#السلام_علیک_یا_حسن_ابن_علی
سالها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی آوردی.
سالها بود به هر بهانه ای راه خانه مخفی مادر را پیش میگرفتی و زائر شبانه اش بودی، دردت را به خاک او نمیگفتی ، دیگر چه کسی میتوانست #مرهم_زخم هایت باشد؟
سالها بود حتی برای زیارت مزار جدت باید از ازدحام #نگاه های مرموز و #پرکینه ای عبور میکردی و خود میدانستی معنی آن نگاه ها را.
سالها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی و طاقت برایت شده بود مصیبتی
با این حال، هر که از هر کجا بی نصیب میماند، راه خانه تو احاطه اش میکرد و ناگاه ، خود را جلوی دروازه کرامت تو میدید و بی پروا طلب میکرد حاجتش را
آخر میدانست کریمی و به این صفت از همه به جدت شبیه تری، حتی چهره نورانی ات، همه را مسافر روزهای خوش #مدینه با رسول میکرد
از #کوچه که میگذشتی، هر کس به بهانه ای در مسیر راهت می ایستاد تا لحظه ای، جلوه ای از #بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند و تو با آن لبخند بی ریا و مهربانت به او سلام کنی؛ درست مثل جد بزرگوارت.
با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی و در خانه ات و در میان دوستان و ... حالا چگونه میشود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد، #امام_مظلوم و #غریب ما ، امام حسن مجتبی
🏴 @jafar1352hodaei