فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشت ماست 🍛
😍خورش ماست اصفهانی، یکی از دسرهای خوشمزه و پر طرفدار ایرانی است که اصالتا متعلق به شهر اصفهان است.
✨جالب است بدانید که این خورشت اصیل ایرانی تنها خورشتی است که به صورت دسر سرو می شود.
✨البته خورش ماست به جهت اینکه دارای مواد تشکیل دهنده مقوی و کاملی است می تواند به عنوان یک وعده کامل غذایی هم مورد استفاده قرار گیرد.
🔅 نکته دیگر در مورد خورش ماست این است که این خورش طعمش هم با دیگر خورش ها متفاوت است و طعمی شیرین دارد.
✨خورشت گردن به صورت متداول با گوشت بدون استخوان گردن گوسفند طبخ می شود ، اما در صورتی که دوست ندارید از گوشت گردن گوسفند استفاده کنید می توان آنرا با گوشت های سفید مانند گوشت مرغ و بوقلمون هم تهیه کرد.
#دسر
#خورشت_ماست
┈┉┅━❀✨🍃✨💠✨🍃✨❀━┅┉┈.
https://eitaa.com/jadeharamesh
┈┉┅━❀✨🍃✨💠✨🍃✨❀━┅┉┈
✍️#کتک_خوردن_از_همسر😲
مـرحوم شیـخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگ ترین فقیهان عالَم تشیع بود، در حدی که علمای بزرگ شیعه ازقول او نقل کردهاند که فرمـوده بود اگر تمام کتاب های فقهی شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقـه دستش نباشـد ، مـن از اول تا آخـر فقه شیعـه را در سینه ام دارم، همه را بیرون میدهم تا دوباره بنویسند
اهل علم ، اصحاب سِرّش فهمیدند که همسرش در خانه بـداخلاقی می کنـد ولی خیلی هـم خبر نداشتند . اینقـدر در جست و جو کردند تا بهاین نتیجه رسیدند که این مـرد بزرگ الهی ، این فقیه عالیقدر گاهیکه به خانه میرود همسرش حسابی او را کتک می زند
روزی چند نفر جمع شدند و خدمتش آمدنـد گفتند آقا ما داستانی شنیدیم که از شمـا می پرسیم. آیا همسر شما گاهی شما را میزند؟ فرمود بله، عرب است ، قدرتمند هم هست، قوی البنیه هم هست، گاهی که عصبانی میشود، حسابی مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد
گفتند طلاقش بدهید. گفت نمی دهم گفتند اجـازه بدهید ما همسران خـود را بفرستیـم ادبش کنند. گفت این کار را هـم اجازه نمی دهم. گفتند چرا؟ گفت همسر مـن در خـانه برای مـن از اعظم نعمتهای خداست چون وقتی در صحـن امیرالمومنیـن علیـه السلام می ایستم و تمـام صحن ، پشت سرم نماز می خوانند، گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده ، یک ذرّه هوا مرا بر میدارد. همان وقت میآیم در خانه کتک میخورم ، هوایم بیرون میرود! اینچوب الهی است بایدباشد👏
#همسرانه
به مابپیوندید 👇👇👇
˙·٠•●♡☆:*´¨*:.☆ ♥ ☆:*´¨*:.☆♡●•٠·˙
https://eitaa.com/jadeharamesh
˙·٠•●♡☆:*´¨*:.☆ ♥ ☆:*´¨*:.☆♡●•٠·˙
🌴سلام علیکم🌴
💖اللهم عجل لولیک الفرج💖🤲
✅دور از تو اسیر و بال و پر⛓ بسته شدیم
آشوب🌪 شدیم! آه ِ پیوسته شدیم
آقای گلم🌺 بیا🤲 که خیلی وقت ⏳است
👌از فتنۂ آخرالزمان⌛️ خسته شدیم!
نذر گل نرجس صلوات🗣
التماس دعای فرج🤲
#امام-زمان
˙·٠•●♡☆:*´¨*:.☆ ♥ ☆:*´¨*:.☆♡●•٠·˙
https://eitaa.com/jadeharamesh
˙·٠•●♡☆:*´¨*:.☆ ♥ ☆:*´¨*:.☆♡●•٠·˙
❌ پنجباورغلطدربارهماسک👇
1⃣بی فایده بودن و
بی اثر بودن ماسک
2⃣قدرت حفاظت فقط
در ماسکهای گران
3⃣دور انداختن ماسک
و یک بار مصرف بودن
4⃣عدم نیاز پوشاندن
بینی و دهان
5⃣با ماسک دیگر نیاز
به شستن نیست
شکست_کرونا_به_مدد_الهی
#بهداشت
#سلامت
____🍃🌸🍃🌸_________
https://eitaa.com/jadeharamesh
____🍃🌸🍃🌸_________
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٰمْ*
📘 *سه دقیقه در قیامت...*
🔳 *قسمت بیست ودوم:*
.... اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.
ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد.
دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود.
یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم.
یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم.
چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.
جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند..
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت!
چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود.
اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمیتوانست آن نزدیک شود.
شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم.
در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند.
آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند!
جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ...
چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید...
سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم.
از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم.
جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم.
در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما میخورد؟
گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید..
روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد...
خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند.
جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا میرود و میگویند شهید شد!!
خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمیتوانند برایش انجام دهند!!
حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته...
چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم.
خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم.
آرپیجی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید میشوند قرار گرفتم.
گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید میشویم.
جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیتد منطقه بالاست.
او میخواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچهها به زودی شهید میشوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم میخواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم.
هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خطشکن محور باشی...
*ادامه دارد......*
🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#کتاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_و_دوم
٠٠٠----~~~🔆♡💠♡🔆~~~----٠٠٠.
https://eitaa.com/jadeharamesh
٠٠٠----~~~🔆♡💠♡🔆~~~----٠٠٠