در عهدِ جاهلیّت ، رسم و رسومِ سنگین ،
انداخت سایه ای شوم بردین وکیش وآیین
جای اطاعت از آن دین خلیلِ اَللّٰه،
از جهل سجده کردند بر آن بُتانِ سنگین
اصحابِ مال و قدرت بودند شادو خوشحال
اصحابِ فقر و رخوَت بودند زار و غمگین
تااین که دینِ اسلام ، از سویِ ربّ ِ یکتا ،
بهرِ نجاتِ انسان آمد ز عرش ، پایین
گرطالبِ نشاطی با شور و شوقِ بی حد،
بِفْرست از دل و جان صلَوات بر محمّد
بیچاره بود جاهل در آن زمانِ دیجور،
از دستِ فتنه خیزِ افرادِ پُر زَر و زور
ترویجِ برده داری ، ترویجِ بت پرستی ،
دلهای جاهلان کرد، وحشی مَنِش، کروکور
انسانِ پستِ آن روز ، از روی بی سوادی ،
با خشم دخترش را میکرد زنده در گور
تا اینکه از تبارِ هاشم ، در آن شبِ تار ،
بر مردمان درخشید مردی چو ماهِ پرنور
گرطالبِ نشاطی با شور و شوقِ بی حد،
بِفْرست از دل و جان صلَوات بر محمّد
از شهرِ مکّه آمد سویِ حرا محمّد
در قلب خویش دارد شور و نوا محمّد
اندر افق نمایان ، شد جبرئیل و گفتا ،
از سوی ربّ ِ یکتا ، پیغام با محمّد
از بختِ نیکِ مردم ، یا فالِ نیکِ انسان ،
از بینِ جمعِ مردم ، شد مصطفیٰ محمّد
شد مبعثِ پیمبر ، تبریک ای مسلمان
این عیدِ خوش مبارک . تبریک یا محمّد
گرطالبِ نشاطی با شور و شوقِ بی حد،
بِفْرست از دل و جان صلَوات بر محمّد
اندر کنارِ او شد ، شخصِ شخیصِ حیدر
در احتشام و رُتبَت ، از جنّ و انس برتر
آمد سلالهٔ او ، آن اخترانِ رخشان ،
از بطنِ دخترِ او ، زهرای پاک و اطهر
آن دختری که خلقت از بهر روی او بود
هم خلقتِ علیّ و هم خلقتِ پیمبر
آن دختری که باشد ، درقدر وجاه و رُتبَت،
هم بر زنانِ عالَم ، هم بر بهشت ، سروَر
گرطالبِ نشاطی با شور و شوقِ بی حد،
بِفْرست از دل و جان صلَوات بر محمّد
جز دختِ پاکِ احمد ، آن جلوهٔ دل آرا ،
کس ناتواند آرَد آن شاهِ کربلا را
جز فاطمه که آرَد فرزندِ ذوالکرامت ،
پُر جود و پُر سخاوت ، مانندِ مجتبیٰ را ؟
یا زینبی چو گوهر ، پُر صبر و استقامت ،
حیدرمَنِش، سخن ور، از نسلِ مصطفیٰ را؟
پس گر مریض داری، یا صدگره به کارَت ،
یا اینکه در قیامت ، با تو شود مدارا ،
گرطالبِ نشاطی با شور و شوقِ بی حد،
بِفْرست از دل و جان صلَوات بر محمّد
#عید_مبعث
دنیا عجیب کاسهٔ صبرش سر آمده
گویا هلائل است که در ساغر آمده
زنده به گورکردنِ انسانِ جاهلی ،
فالی نگون سرشت،که بردخترآمده
جنگ وعنادوظلم،فسادودگرکشی،
چون خنجری سِتُرگ که برپیکرآمده
مردی رسیده وبه تَنَش هیبت خدا
گویا ز عرش بهر رُخَش لشکرآمده
آن معبدِ حرا ز سرِ بعثتی بزرگ،
قصری به زیرِ سیطرهٔ دلبر آمده
تبریک ای مدینه؛دراین جشن باشکوه،
