eitaa logo
ويژه نامه امام جواد الائمه عليه السلام
7 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 خدا ✅شناسه امام محمد تقی (ع) نام: محمد. كنيه: ابو جعفر ثانى. القاب: تقى، جواد، مرتضى منتجب، مختار، قانع و عالِم. منصب: معصوم يازدهم و امام نهم شيعيان. تاريخ ولادت: نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 195 هجرى. همچنين هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نيز نقل شده است؛ اما مشهور بين شيعيان، دهم رجب سال 195 هجرى مى‏باشد. در دعاى ناحيه مقدسه نيز آمده است: «اللَّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فى‏ رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ المُنْتَجَبِ»(1). محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). نسب پدرى: امام رضا، على بن موسى بن جعفر بن محمدبن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع). نام مادر: سبيكه، يا سكينه مرسيه و يا درّه كه حضرت رضا(ع) او را خيزران ناميد. وى از اهالى «نوبه» و از خاندان ماريه قبطيه، مادر ابراهيم، پسر پيامبر اكرم (ص) و از زنان بزرگوار زمان خويش بود. مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا (ع)، در آخر ماه صفر سال 203 هجرى تا ذى قعده سال 220 هجرى، به مدت شانزده سال و نه ماه. تاريخ و سبب شهادت: آخر ذى قعده سال 220 هجرى، در سن 25 سالگى، به وسيله زهرى كه همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحريك برادرش، جعفر بن مأمون و عمويش، معتصم عباسى، به آن حضرت خورانيد. محل دفن: مقابر قريش بغداد، در جوار قبر شريف جدش، امام موسى كاظم(ع) كه هم اكنون به كاظمين معروف است. همسران: 1. سمانه مغربيه. 2. ام الفضل، دختر مأمون. 3. زنى از خاندان عمّار ياسر. فرزندان: 1. ابوالحسن امام على النّقى (ع). 2. ابو احمد موسى مبرقع. 3. ابو احمد حسين. 4. ابو موسى عمران. 5. فاطمه. 6. خديجه. 7. ام كلثوم. 8. حكيمه. همچنين گفته شده كه زينب، ام محمد، ميمونه و امامه نيز از فرزندان آن حضرت بوده‏اند. اصحاب 1. ابو جعفر، احمد بن محمد بن ابى نصر، معروف به بزنطى كوفى. 2. ابومحمد، فضل بن شاذان بن خليل ازدى نيشابورى. 3. ابو تمّام، حبيب بن اوس طايى. 4. ابوالحسن، على بن مهزيار اهوازى. 5. ابو احمد، محمد بن ابى عمير. 6. محمد بن سنان زاهرى. 7. على بن عاصم كوفى. 8. على بن جعفر الصادق (ع). 9. اسماعيل بن موسى كاظم (ع). 10. ابراهيم بن محمد همدانى. اصحاب و ياران امام جواد(ع) بيش از تعدادى است كه در اين جا به آنان اشاره شد. در برخى منابع اسلامى نام بيش از 270 نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است. زمامداران معاصر 1. مأمون (218-196 ق.). 2. معتصم (227-218 ق.). پس از شهادت امام رضا (ع) مأمون با امام محمدتقى (ع) رفتار نيكويى را در پيش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت درآورد و آن حضرت را بر همه اطرافيان خويش اعم از عباسيان و علويان ترجيح وبرترى داد؛ اما معتصم عباسى با اين كه در ظاهر با آن حضرت، با اكرام و اعزاز رفتار مى‏كرد، ولى در واقع دشمنى آن حضرت و آل على (ع) را در سينه داشت و در صدد تحقير و نابودى آنان بر مى‏آمد. رويدادهاى مهم 1. عزيمت امام رضا (ع)، پدر بزرگوار امام جواد (ع)، از مدينه به خراسان به اجبار مأمون عباسى، در سال 200 هجرى. 2. شهادت امام رضا (ع)، در خراسان، به دست مأمون عباس در سال 203 هجرى. 3. فراخوانى امام محمد تقى (ع) به بغداد، توسط مأمون عباسى. 4. تزويج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقى (ع)، توسط مأمون و اظهار نگرانىِ عباسيان از اين مسأله. 5. بازگشت امام جواد (ع) از بغداد (پايتخت عباسيان) به حجاز به بهانه انجام مراسم حجّ بيت اللّه الحرام. 6. وفات مأمون عباسى، در سال 218هجرى. 7. به خلافت رسيدن معتصم عباسى پس از وفات مأمون. 8. فراخوانىِ مجدد امام محمدتقى (ع) به بغداد، از سوى معتصم عباسى، در اوائل سال 220 هجرى. 9. توطئه‏هاى معتصم عباسى، ام الفضل و جعفر بن مأمون عليه امام جواد (ع). 10. مسموم شدن امام جواد (ع)، توسط همسرش، ام الفضل و به شهادت رسيدن آن حضرت، در اواخر سال 220 هجرى. https://eitaa.com/jadiddd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
كلمات شريفه 1. قالَ الْجَوادُ (ع): عِزُّ الْمُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ.(4) عزّت مؤمن در بى‏نيازى او از مردم است. 2. قالَ (ع): لاتَكُنْ وَلِيّاً لِلَّهِ فِى الْعَلانِيَةِ وَعَدُوّاً لَهُ فِى السِّرِ.(5) دوست خدا در آشكار و دشمن او در پنهان مباش. 3. قالَ (ع): مَنِ اسْتَفادَ اَخاً فِى اللَّهِ فَقَدِ اسْتَفادَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ.(6) كسى كه براى رضاى خداوند، برادر دينى‏اش را استفاده رساند، خانه‏اى را در بهشت به استفاده خواهد برد. 4. قالَ (ع):اِيَّاكَ وَمُصاحَبَةِ الشَّريرِ فَاِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَيَقْبَحُ آثارُهُ.(7) از رفاقت با آدم بد بپرهيز؛ چه اين كه او به مانند شمشير كشيده‏اى است كه منظرش نيكو و آثارش زشت است. 5. قالَ (ع):اَلْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ اِلى‏ ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللَّه، وَواعِظٍ مِن نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ‏(8) هر مؤمنى به سه خصلت نيازمند است: توفيق الهى، واعظى از نفس او كه پيوسته او را موعظه كند، و قبول كند از آن كه او را نصيحت كند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . مفاتيح الجنان، دعاى ششم ماه رجب. 2 . الإمام الجواد من المهد الى اللحد، ص 252. 3 . همان، ص 58. 4 . همان، ص 383؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 109، باب 49، ح‏12. 5 . همان ج 78، ص‏365، باب 27، ح‏5. 6 . همان، ج‏78، ص‏78، باب 16، ح 51. اين روايت با همين عبارت از چند معصوم ديگر نيز نقل شده است. 7 . الإمام الجواد من المهد الى اللحد، ص 383. 8 . همان، ص 386. برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى https://eitaa.com/jadiddd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‏ها 1. تواضع على بن جعفر (ع) در برابر امام جواد (ع) روزى امام محمد تقى (ع) بر عموى پدرش، على بن جعفر الصادق (ع) وارد گرديد. على بن جعفر، كه در كهولت سن بود، به احترام آن حضرت از جاى خود برخاست و وى را به حدى تكريم و تعظيم نمود كه سرزنش اطرافيان را برانگيخت و به او خُرده گرفتند كه تو عموى پدرش و بزرگ خاندان آل امام جعفر صادق (ع) هستى، چگونه با اين كهولت سن، براى اين نوجوان تواضع مى‏كنى؟ على بن جعفر در كمال متانت، دست به محاسن خويش كشيد و گفت: اگر خداوند منان اين محاسن سفيد مرا براى امامت لايق ندانست، من آن را سزاوار آتش جهنم مى‏دانم اگر به امامت ولىّ زمان خود، حضرت امام محمد تقى (ع) اقرار نكنم‏(2). على بن جعفر كه رحمت حق بر روانش باد، با اين گفتار و كردار خود، به اطرافيان خويش و تمام مسلمانان در اعصار بعد، درس امام‏شناسى آموخت. 