eitaa logo
جهاد_تبیین 📡📡📡
1.5هزار دنبال‌کننده
51.2هزار عکس
58.3هزار ویدیو
366 فایل
جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۴۸ تمامی قوانین زندگی در خانواده من، طبق دستورات اهل بیت علیهم السلام و قرآن حکم میشد نه حرف مردم... از ازدواج گرفته تا مادیات و سبک زندگی😊 ازدواج در سن کم، از طرف خدا و اهل بیت علیهم السلام نه تنها منع نشده، که توصیه هم شده... پس همه عمل کردیم. البته تربیت ما با بقیه فرق داشت و از سن تکلیف، بیشتر از دغدغه تحصیل، مادرم دغدغه عفت، پاکدامنی و کدبانو بودن ما رو داشتن... الگو ما حضرت زهرا سلام الله علیها بود. برای همون وقتی ۱۴ ساله میشدیم، برای ازدواج آماده بودیم. من ۱۴ سالگی ازدواج کردم ما جهیزیه نمیدیم مگر ضروریات زندگی. من اول زندگی تلویزیون، جارو برقی، بوفه، تخت خواب و چیزا که واجب اولیه نبود، نداشتم. همسرم هم ۲۰ سالش بود، تازه کار پیدا کرده بود. مهریه من چون در روز تولد امام حسین عقد کردم، از همسرم خواستم به نیت ۷۲ شهید کربلا ماهیانه ۷۲ هزار تومن به حساب کودکان سرطانی بریزند و ایشون هم قبول کردند😊 من چون خانه مادرم، بافتنی و خیاطی یاد گرفته بودم، گاهی برای سرگرمی در خانه انجام میدادم و همسرم بیرون خونه روزی حلال میآورد. کوثر خانم که بدنیا اومد همسرم کارش رونق گرفت، رسمی شد و کم کم روزیمون بیشتر... تلویزیون و جارو برقی برام خرید و از خونه چهل متری به خونه ۶۵ متری کوچ کردیم. الان هم فرزند دوم رو باردار هستم و تصمیم دارم برای افزایش نسل شیعه، فرزندان زیادی بیارم. البته اینم بگم که تمام خرید خانه ما کالا ایرانیه. همسرم میگه خرید کالای خارجی خیانت به کشور و مذهب شیعه است چون جوانان ایرانی تنها اقتصاد شیعه دنیا رو بدست دارن باید حمایت کرد😊 من درس خوندن رو دوس داشتم اما پرورش انسان رو بیشتر😊 تو اون دنیا بیشتر از تحصیلات عالیه، مادر مفید بودن و همسر خوبی بودن و اینکه چند تا شیعه برای حضرت زهرا پرورش دادم، بدرد من میخوره. اینکه اون دنیا بتونم سرم رو جلو حضرت زهرا سلام الله علیها بگیرم بالا و بگم این سرباز ها رو من برای فرزند شما امام مهدی عج تربیت کردم. بنظرم شنیدن این حرف بیشتر حضرت زهرا خوشحال میکنه تا بگم به خاطر گرفتن فوق لیسانس و دکترا، فرصت ازدواج و مادر شدن رو از خودم گرفتم😊 البته اهل مطالعه هستم. به خاطر همین عضو کتابخانه شدم و هر ماه چندتا کتاب می گیرم تا بخونم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۶۴ من ۲۷ سالمه و مامان سه تا فرشته کوچیک به نامهای حسین ۶ ساله و امیر عباس ۲ساله و زینب خانوم ۱ ساله هستم. همسرم ۲۹ سالشه.... ما یک سال بعد از ازدواجمون تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم که تا شش ماه خبری نشد. البته از نظر اطرافیان برا ما خیلی زود بود، هم بخاطر سنم آخه من ۲۰ سالم بود و همسرم کارگر نجاری بودن و خیلی وضع مناسبی نداشتیم اما من خیلی بچه دوست داشتم نیت کردم و از خدا خواستم کمکمون کنه... خدا رو شکر بعد از شش ماه باردار شدم و خدا حسین رو روز عاشورا بهمون هدیه کرد. بعد از بدنیا اومدن حسین خدا رو شکر اوضامون بهتر شد ما شهرستان بودیم تا اینکه کار بهتری برای همسرم در تهران جور شد و اومدیم تهران.. کار همسرم شیفتی بود اما خدا رو شکر اوضاع زندگی بهتر شده بود تا اینکه با کمک پدرشوهرم تونستیم یه خونه چهل متری بگیریم. همون سال من باز باردار شدم و خدا امیرعباس رو بهمون هدیه کرد 😊 امیرعباس حدود سه ماهش بود که من باردار شدم کاملا ناگهانی بود و یک شوک بود که متاسفانه بعضی از اطرافیان خیلی اذیتم کردن حتی باعث شد من دکتر برم برای