کوسِ فلاحت است که سرتاسرآمده
کُلّ جهان به برکتِ این مبعثِ عظیم،
در بارگاهِ حضرتِ پیغمبر آمده
#عید_مبعث
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن مبعث پیامبرختمی مرتبت توسط موکب منتظران ظهور در ساحل بندرعباس
شعبان به پیش خلق وخداماه دیگراست
این مه به نامِ نامیِ شخصِ پیمبر است
یوسف حلول کرده دراین جشن باشکوه
دست و ترنج با دَمِ الله اکبر است
در آسِمان دمیده بسی نور فوقِ نور
این ماه پاره ، پارهٔ زهرای اطهر است
آل نبی، فقط نشده عاشق حسین،
صف های قدسیان به تبرّک سراسر است
پشتِ حسین ، شخصِ ابالفضلِ نامدار،
سقّا و میرِ لشکر و یار و برادر است
با اینکه هست حاصلِ امُّ البنین ، ولی ،
این آبدیده ما حصلِ حوض کوثر است
یک بویی از حسین دراین باغِ میوه خیز،
با صد جهان ز میوهٔ رضوان برابر است
باشد نگارِ حضرت سجّاد یک از آن
وان یک علیّ اکبر و شیرِ دلاور است
این یک ، فکنده نور به ایوانِ سجده گاه
وان یک به رزمگاه چو ماهِ منوّراست
در نیمهٔ مبارک شعبان چه می شود ؟
کلّ جهان چو نافهٔ مُشک معطّر است
چشم انتظارِحضرتِ مهدیست بی گمان،
آن دل که در قبالهٔ زهرا و حیدر است
#ماه_شعبان
عجب ماهی عجب وقتی عجب ایّام زیبایی
عجب شوردل انگیزی چه آهنگ شعف زایی
سلیمان با سوار آمد زلیخا غرّه وار آمد
غلامی خوش نگار آمد به طرز دل فریبایی
ببین ماه محمّد را چنین ماه سرآمد را
هزاران شُکر ایزد را از این ماه پذیرایی
عبادت با حسین آمد رشادت با حسین آمد
شهادت با حسین آمد مقارن با شکیبایی
علی گُل ازگُلش وا شد دلیل شُکرِ زهرا شد
صدای عشق معنا شد.درونِ عرش غوغایی
امامِ سجده ها آمد دو دستانِ دعا آمد
به صد شور و نوا آمد چه آقایی چه مولایی
که زینُ العابدین گشته سروسالارِدین گشته
هزاران آفرین گشته بر آن شاهِ سجایایی
هوایی خاص می آید شمیم یاس می آید
ببین عبّاس می آیدبه عطشانان به سقّایی
امیرالمؤمنین شاد و دلِ امّ البنین شادو
جمیع متّقین شاد و دل زهراست دریایی
به یُمنِ نیمهٔ شعبان چراغان گشته هرسامان
ز بویِ سنبل و ریحان معطّرگشته هرجایی
اباصالح گل نرگس؛بیابنشین دراین مجلس
که بهترازشمامونس؟ دراین دنیای بلوایی؟
#ماه_شعبان
پرستاری فقط درد و دوا نیست
فقط تزریق ، اصل ماجرانیست
دمی در خدمتِ لبخندِ بیمار ،
می اَرزَد کُلّ ِ دنیا را به صد بار
گَهی سرگرمِ با گفتارِ طفلان
گَهی سرگرمِ دارو با دل و جان
به رفتارِ خوش و با مهربانی ،
نیازش مرتفع سازم به آنی
گَهی بازیّ و همکاری ، گَهی ناز
گَهی آموزش و گاهی به آواز
اگرتسکین شود دردی ز بیمار ،
نشیند خنده بر رویِ پرستار