2. رفتار مأمون عباسى با امام جواد (ع) پس از آن كه امام رضا (ع) توسط مأمون، در سفر خراسان به شهادت رسيد، اعتماد علويان و شيعيان از مأمون سلب گشته و به وى بدگمان شدند. در نتيجه، در هر فرصت مناسب، توطئه‏ها و جنايت‏هاى او را افشا مى‏كردند. از سوى ديگر، مأمون براى تبرئه خويش از اين جنايت بزرگ، همچنان در ظاهر با آل ابى‏طالب (ع) رفاقت و مدارا مى‏كرد و به آنان احترام مى‏گذاشت و در اين ميان، بيش از همه، امام جواد، فرزند گرانقدر امام رضا (ع) را تكريم مى‏نمود. وى پس از بازگشت از خراسان به بغداد، امام جواد (ع) را با اعزاز و اكرام به بغداد فراخواند تا از ايشان دلجويى كرده و سوءظن شيعيان به خويش را برطرف سازد. امام جواد (ع) پس از مدتى وارد بغداد شد. مأمون پيش از آن كه آن حضرت را ملاقات كند، روزى به همراه تعدادى از نزديكان و محافظان به قصد شكار از قصر خارج شد و پيش از خروج از شهر، در يكى از كوچه‏ها به گروهى از كودكان رسيد كه مشغول بازى بودند. كودكان با ديدن مأمون و همراهان وى همگى گريختند و پراكنده شدند. در ميان آنان نوجوانى بود نه ساله (يا هفت ساله) كه از ابهّت مأمون نترسيد و همان جا ايستاد. مأمون از متانت و مهابت او به شگفت آمد و از وى پرسيد: چرا مانند ساير كودكان از سر راه ما كنار نرفتى و از جاى خويش حركت نكردى؟ كودك شجاع پاسخ داد: اى خليفه! راه عبور و مرور تنگ نبود تا آن را بر تو گشاده و باز نمايم، مرتكب جرم و خطايى نشدم تا بگريزم، و گمان نمى‏كنم كسى را بى‏جرم و خطا عقوبت كنى. مأمون از بيان شيوا و متانت و وقار آن كودك، متعجب شد و پرسيد: نام تو چيست؟ كودك پاسخ داد: محمد. مأمون پرسيد: فرزند كيستى؟ او پاسخ داد: فرزند على بن موسى الرضا (ع). مأمون همين كه نام مبارك امام رضا (ع) را شنيد و به ياد جنايت خويش و شهيد نمودن آن حضرت افتاد منفعل شد و به تمجيد امام رضا (ع) و درود و رحمت فرستادن بر آن حضرت پرداخت، سپس به دنبال شكار رفت. چون به بيابان رسيد، نظرش به درّاجى افتاد و باز شكارى خويش را براى صيد آن به پرواز در آورد. بازِ شكارى مدتى در هوا ناپديد شد و پس از مدتى برگشت؛ اما به جاى درّاج، ماهى كوچكى در منقارش بودكه هنوز رمقى در تن داشت. مأمون از ديدن اين وضع در شگفت ماند و ماهى را از منقار باز شكارى گرفت و كار شكار را رها كرد و به شهر بازگشت. در راه دوباره به همان محلى رسيد كه قبلاً با امام جواد (ع) در آن جا ملاقات كرده بود. كودكان مشغول بازى بودند و با ديدن مأمون و سواران همراه او پراكنده شدند، مگر امام جواد (ع) كه به مانند سروِ سرافراز بر جاى خويش ثابت ماند. مأمون هنگامى كه به امام جواد (ع) رسيد، از ايشان پرسيد: اى محمد! بگو در كف دستم چه چيز دارم؟ امام جواد (ع) فرمود: خداوند منان درياهايى را در كره زمين آفريد كه ابر از آنها بلند مى‏شود و به آسمان مى‏رود و به همراه ابر، ماهى‏هاى ريز نيز به بالا مى‏روند و بازهاى شكارىِ پادشاهان، آنها را شكار مى‏كنندو پادشاهان، آنها را در كف دست خويش پنهان كرده و سلاله نبوّت را با آن، آزمايش و امتحان مى‏كنند.(3) امام جواد (ع) با اين سخنان، بر شگفتى مأمون افزود و او را وادار كرد كه در برابر آن حضرت تواضع نموده و ايشان را اكرام و احترام كند. او تا زنده بود امام جواد (ع) را عزيز و محترم مى‏شمرد و سعايت بدخواهان در مورد آن حضرت را ناديده مى‏گرفت و به آن ترتيب اثر نمى‏داد. او دختر خويش، ام الفضل را به همسرى آن حضرت درآورد؛ اما پس از مأمون، معتصم عباسى به خلافت رسيد و ام الفضل را وادار به كشتن امام جواد (ع) نمود. سرانجام، امام جواد (ع) به مانند عموى نياكانش، امام حسن مجتبى (ع)، به دست همسر خود به شهادت رسيد. https://eitaa.com/jadiddd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترجيح مى دهم كه ايشان در خراسان نيز همراه پدر بودند و جز مرگ امام رضا(ع) چيزى ايشان را جدا نكرد. آن حضرت پـس از وفات پدر با خانواده پـدرى بـه مدينه بازگشتند و بعد از بازگشت مامـون به بغداد و محكم شدن جاى پاى او,ايشان را به بغداد فراخوانـد و به خـود نزديك ساخت و اظهار ارادت و دوستـى نمـود و دختـرش را به ازدواج وى در آورد تـا از تهمت قتل پـدر ايشان , رهايى يابد كه ناگزير در چنيـن هنگامى , در سنى باشند كه بتوانند ازدواج كنند.))(2) روايان روايت كـرده انـد كه امام جـواد(ع) پس از ازدواج با دختر مامـون, به اتفاق همسرش ((ام الفضل)) با بـدرقه مردم, راهـى مدينه گرديد و هنگامـى كه به دروازه كـوفه رسيد با استقبال پـرشـور مردم رو به رو گرديـد, و آن چنان كه در روايت شيخ مفيد آمـده است به دارالمسيب وارد شـدند و در آنجا به مسجـد رفتند. در محوطه اين مسجد, درخت سدرى بود كه هنوز به بار ننشسته بود, حضرت كوزه اى آب خـواستند و پاى ايـن درخت به وضو پرداختند, سپـس برخاسته نماز مغرب را به جاى آوردند و پـس از پايان نماز , انـدك زمانـى به دعا پـرداختنـد و سپـس نمازهاى مستحبى خـواندند و تعقيبات آن را به جاى آوردند و در ايـن هنگام وقتى به سـوى درخت سـدر بازگشتند, مردم ديـدند كه ايـن درخت به بار نشسته, در شگفت ماندنـد واز ميوه اش خوردند, ميوه شيريـن و بدون هسته اى بـود, آنگاه امام را وداع گفته و در همان زمان, امام (ع) راهى مدينه شدند و تا هنگامى كه معتصـم در آغاز سال 225 ايشان را به بغداد فراخواند, در آنجا اقامت داشتند; از ايـن پـس در بغداد بـودنـد تا ايـن كه در پايان ذى العقـده همان سال, وفات يافتنـد.(3) روايان , سالـى را كه امام, همـراه همسـرش ام الفضل از بغداد عازم مـدينه شـدنـد و نيز تاريخ سال ازدواجشان رامعين نكرده اند. هر چنـد كه روايت شيخ مفيد گـوياى ايـن است كه آن حضرت بعد از پيروزىاش بريحيى بـن اكثم در آن مناظره معروف در سن نه سالگـى , موفق به ازدواج با دختـر ماءمـون شـد, ولـى عبارت مسعودى در كتاب (( اثبات الوصيه)) القاگر آن است كه امام پس از آن كه به سـن مناسب ازدواج رسيد, تـن به ايـن كـار داد. در ((اعيان الشيعه)) آمـده است: آنگـاه امـام جـواد(ع) ازمامون اجازه رفتن به حج خـواست و به اتفاق همسرش از بغداد قصد مدينه كرد. پـس ازعزيمت امام جواد(ع) به مدينه مامون در طرطـوس وفات يافت و با برادرش معتصم بيعت شد , سپس معتصـم , امام جواد (ع) را فراخواند و ايشان را به بغداد آورد. بديـن گـونه مـى تـوان گفت در مـورد مدت اقـامت ايـشان در مدينه و بغـداد و تـاريخ ازدواج و وفات ايشـان در روايات, مطلب اطمينان بخـش و قابل اعتمادى كه به طـور قطع بتـوان بـرداشت شخصـى از آن كـرد, وجـود نــدارد. آنچه مسلـم است اين كه ايشان بيشتريـن دوره زندگى خود را در زمان مامون طى كرد و در ايـن فاصله در تنگنا قرار نداشت وكنترلى بر او صـورت نمى گرفت . امام چه در بغداد و چه در مدينه ,از اين فرصت براى انجام رسالت خود بهره برداى كرد; شيعيان نيز در مـورد امـامت او اتفـاق نظر داشته و راويـان, دهها روايت را در موضوعهاى مختلف از وى نقل كرده اند. حضرت جوادالائمه (ع) فرمود:هر بنده اى آن گاه حقيقت ايمان خود را كامل مى كند كه ديـن خود را بر شهوتهاى خويـش ترجيح دهـد, وهلاك نمى شود مگر آن كه هواى نفس وشهوتش را بر دينش ترجيح دهد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1ـ پيشوايان ما, ص 246ـ 255. 2ـ زندگى دوازده امام, جلد دوم, ص 247. 3ـ در سال درگذشت امام جـواداختلاف تاريخـى وجـود دارد, عده اى آن را سال 220 و بعضى ديگر آن را سال 255 گفته اند. برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا https://eitaa.com/jadiddd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا