📖 #عاقبت_بخیری
در بیمارستان کنار تخت پدربزرگش، پیرمردی بستری بود. نزدیک ساعت هشت و نیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده است. پیرمرد ناتوان داشت جان میداد و کسی کنارش نبود. به هر زحمتی بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت. هنوز هوش و حواس پیرمرد برجا بود و چشم هایش را یکی در میان باز می کرد. جوان شهادتین را برایش آرام خواند و پیرمرد تکرار کرد. سپس اسم ائمه علیهم السلام را یکی یکی آرام شمرد و پیرمرد تکرار کرد. دست های پیرمرد را گرفت و خواست که با او یا حسین بگوید. پیرمرد یا حسین را هم گفت و جان داد. پرستار وارد اتاق شد و با داد و بیداد به جا به جایی تخت اعتراض کرد. جوان توضیح داد که پیرمرد داشت جان میداد ، و من فقط برایش شهادتین گفتم و او را رو به قبله اش کردم. پرستار ، چند لحظه مبهوت به جوان و پیرمرد نگاه کرد. چشمانش نمناک شد و گفت این پیرمرد ، مسیحی بود. پ ن: توماس ماساریک مسیحی می گوید مصائب مسیح در برابر مصائب حسین علیه السلام مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر