سلام و عرض ادب
خداوند حدود ده سالی به من توفیق داده بود که اردیبهشت ماه هر سال کاروانی از عشاق امام رضا علیه السلام را به زیارت و پابوسی آقا ببرم.
در یکی از کاروانها چند تا خانم مسن داشتیم که برای اولین بار زائر آقا بودند.
در این سفر پسرم نیز مرا همراهی میکرد.
یک روز گروه را برای زیارت علمای اطراف حرم آماده کردیم و راهی زیارت پیر پالاندوز شدیم یکی از خانمهای پیشکسوت گروه بنام خانم محمدی بود که تقریبا حدود دو سالی هست به رحمت خدا رفته، ایشان توانایی راه رفتن نداشت و با کمک ویلچر حرکت میکرد، پسرم هم بعصی مواقع او را کمک میداد.
زیارت کردیم و موقع برگشتن باران تندی شروع به باریدن کرد بطوری که در عرض چند دقیقه همگی خیس آب شدیم.
کل گروه نگران خانم محمدی بودیم که با کهولت سن خدای ناکرده سرما نخوره چون مشکل قلبی و ریه داشت.
پسرم خدا خیرش بده زودتر از ما خانم محمدی را به محل اسکان رساند و بعد از مدتی ما رسیدیم.
خدا روشکر و به لطف و عنایت امام مهربانی ها نه خانم محمدی سرما خورد و نه هیچیک از افراد گروهمون.
این زیباترین خاطره از میان صدها خاطره ای است که در ذهنم تداعی می شود و من آنرا برای شما انتخاب و تعریف کردم.
شادی روح همه علما و شهدا و درگذشتگان از جمله خانم محمدی عزیز رحم الله من یقرء فاتحه مع الصلوات
#خادم_الرضا_علیه_السلام