#معرفی_کتاب
💢 اکنون که به گذشته فکر میکنم، به روزگار سیاهی که از سر گذراندهام، به قلب شکسته پدرم که تا آخرین دم حیات نگران من بود، به مادرم که مسبب تمام بدبختیها و سیه روزیهای من بود و همواره سعی میکرد از وجود من پلی برای رسیدن به امیال خود پدید آورد... به گذشته اندوهناکم میاندیشم هنوز هم پدرم را میبینم که با پای لنگش که یادگار به توپ بستن مجلس توسط قزاقهای لیاخوف روسی بود... طول حیاط خانه را میپیمود و از کنار حوض که گلدانهای شمعدانی را دورش چیده بودند به طرف طناب رخت میرفت و لباسهای من را که برای خشک شدن روی طناب پهن بود برمیداشت و باز لنگان لنگان به کنجی میخزید و بیصدا میگریست و سرش را در میان لباس فرو میبرد. من هستیباخته نیز از پشت شیشه شکسته اتاق این صحنه را نظاره میکردم بیآنکه بزرگی و هیبت دردهای پدرم را در بیابم...»
🔶️ بخشی از کتاب تا سیاهی... نوشته پروین غفاری
✔ دانشجویان گرامی لطف کنند هر کتابی که مطالعه نمودند و دوست دارند آن را به دوستان خود پیشنهاد دهندبه شماره 09923277996
در پیام رسان ایتا، ارسال نمایند تا در اسرع وقت در کانال و در اختیار دوستان قرار گیرد.
#خاطرات_پروین_غفاری
#رمان
#تا_سیاهی
#مو_طلایی
#جامعه_اسلامی_علوم_پزشکی_کاشان
🔷️ آدرس ما :
🌐 https://t.me/Jadkaums
🌐 @jad_kaums_57