سقط😔 اما خدا بهمون رحم کرد و با همسرم تصمیم گرفتیم هدیه خدا رو با کمال میل قبول کنیم... من توبه کردم و از خانم فاطمه زهرا خواستم که بچه م سالم باشه اسمشو میذارم زینب... آخه من دختر خیلی دوست داشتم و خدا زینب خانم رو ایام محرم به ما هدیه کرد. بخاطر پا قدم این سه تا گل، خدا کاری کرد خونه دوخوابه خریدیم و ماشینمونم نو کردیم، حقوق شوهرمم پیمانکاری هستش و به سه تومنم نمیرسه میدونم باور نکردنی اما بخدا هر بار گیر میکنیم خدا فوری کمکمون میکنه... من غربالگری ها رو انجام ندادم، و خدا رو شکر الان راضی راضی هستم. بخاطر حرف اطرافیان میخواستم عمل کنم و دیگه بچه نیارم، تا اینکه با کانال شما آشنا شدم. اگه یکم دیرتر عضو میشدم، حتما عمل کرده بودم برای عقیم سازی.... اما این مدت بخاطر حرفهای رهبرم ان شاءالله بچه هام یکم بزرگتر بشن حتما خدا کمک کنه برای چهارمی اقدام میکنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۷۵ من ۱۷ ساله بودم و همسرم ۲۰ ساله و سال دوم دانشگاه، که عقد کردیم ازدواج ما کاملا سنتی بود. ما دوسال عقد بودیم تقریبا زیاد میشنیدیم که چرا اینقدر زود؟! اما وقتی نیت، خدایی باشه خدا خودش دید روشن میده... بعد از دو سال عروسی کردیم و زندگیمون از طبقه زیر زمین منزل پدرشوهرم شروع شد. همزمان من در رشته علوم ازمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شدم. سال اول همسرم بیکار بودن اما سعی میکردم خیلی خیلی قناعت کنم. ایشونم گاها مسافرکشی میکردن و با کمک خانواده هامون یک سال گذشت. الحمدلله خدا خیلی بهمون کمک کردو، همسرم کار پیدا کردن... تقریبا ترم اخر دانشگاه من، پسر عزیزم باردار شدم واقعا ویار بدی داشتم گرمای تابستون و شرایط کارآموزی تو بیمارستان گاهی واقعا حالم رو خیلی بد میکرد. خداروشکر بعد از تولد پسرم شرایط کار همسرم خیلی بهتر شد و ما واقعا با تمام وجود برکت تو زندگیمون حس میکردیم. من به خاطر پسرم هیچ وقت دنبال کار کردن بیرون از خونه نرفتم با اینکه موقعیت های کاری زیادی داشتم اما تربیت و آرامش پسرم برام از هر چیزی مهمتر بود. پسرم سه سال و نیم بود که داداشش دنیا اومد. خداروشاکرم بابت این نعمتای بزرگ... از خدا میخوام به همه پدر و مادرا توانایی فرزندآوری و تربیت بده. من الان به فکر سومی هستم. پسر بزرگم ۶ ساله و دومی ۲ سال و نیمه هست. برام دعا کنید که خداوند توانایی بده بهم. همسر من موقع ازدواج فقط دانشجو با اخلاق و پاک و مومن و پر پشتکار بودن و هیچی از مال دنیا نداشتن، اما به لطف خدا و نگاه حضرت زهرا هر دومون از ازدواج زود راضی هستیم و برکتش تو زندگیمون دیدیم. کانال«دوتا کافی نیست»
. 🔴❗️امروزه به جای اینکه نسل شیعه گسترش پیدا کنه👆❗️ نسل کفار و یهود و نصاری به این شکل گسترش یافته😭👇 کی از خواب غفلت و... بیدار میشویم⁉️ ◀️ بالاخره فرزند این زوج شد. 👈 این زوج آمریکایی سوم دبیرستان ازدواج می‌کنند و وقتی دانشگاه رو تموم می‌کنند داشتند. 🤩 👌 مرد خانواده الان وکیله و شرکت نقشه برداری زمین داره، مادر هم ارشد رشته مددکاری اجتماعی داره 💼 ⏪ زندگیشون خیلی برکت داره آدم بخواد هم نمیتونه همه این کارها رو تا ۴۵ سالگی انجام بده! تازه شما ببین دختر چقدر مهم بوده که بعد از ۱۴ تا پسر ناامید نشدن... و بالاخره دختر به دنیا آوردن. فاصله سنی این دختر با پسر بزرگ ۳۰ سال هست.☺️ .
📡📡📡 📡وسیع الرزق... 📡❓اگر می‌خواهید بچه‌هایتان در بزرگی وسیع الرزق شوند، چیزی به آن‌ها بدهید و تشویقشان کنید که به دست خودشان و بدون دخالت شما، به فقیر کمک کنند و به این کار عادت کنند🌸🌱 📚 راه رشد - جلد چهارم https://eitaa.com/jahaad_tabeen1