای نفرات برتر به قید قرعه
✅ ۱۱۰ هدیه یک میلیون ریالی به قید قرعه جهت کلیه شرکت کنندگان در مسابقه
🔍 *طریقه شرکت در مسابقه:* با ورود به لیک ذیل و پاسخ به سوالات و ارسال الکترونیکی آن به سادگی در مسابقه ما شرکت نمائید و نیازی به نصب هیچگونه نرم افزاری نیست.
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfd_SeQzYViqnevd9oLzqitg0hkhTLrkCZwpu8b8g94Kin4Og/viewform?usp=sf_link
⏰ *زمان قرعه کشی:* سه شنبه ۲۴ فروردین راس ساعت ۱۰ شب در جوار آستان مقدس امامزاده احمد (ع) قم همراه با زیارت مجازی امامزاده به صورت زنده (لایو) در پیج رسمی کارگروه احکام اداره کل اوقاف و امور خیریه استان قم در اینستاگرام به آدرس:
*Https://instagram.com/1gamahkam*
#داستان_کوتاه
✍ گویند: پادشاهی فرزندش در بستر مرگ افتاد و همه اطباء را برای طبابت، نزد او جمع کردند. اطباء از تشخیص بیماری او عاجر شدند. بوعلی سینا را نزد او آوردند. بر بالین او نشست و گفت: تو را دردی در جسم نمیبینم، روح تو مریض است. شاهزاده چون حاذقبودن بوعلی را فهمید: گفت مکان خلوت کنید با طبیب کار دارم.
🔹 شاهزاده گفت: مرا دردی است که تو فقط یافتی! من پسر این پادشاه از یک کنیزم. پدرم با وجود پسران دیگر مرا ولیعهد خود کرد و دشمنی آنان به جان خود خرید. پدرم از دست هیچ کس جز من باده نمینوشد، اطرافیان مرا تطمیع کردند سمّ در باده کردم تا پدر خویش بُکشم. پدرم باده را چون دست گرفت و چهره مرا دید داستان را فهمید و باده نخورد. منتظر بودم مرا دستور قتل دهد، نه تنها دستور قتل مرا نداد بلکه روزبروز بر محبت خویش بر من افزود که اطبای جهان بر بالین من حاضر ساخت. ای طبیب! من با این درد خواهم مُرد، مرا رها کن و برو!
🔹 گاهی خوببودن کسی چنان آزاردهنده است که هرگز با بدبودنش نخواهد توانست کسی را چنین آزار کند. پس همیشه برای آزار کسی که آزارت کرد به بدیکردن در حق او برای آزارش فکر نکن، به این راه هم بیندیش.
🌹 ️یوسف (ع) با نیکبودن خود چنان زلیخا را آتش زد که هیچ کس نمیتوانست.
🌸 وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22 - رعد)
👈 و در عوض بدیهای مردم نیکی میکنند، اینان هستند که عاقبت منزلگاه نیکو یابند.
👇👇👇
🆔@jabbarnameh
📚 #حکایت
روزی بهلول در خیابان به دنبال چیزی میگشت.
رهگذران گفتند: بهلول بدنبال چه میگردی؟
گفت: به دنبال کلید خانه.
گفتند: کلید را دقیقا کجا گم کرده ای؟
گفت: در خانه!
گفتند: پس چرا در خیابان بدنبال آن میگردی؟
گفت: آخر درون خانه بسیار تاریک است و چیزی نمی بینم!
گفتند: نادان یعنی نمیدانی آن کلید را هرگز در خیابان نخواهی یافت؟
گفت: پس چرا همه شما کلید تمام مشکلاتتان را در خارج از خود جستجو میکنید و خود را نادان نمیدانید؟
شاه کلید، درون ماست منتهی درون ما تاریک است و بدنبال آن در خارج از خود میگردیم.
در واقع چنگ انداختن به دنیای بیرون نوعی اتلاف وقت و هدر دادن انرژی است ...
📚داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
✍🏻 روزی بهلول داشت از کوچه ای میگذشت شنید که استادی به شاگردهایش میگوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
🔻یک اینکه می گوید خدا دیده نمیشود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
🔻دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
🔻سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
✍🏻 بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
✍🏻 خلیفه گفت : ماجرا چیست؟
استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
👌استاد اینها را شنید و خجل شد و از
جای برخاست و رفت.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
سلام
عدد ۱۶۴۰ را بدون هیچگونه ستاره و مربعی شماره گيری کنيد بعداز خوشحالی بنده را هم دعا بفرمایید🌹🌹🌹
اگر رضایت داشتید، پیام را نشر دهید.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و کیسه را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.
☝ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند.
وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
😇 وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
😊 اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
😁 و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را از علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند.
وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هر کدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند.
🏚️ در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.
✅ وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.
✅ اما وزیر دوم، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد.
✅و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد.
خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.😔
👈در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.
حال از خود این سؤال را بپرسیم، ما از کدام گروه هستیم؟
زیرا ما الان در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم، اما فردا زمانی که مَلک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند، در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی نظرت چیست؟
آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به ما سود می رسانند.
خداوند می فرماید:
(وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی)
(بقره۱۹۷)
*توشه بگیرید که بهترین توشه ها پرهیزکارى است.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
🌎ﻓﻠﮏ ﺟﺰ ﻋﺸﻖ ﻣﺤﺮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
🌎ﺟﻬﺎﻥ ﺑﯽﺧﺎﮎ ﻋﺸﻖ ﺁﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
#عشق #عرفان #نظامی #آوای_توحید
🍀اللهم عجل لولیک الفرج🌿
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh