اما از قرن چهارم به بعد مذاهب متکلمین و اَشکال منطق ارسطویی داخل در علتهای نحوی شد بگونهای که زجاجی در کتاب ایضاح گفته است:
علتهای نحوه بر سه قسم است:
علل تعلیمیه
علل قیاسیه
علل جدلیه
پس علت تعلیمیه علت هایی هستند برای تعلّم کلام عرب؛ زیرا ما تمام کلام آنها را نشنیدهایم بلکه برخی را شنیدهایم و برخی دیگر را قیاس بر آن نظیر کردهایم.
از همین قبیل است صیغههای اسم فاعل و احکام رفع و نصب نواسخ و...اینها را علتهای اول میگویند.
العلل الاولی پاسخ به کسی میآیند که میگوید بمَ نصبتم و بمَ رفعتم در مثل انّ زیدا قائم.
اما علل قیاسیه یعنی علل ثوانی مثال آن این است که چرا زیدا با ان منصوب شده چرا واجب است انّ نصب دهد اسم را و...
جواب نزد زجاجی آنها شبییه فعل هستند و حمل بر فعل میشوند و منسپصوب آنها شبیه مفعول است لفظاً.
اما علل جدلیه نظریه، که به آن علتهای ثوالث گفته میشود، مثال آن این است که به چه جهت این حروف به افعال شبیه هستند؟ و به کدام افعال آنها را تشبیه کردهاند؟
🔸 راجع به محراب و قبر معصوم (علیه السلام) محقق همدانی و مرحوم خویی فرمودهاند که: اگر احراز هم شود که محراب و قبر معصوم با تشخیص دقیق قبله اختلاف داشته است، اشکالی ندارد زیرا شاید امام نخواستهاند به علم غیب اعتماد کنند، کما این که در تشخیص پاکی و نجسی و تشخیص مذکّی و میتهبودن حیوان به همان علم عادی عمل میکردند و شاید در تشخیص قبله هم برای این که بر مسلمین سخت نشود، به همان علم عادی عمل میکردند.
🔹 البته راجع به قبر أمیرالمؤمنین (علیهالسلام) بحث فرق میکند زیرا دفن حضرت در آن مکان غیر عادی بود و قبر را نوح پیامبر برای حضرت تهیه کرده بود «هذا ما حفره نوح النبی» و بعید است که بخواهند در تشخیص قبله نسبت به دفن حضرت، عادی برخورد کنند و این مقدار انحراف قبله را در نظر نگیرند، مگر این که مثل مرحوم خویی بگوییم این مقدار انحراف قبله (حدود 20 درجه و یا کمتر در نجف قبله انحراف دارد) مضرّ نیست و تا 26 درجه انحراف از قبله، استقبال قبله صادق است.
🔹 و در مورد مسجد کوفه هم اختلاف است که چه مقدار انحراف از قبله دارد و ظاهراً در مسجد کوفه به اندازه 20 درجه انحراف دارد و مرحوم خویی فرمودهاند که برخی گفتهاند 12 درجه انحراف دارد و برخی گفتهاند که 21 درجه انحراف دارد. البته در محراب مسجد کوفه اگر مقدار کمی به راست منحرف شویم قبله مراعات میشود.
كلمة حول ما اشتهر علي السن الفلاسفة«كنتُ كنزاً مخفيّاً».
يتداول بكثرة على الألسن، وفي المؤلّفات، مقولة يعبّرون عنها بالحديث القدسي، يقول: «كنتُ كنزاً مخفيّاً فأحببتُ أن أُعرف فخلقتُ الخلق لكي أُعرف».
لكنه لا أصل له، وليس له سند صحيح ولا ضعيف، ولم يرد في كتب الحديث والمجاميع الروائية الشيعية والسنيّة، وإنّما من أحاديث المتصوّفة التي انتقلت بواسطة بعض الكتب المتأخّرة. ويبدو -والله العالِم- أن أقدم كتاب وردت فيه العبارة هو رسائل إخوان الصفا الذين كانوا في القرن الرّابع الهجري، حيث جاء فيها ما لفظه: «حكي في بعض الأخبار أن نبيّاً من أنبياء الله تعالى قال في مناجاته مع ربّه: ياربّ لم خلقت الخلق بعد أن لم تكن خلقته؟ فقال له ربّه على سبيل الرمز: كنتُ كنزاً مخفيّاً من الخيرات والفضائل، ولم أكن أُعرف فأردتُ أن أُعرف»، [رسائل إخوان الصفا وخلّان الوفا، ج ٣، ص ٣٥٦].
وبعد رسائل إخوان الصفا، ظهر في القرن الخامس الهجري في رسالة بالفارسية منسوبة للشيخ الرئيس ابن سينا، [در حقيقت و كيفيت سلسله موجودات وت سلسل اسباب ومسببات، ص ٥٩]. وفي القرن السادس أورده الغزالي (ت ٥٠٥ هـ) بتعبير: وهي قوله كنتُ كنزاً.. [الأربعين في أصول الدين، ص ١٣]. وبعد ذلك صار يتناقل في كتب التصوّف والأخلاق السنيّة بزيادات وتعابير مختلفة. كما في الفتوحات لابن عربي (ت ٦٣٨)، الذي عبّر عنه في موضع بعبارة: روي عن رسول الله! [الفتوحات المكيّة، ج ١٤، ص ٤٠٩].
وفي كتب سنّية متأخرة أخرى أوردوه بلفظ: «كنت كنزاً لا أعرف فأحببت أن أُعرف فخلقت خلقاً فعرّفتهم بي فعرفوني»، [الدرر المنتثرة في الأحاديث المشتهرة، السيوطي، ص١٢٦. الأسرار المرفوعة، علي القاري، ص٢٧٣. تذكرة الموضوعات، الفتني، ص ١١].
أما عند الشيعة، فقد نقله الحافظ رجب البرسي (ت ٨١٣ هـ) دون نسبته لمعصومٍ (ع)، [مشارق أنوار اليقين، ص ٣٩]. وصاحب البحار الشيخ المجلسي (ت: ١١١٠ هـ) في موضعين: الأول في شرحه لرواية نقلها عن أمالي الطوسي والفقيه للصدوق، حيث قال: قال الوالد قدّس سرّه.. كما قال سبحانه: كنت كنزاً.. والثاني في شرحه لبعض المطالب ذكر عبارة: كما روي.. [بحار الأنوار، ج ٨٤، ص١٩٩، ٣٤٤]. والغريب أن محقّق كتاب مشارق الأنوار للبرسي خرّج في الهامش العبارة بإرجاعها إلى البحار، والحال أن صاحب البحار متأخّر عن البرسي، وتعرّض له في مقدمة البحار عند الحديث عن مصادره، وقال إنه لا يعتمد ما يتفرّد بنقله لاشتماله على ما يوهم الخبط والخلط والارتفاع. وهذا الخطأ في التخريج موجود في كتب أخرى كما نجده في كتاب الكلمات المكنونة للفيض الكاشاني، فقد أرجع محقّق الكتاب إلى بحار المجلسي! والحال أن المجلسي تلميذ الفيض!
هذه أقدم كتب وردت فيها العبارة عند الشيعة، ويحتمل جداً أن كتاب مشارق الأنوار للبرسي هو واسطة انتقال المقولة من كتب الصوفية.
وقد يرد في بعض الكتابات التعبير عن المقولة بالحديث المعروف والمشهور، ولكن ذلك تسامح واضح ولا يراد من هذين الوصفين المعنى الفنّي المصطلح في علم الحديث والدراية؛ إذ كيف يكون مشهوراً والحال هو لا وجود له من أصل في كتب الأخبار والمجاميع الحديثية! وإنما يراد من ذلك كثرة تداوله على الألسن والكتابات في الحقب المتأخرة، والتي بدورها ليست ذات اعتبار، ولا يُعوّل عليها.
وأما صحّة المضمون، فمع صرف النظر عن صحة المضمون، ولكن لو سلّمنا بذلك فصحة المضمون لا تصحح الصدور، ولا تُجيز النسبة إلى المعصوم بما يوهم الثبوت.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در نگاهِ اسپینوزا، هدف از دولت، یعنی آزادی، از طریقِ آزادیِ بیان حاصل میشود. اسپینوزا این را که دولتی بتواند اندیشهیِ شهروندانش را کنترل کند ناممکن میداند. بنا بر این، تنها سؤالی که میماند این است که آیا دولت با کنترلِ زبانِ شهروندان، بهتر خود را حفظ میکند یا نه. در جواب، اسپینوزا از این برهانِ خلف استفاده میکند؛ اگر دولتی بتواند گفتار را به درجهای کنترل کند که فقط حرفهایِ مطلوباش قابلِ گفتن شود، نتیجه این میشود که مردم چیزی میگویند و چیزِ دیگری فکر میکنند. پیامدِ این وضع برایِ دولت فاجعهبار خواهد بود. اول این که این وضع، تمامِ اعتمادِ شهروندان به یکدیگر را زایل میکند. هیچ کس نمیداند که گویندهیِ سخنی واقعاً به چیزی که میگوید باور دارد یا فقط حرفی را میزند که دولت الزام کرده است. همزمان، «صنعتِ چاپلوسی و خیانت تشویق خواهد شد». نهایتاً، خودِ گفتارْ بیخاصیت خواهد شد. ترکیباتِ خاصی از کلمات ممنوع خواهند شد. مردم از ترسِ این که مبادا متهم به فتنهگری شوند ترکیباتِ تازهای از کلمات پدید نمیآورند. نه فقط همهی اَشکالِ شعر، ادبیات، و نمایش متوقف میشود، بلکه گفتوگویِ عمومی، در جایی که کاملاً بساطش جمع نشده باشد، به از_بَر_گوییِ حرفهایِ رسماً مُجاز و کلیشهای تبدیل میشود. انگار اسپینوزا کتابِ ۱۹۸۴ ِ جُرج اُروِل را خوانده بوده.
ادکینز، برنت
آزادیِ راستین،فلسفهی عملیِ اسپینوزا
چرا در نظام غیر معصوم، دین تحریف میشود؟
پاسخی از مرحوم آیتالله حکیم
مرحوم آیتالله سید محمدسعید حکیم سبب تحریف دین در دولت را چنین توضیح می دهند که با توجه به اکثریت اهل باطل، هنگامی که حکومتی برپا شود، دین تبدیل به ابزاری برای تقویت و تسلط بیشتر حکومت خواهد شد.
و از آنجا که اکثریت قدرتمندان، تابع حقّ نیستند، با تحریف دین و تطبیق آن با هوا و هوس خود سعی میکنند به اهداف خود برسند؛ به خصوص که تمام ابزارهای رسانهای و تبلیغی هم در اختیار آنان است.
از اینجاست که میبینیم تاکنون هیچ ندای حق یا باطلی که بر اساس آن حکومتی با رهبری غیر معصوم برپا شده، نتوانسته در مقام عمل بر اصول اولیه و مبانی نظری خود پابرجا بماند.
فاجعة الطف/ج ۱/ص۱۷۷
وَمُجَمِعي حَطَبٍ عَلى البَيتِ الذي
لَمْ يَـــــجْتَمِعْ لولاهُ شَـمْلُ الدِّينِ
وَالدَّاخِلِينَ عَلَى الْبتولةِ بَيْتَهَا
والمُسْـــقِطينَ لهــا أعَــزَ جَــنينِ
وَالْقَائِدِينَ إمَامهُمْ بِنَجَادِهِ
و الطُـــهرُ تــدعو خَلْفَهُمْ بِـرنينِ
من قصيدة المرحوم الشيخ صالح الكواز ( ره).
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصاب سیدتنا و مولاتنا الصدیقه الشهیده سلام الله علیها
ارائة نقلی کهن مبنی بر قدمت اعتقاد به ماجرای شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها و مظلومیت ایشان
ابو الحسین محمد الملطی الشافعی م۳۷۷ ھ۔ق در کتاب «التنبیه و الردّ علی اهل الاهواء و البدع» مینویسد:
« #هشام_بن_حکم ((متکلم نامدار شیعی و از اصحاب امامین صادق و کاظم علیهما السلام)) بر این باور بود که: «ابوبکر ادستور بر این داد که به بیت حضرت زهراء سلام الله علیها حمله برند و در ماجرای این #هجوم وحشیانه تحت اوامر ظالمانه ابوبکر (به بدن مادر سادات سلام الله علیها لگد زدند و در اثر این ضربه جنین ایشان سقط شد) و این جراحات وارده عامل اصلی #شهادت حضرت سلام الله علیها بود. و حضرت سلام الله علیها به سبب مظالم واقعة، بر طاغوت ابوبکر و عمر غضبناک بودند و از ایشان ناراضی.»
التنبیه و الردّ علی اهل الاهواء و البدع ص۲۵_۲۶
يکی از کهن ترين و مهمترين ترين رساله ها درباره فدک و استدلال درباره حق حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها در خصوص ارث بردن از پدر بزرگوارشان صلی الله علیه و آله، رساله ابوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ (۱۵۹_۲۵۵/ق) ذوالفنون و متکلم متبحر اهل سنت خلفاء با عنوان "العباسیة" است که کمتر مورد توجه محققین واقع شده
وی در این مقالة به گزارش برخی تعابیر حضرت زهراء سلام الله علیها در حین تعارض با ابوبکر میپردازد و ایضا بحثی دقیق حول عدم تصدیق ابوبکر در مدعی خود مطرح میکند.
۱_ والله لادعون علیک (ای ابوبکر به خدا قسم من تورا دعای به شرّ میکنم / لعن کردن)
۲_ و الله لا کلمتک ابدا (ای ابوبکر من دیگر با تو صحبت نخواهم کرد / کنایه از اینکه تا ابد از او ناراضی هستند)
۳_ اوصت الا یصلی علیها ابوبکر (حضرت وصیت کردند ابوبکر خلیفه خودخوانده بر ایشان نماز نخواند)
رسائل الجاحظ ص۲۶۳_۲۶۵
🏴عظّم الله أجورنا وأجوركم بذكرى استشهاد سيدة نساء العالمين الصدّيقة الكبرى فاطمة الزهراء صلوات الله عليها ولعن الله ظالميها.
نسأل الله تعالى بحقها أن يغفر لنا ويرزقنا شفاعتها ويقضي حوائجنا للدنيا والآخرة.
صحبتِ حُکام ظلمت شبِ یلداست
نور زِ خورشید جوی/خواه بو که برآید
صحبت: دوستی، همنشینی، نشست و برخاست
صحبت حُکّام: «رسول (ص) گفت: دشمنترین علما نزد حق تعالی علماییاند که به نزدیک امرا شوند.» «و گفت: علما امانتداران پیغامبراناند- تا با سلطانان مخالطت نكنند- و چون مخالطت کردند، در امانت خیانت کردند.» «و بوذر گفت فرا سَلَمَه که: دور باش از درگاه سلطان، که از دنیاوی هیچ چیز به تو نرسد که نه از آن زیادت از دین تو بشود. (غزالی، کیمیا، ۱۳۸۱)
ظلمت: در کنار حکام، احتمالا تبادر به «ظالم» دارد.
یلدا: کلمهای است سریانی به معنی میلاد عربی، چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق میکردهاند. (نک. حاشیه معین بر برهان، ذیل همین واژه.) گفتهاند کنستانتین قیصر روم، تولد مسیح را که نامعلوم بود در روز کریسمس کنونی قرار داده، که از همان هنگام جشن گرفته میشود. شب اول زمستان، اول دی، نقطهٔ انقلاب شَتَوی، شبی بلند؛ اهل احکامْ آن را شبی نحس میدانند. گویند شب تولد عیسی (ع) است. يلدا به معنی سیاه و تاریک و دراز و عمیق نیز آمده است؛ خاقانی
گر آن كيخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد این در چاه یلدا؟
(مصفى، فرهنگ اصطلاحات نجومی) درازترین شب سال، که در اصطلاح عمومی آن را شب چلّه نیز میگویند، چون زمستان عملی را دو ماه میدانند که ۴۰ روز اول آن را چلّهٔ بزرگ و ۲۰ روز آخر آن را چلّهٔ کوچک مینامند [...] ظاهراً نخست میلاد ایزد مهر بوده و با انتقال بعضی از آداب مهرپرستی به مسیحیت، جشن میلاد مهر به کریسمس تغییر صورت داده و جای آن اندکی گشته است. (مصاحب)
خورشید: نماد نور و روشنی و حیات، و در اینجا به نظر میرسد مراد حضرت حق یا حاکم تمامت کاینات باشد.
بو که: (مخفف آن: بوک): بوَد که، امید که، باشد که، شاید که در معنی و کاربرد کنونی) (دهخدا)
خاقانی:
هر چه اندوختم، این طایفه را رشوه دهم
بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (عليه السلام): يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ؛ وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ؛ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ، يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا، وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا؛ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ، وَ قَدْ فَعَلَ، وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.
"امام عليه السّلام (در نكوهش تباهكاران و زمان آن) فرموده است:
1- مى آيد بر مردم روزگارى كه بجا نمى ماند در ايشان از قرآن مگر نشانه اى (نوشتن و خواندن بى انديشه در معانى و حقائق آن) و از اسلام مگر نامى (گفتن شهادتين بى عمل نمودن به احكام آن)
2- در آنروز مسجدهاشان از جهت ساختمان (و زينت و آرايش) آباد است و از جهت هدايت و رستگارى ويران (چون پرهيزكار و هدايت كننده در آنها يافت نمى شود) ساكنان و آباد كنندگان آنها (كسانيكه در مسجدها گرد مى آيند) بدترين اهل زمين هستند
3- (زيرا) از آنها فتنه و تباهكارى بيرون آيد و در آنها معصيت و گناه جا گيرد، بر مى گردانند در آن فتنه هر كه را كه از آن كناره گيرد، و بسوى آن مى برند هر كه را از آن مانده است، خداوند سبحان مى فرمايد: بحقّ خودم قسم ياد كرده ام كه فتنه و تباهكارى را بر آن مردم بر انگيزم طورى كه بردبار خردمند در (رهائى از) آن سرگردان ماند، و محقّقا (آنچه را كه فرموده) بجا مى آورد،
4- و ما از خدا گذشت از لغزش غفلت و بيخبرى را درخواست مى نماييم (تا مانند فتنه جويان بكيفر جاويد گرفتار نشويم)."
شهر رمضان رحلة نحو الإصلاح ••
يُعدّ شهر رمضان شهرًا فريدًا من نوعه، فهو شهرًا للعبادة والصبر، والتضحية، يُتيح لنا فرصة لنغيير أنفسنا نحو الأفضل على جميع الأصعدة والميادين، وفقًا لعدّة مرتكزات:
أولًا: إصلاح العلاقة مع الله عن طريق:
- الصيام: يُعلّمنا الصبر والتحكم في رغباتنا ويزيد من تقوانا.
- القيام: يُقرّبنا من الله تعالى ويتيح لنا فرصةٌ للتضرّع والدّعاء.
- القرآن الكريم: يُطهّر قلوبنا وينير لنا طريق الحقّ والصواب.
أُهنِّئكُم وأُباركُ لَكُم حُلولَ شَهرِ رَمضَانَ المُبَارك، وأسألُ اللهَ تعالى لِي ولكم فيهِ التوفيقَ للطاعةِ وقبولها في خَيرٍ وصحةٍ وعافية.
وكلُّ عامٍ وأنتم بخيرٍ وأمنٍ وأمانٍ في ظلِّ لطفِ وعنايةِ إمامِ الزمانِ (عَجَّلَ اللهُ تعالى فرجَهُ الشريف) وأسألكم الدعاء.
💐 یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
فرا رسیدن نوروز باستانی و آغاز سال ۱۴۰۳ هجری شمسی فرخنده باد.
امید آنکه روضه ی جان را خضرتی تازه دهد و حدیقه ی جنان را نضرتی بی اندازه بخشد،سرچشمهی حیات گردد و سرمايه ی نجات،
لایزال نهال امید برومند باد و شاخ دوحه ی سعادت، جاوید بدان پیوند.
ان شاءالله احوال دوستان در سفر و رفیقان بدو و حضر،بر نهج سلامت و منهج استقامت،بوده باشد.
@shafiei_kadkani
ایام شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام ،بر شيفتگان آن امام همام تسلیت باد.
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی
ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت ،مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ جا، دیده نشده است.
اسعد الله أيامكم أعاده الله عليكم بالخير واليمن والبركات وقضاء الحوائج وتعجيل الفرج . كتبنا الله وإياكم من السعداء في شهر رمضان وكل عام وأنتم بألف خير