eitaa logo
جهاد تبیین
7 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
7 فایل
واکاوی رخدادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 🍁🍂 🍁🍂🍁 آنان‌که تازه می‌کنند دیدار را آیا شود خبــر کنند آن یار را تنها و کنج و شعر و چای و آهنگِ نی این جمع، زنده می‌کند چو مُردار را بیا و عاشقانه‌های ما را بساز بیا و تازه کن جنون بیمار را بازآی، خاک پای دوست برکت شود بر سفره گدای همچنان زار را جادوی آن نگاه مست‌کننده‌ات تعطیل می‌کند بساط خَمّار را در این غزل نهفته خنده‌هایت ولی بدبخت می‌کنی مَنِ گرفتار را پایان این غزل، امید دل می‌برد چه خوب می‌نوشت شعر دلدار را شعرم سروش شهر را خبر می‌کند آیا شود خبــر کنند آن یار را؟! 📆 سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ 📖 🖌 @JahaadTabeen1 🍁🍂🍁 🍁🍂 🍁
📖 آنان‌که تازه می‌کنند دیدار را آیا شود خبــر کنند آن یار را تنها و ...👤 کُنج و ...▫️ شعر و ...📖 چای و ...☕️ آهنگِ نی 🎶 این جمع، زنده می‌کند چو مُردار را 📖 🖌 📖 @JahaadTabeen1
📝 ای بابا ..... خسته شدیم هر هفته همایش، هر هفته برنامه فرهنگی، هر هفته رونمایی از کتاب، هر هفته ... بگذارید چند ساعت خانه کنار زن و بچه باشیم و دورهم یک فیلم (سانسور شده!!) ببینیم. از نظرآباد چه خبر! خدا را شکر همان هست که بود؟! به نظر من شهروندان نظرآباد باید شکرگزار باشند که مدیران ولایتمدار!!! و مردم‌ندار!! ببخشید مردمدار! نظرآباد را چنان شهری آرام و در سکوت نگه داشتند که آب از آب تکان نمی‌خورد! شهر چنان سوت و کور است که صدای بالِ مگس از خیابان تهران تا محله رسالت به راحتی شنیده می‌شود! این مسئله باعث می‌شود مردم به جای آن‌که در مجتمع ۹ دی و مُصلّی و مسجد ول بچرخند و عَلاف باشند؛ مدام در خانه هستند و کانون گرم خانواده را گرم نگه می‌دارند! من به همه مدیران خیلی زحمتکش نظرآباد، خسته نباشید می‌گویم. نه برای کارهای انجام داده بلکه برای کارهای انجام نداده!! کی گفته حتما باید کاری انجام شود تا سپاسگزاری کنیم؟ این همه سال هیچ کاری نکردن خستگی‌اش از انجام کار بیشتر است! خسته نباشید دلاوران؛ خدا قوت پهلوانان! ✍ امضاء : حسن قمی 👤 👤 📝 📡 @JahaadTabeen1
⚽️🌹 ✅ فینال در مرحله یک‌چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا !! 🔹 امروز ایران بازی بسیار حساس در برابر ژاپن دارد. برنده این بازی در جمع چهار تیم برتر قرار می‌گیرد. 🔸 آنچه باید گفت این است که ایران برای پیروزی، باید دو نکته و دو ایراد را تیم خود پوشش دهد و رفع کند. ۱. از نظر روحی و روانی بازیکنان ایران باید آماده بازی باشند. ۲. در خط حمله باید زهردار باشیم. در چهار بازی گذشته ما شاهد این بودیم که وقتی تیم زیر فشار حملات رقیب بود از نظر روانی به هم می‌ریخت و بازیکنان ایران تمرکز خود را از دست می‌دادند. در بازی مقابل هنگ کنگ و سوریه اوج این ناهماهنگ عصب و عضله را شاهد بودیم. عدم تمرکز باعث اشتباه فاجعه‌باری در بازی شد که ممکن بود به حذف ایران منجر شود. پاس‌های اشتباه، تکل‌های اشتباه ،کارت‌های بی‌مورد، فرصت‌سوزی مهاجمان، تعارف‌های بی‌جای بازیکنان موقع حمله، ناهماهنگی در دفاع و دروازه، نکاتی بود که من را حسابی خشمگین کرد. مطمئن هستم همه فوتبال‌دوستان هم مانند من کلی حرص خوردند. در چهار بازی گذشته دیدیم که مهاجمان ما چقدر فرصت و بخت گلزنی را به سادگی و از روی شکم‌سیری هدر دادند! چرا باید این گونه باشد؟ ما در هر بازی بیش از هفت موقعیت طلائی گلزنی را خراب کردیم و این موضوع قابل بخشش نیست. چرا مهاجمان ما زهردار نیستند؟ در بازی امروز ما مهدی طارمی را نداریم. سردار آزمون با مهدی قائدی و یا کریم انصاری‌فر باید در ترکیب قرار بگیرد. این هم نکته خوبی نیست. سردار آزمون گلزن خوبی است. کارنامه‌اش در تیم ملی هم خوب است ولی باید بگویم این بازیکن، مرد بازی‌های سخت نیست. سردار مهاجمی نیست که بتواند گِره بازی را باز کند و کارگشا باشد. حتی با بارها دیدیم که سردار در مواقعی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و پس از دقیقه ۶۰ به هر بهانه درخواست تعویض کرده! چرا ..؟! چرا کسی به سردار آزمون نمی‌گوید باید ۹۰ دقیقه بجنگی. باید از موقعیت‌هایت بهترین بهره را ببری . باید زهردار باشی. شوربختانه وقتی تیم هماهنگ و خوب عمل می‌کند سردار هم خوب است! اگر تیم به مشکل بر بخورد سردار هم مشکل‌ساز می‌شود. به جای آن‌که کارگشا و گره‌گشا باشد خودش یک مشکل اضافه برای تیم می‌شود! آن انگیزه و شوری که داشته باشد را ندارد. این یک ضعف بزرگ است. امروز تیم ایران می‌تواند پیروز باشد به شرطی که نخست آرامش خود را حفظ کند و دچار حاشیه‌ها نشود و دوم این‌که از فرصت‌هایش بهترین بهره را ببرد. 🌼 با آرزوی موفقیت برای بچه‌های تیم ملی ایران 📝 ✍️ ⚽️ ⚽️ ⚽️🌹 @JahaadTabeen1
📝 ✅ کاش همیشه دنبال مردم و رأی مردم بودیم!! این روزها دَم دَمای انتخابات است. خیلی‌ها به من گفتند: حاجی برای مشارکت مردم در انتخابات فعالیت کن. حضور پرشور مردم پای صندوق‌های رأی و از این حرف‌ها. من به آن‌ها که همگی بچه بسیجی و... هستند گفتم: چرا برای رأی گدایی می‌کنید؟ گفتند: آقا شما دیگه چرا؟ حضور مردم پای صندوق رأی وظیفه دینی است و وظیفه اجتماعی است و.... یک فرغون از این حرف‌های صدتا یک غاز!! من به عنوان یک بسیجی ترمز بریده و سردار بزرگ جهاد تبیین، چنان تبیینی کردم که آن‌ها با کف خیابان یکی شدند. گفتم: فلانی بسیجی هستی؟ کانال داری؟ گروه داری؟ دنبال بسیجی‌بازی و این حرف‌ها هستی؟ دنبال حرف حضرت آقا هستی؟! گفت: بله. گفتم: مگه حضرت آقا فقط این را گفته که تبلیغ کنید؟ آقا نگفت پس از انتخابات وظیفه شما چیست؟ آن‌که رأی داده وظیفه‌اش چیست؟ آن‌که رأی گرفته وظیفه‌اش چیست؟ اگر آن‌که رأی گرفته درست عمل کند مردم دوباره پای صندوق رأی می‌آیند ولی اگر خدای ناکرده آن کسی که رأی گرفته، رفته برای خودش، جیبش و هفت نسل پس از خودش؛ پول جمع کرده و خودش را تأمین مالی کرده، از مردم انتظار نداشته باش دوباره بیایند پای صندوق رأی!!! مردم چشم دارند و رفتار مدیران و مسئولان و نمایندگان خود را می‌بینند. اصلاً به کشور کاری ندارم. همین هشتگرد و نظرآباد را نگاه کن. چرا فقط زمان انتخابات شما فعال هستید؟ چرا پس از انتخابات دیگر کر، کور و لال می‌شوید؟ چرا برای احترام رأی و حضور مردم کاری نمی‌کنید؟ چرا تخلف فلان نماینده مجلس، فلان فرماندار، فلان شهردار، فلان شورا، فلان امام جمعه، رئیس فلان بانک و... را نمی‌بینید و اگر می‌بینید چرا کاری نمی‌کنید؟ آنجا دیگر وظیفه شما نیست؟ آنجا دیگر حضرت آقا فرمان آتش به اختیار ندادند؟ ➖ 👤 📝 📡 @JahaadTabeen1
📆🌷 در دهه فجر انقلاب اسلامی هستیم. در این چند روز فرصت نشد این روزها را گرامی بداریم. امروز برای گرامیداشت این روزهای خاطره‌انگیز و گرامیداشت شهدای انقلاب اسلامی، یک خاطره از یکی از جانبازان انقلاب اسلامی روایت می‌کنم. خاطره شیرینی است و دقیقاً در همین روزها اتفاق افتاد. در کارخانه سیمان آبیک، کارگری در قسمت فله واحد بارگیرخانه کار می‌کرد به نام «صفر ورکشی». ایشان جانباز انقلاب اسلامی بود و پایش قطع شده بود. با پای مصنوعی حرکت و فعالیت می‌کرد. مش‌صفر بسیار مرد شوخی بود. با پدر من سال‌ها همکار بود و با من هم رابطه خوبی داشت. من آن زمان در قسمت انبار فنی مشغول بودم و مسئول کنترل کیسه‌های پلاستیکی و کاغذی سیمان بودم. بنابراین هر روز به بارگیرخانه می‌رفتم. یک روز که از کنار اتاقک فله واحد ۲ رد می‌شدم مش‌صفر من را صدا زد. با زبان طالقانی و لهجه ورکشی با من صحبت می‌کرد. حاجی قمی کِجه می‌شی! بیا تعریف کن بِینُم دنیا دست کیه! هر چی می‌گفتم: عموصفر کار دارم باید برم! می‌گفت: دیر نیمی‌گرده! خلاصه یک روز در اتاقک فله بودم و داشتم با مش‌صفر چایی می‌خوردم که مش‌صفر شروع کرد به درد دل. از گذشته‌ها گفت و ماجرای جانباز شدن خود را این‌گونه تعریف کرد: یک روز برای صله‌رحم و دیدار با خویشاوندان رفتم تهران. روزهای انقلاب بود و هر روز صدای شعار و تیر و تفنگ در خیابان بلند می‌شد. برای من این چیزها تازگی داشت. آن روزها در وَرکش بودیم و آنجا از این خبرها نبود. چند روز در تهران بودم و قرار شد صبح روزی که قرار است برگردم طالقان به حمام عمومی بروم. بوقچه لباس‌ها را زیر بغل گرفتم و رفتم سمت حمام (گرمابه). صبح بود و خیابان‌ها خلوت بود. گفتم زود بروم و زود برگردم تا خیابان‌ها شلوغ نشده! خلاصه به حمام (گرمابه) رسیدم و سر و تنم را شستم، لباس تمیز تن کردم و رفتم تا از خویشاوندان خداحافظی کنم. از کوچه گرمابه که بیرون رفتم دیدم خیابان اصلی شلوغ شده و مردم شعار می‌دهند. پلیس آماده شلیک به مردم است. با خودم گفتم چه‌کار کنم چه‌کار نکنم! چند دقیقه سر کوچه ماندم تا اوضاع آرام شود. دیدم نخیر!! اوضاع آرام نشد که هیچی شلوغ‌تر هم شد. تنش بالا گرفت و تیراندازی شد. من ترسیدم ارتش فکر کند من هم جزو انقلابی‌ها هستم. برای همین چسبیدم به دیوار و یواش یواش، بدون جلب توجه از مهلکه دور شدم. هنوز دور نشده بودم که دیدم سربازان متوجه من شدند و به سمت من شلیک کردند. یک گلوله ژ۳ به پای من خورد و پایم قطع شد! این را گفت و خندید. من هم خندیدم و گفتم: عموصفر همه برای آب و خاک و آزادی جانباز و شهید می‌شوند، تو در راه حمام جانباز شدی. بلند بلند خندید و سیگارش را روشن کرد. چایی سوم را ریخت در استکان تا خنک شود. خداوند مش‌صفر را بیامرزد. در هشتگرد زندگی می‌کرد و چند سال پیش به رحمت خدا رفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.🥀 👤 📆🌷 @JahaadTabeen1
📝 ✅ بازار داغ انتخابات 🔥 ✍️ حمایت‌های افراد سرشناس و چهرهای سیاسی از یک نامزد در قانون "آزادی بیان" آمده است که هر فرد حقیقی و حقوقی می‌توان آزادانه نظرات خود را بیان کند و هیچ نهاد و سازمانی حق جلوگیری و برخورد با آن شخص را ندارد. البته به شرطی که در چهارچوب قانون اساسی باشد و موجب تهمت؛ افترا و از این دست موارد نشود. چند روز پیش در راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهر هشتگرد شاهد دیدار دو چهره نام‌آشنای شهرستان و استان البرز بودیم که در راهپیمایی شرکت کرده بودند. این دیدار به صورت کلیپ در فضای مجازی پخش شد که حکایت از آن داشت که نماینده پیشین شهرستان در مجلس، از یکی از نامزدهای انتخابات مجلس (که سابقه سه دوره حضور در مجلس را دارد) حمایت می‌کند. در این کلیپ دیدم که نماینده پیشین در حمایت و در وصف شخصیت سیاسی نامزد کنونی انتخابات جملات احساسی و محبت‌آمیز بر زبان آورد. البته روز بعد، آن جناب که سخنانش پخش شده بود، بیانیه صادر کرد و گفت که حرفش را نباید در حمایت از آن نامزد برداشت کرد و ایشان از هیچ شخصی حمایت نمی‌کند و اگر قرار باشد از نامزدی حمایت کند خود شخصاً به طور رسمی اعلام خواهد کرد. نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که ما باید به حق آزادی بیان افراد احترام بگذاریم. در نظام جمهوری اسلامی ایران هر فردی آزادانه می‌تواند در چهارچوب قانون اساسی نظر خود را بیان کند. نماینده پیشین شهرستان هم نظر شخصی خود را بیان کرد. به هیچ شخصی تهمت نزد، افترا نزد و از چهارچوب قانون اساسی هم خارج نشد. اما نکته‌ای که می‌خواهم روی آن تأکید کنم این است؛ امروز که نامزدهای انتخابات در حال تبلیغات غیررسمی هستند، هیچ حرف و هیچ حرکتی از سوی چهره‌های سرشناس شهر از نگاه تیزبین مردم و رسانه پنهان نمی‌ماند. پس بهتر است مدیران، مسئولان و چهره‌های سرشناس شهر بر رفتار و سخن خود کنترل داشته باشند تا مجبور نباشند بیانیه صادر کنند و اوضاع سیاسی شهر و شهرستان را ملتهب‌تر کنند! ✍️ امضاء : حسن قمی (حاج‌حسن) ➖ 👤 📡 @JahaadTabeen1
📝 بسته پیشنهادی امروز به بهانه دعای ندبه بروید سیدجمال. یک دلیل عقلانی و پر برکت دارد. پس از پایان دعا به حاضران جلسه عدسی می‌دهند🍵 خدا را شکر با شناختی که من از دوستان دارم می‌دانم که سر همگی شلوغ است و فرصت شرکت در این مراسم‌ها ندارید!! حالا بگذریم که کلاً سابقه حضور را هم ندارید!😆 پس نه خودتان را گول بزنید نه دیگران را..!! طوری برنامه‌ریزی کنید هم زمان با صلوات پایان دعا وارد مجلس شوید. چون اگر دیرتر وارد شوید ناظران مراسم متوجه می‌شوند و شما بی‌نصیب می‌مانید ولی اگر هم زمان با صلوات پایان مراسم وارد شوید ناظران کاری از دستشان بر‌نمی‌آمد و باید به شما یک کاسه عدسی بدهند!!! سر سفره امام زمان بنشینید و یک کاسه عدسی نوش جان کنید. مسئول آنجا من را خوب می‌شناسد. کاسه اول را که خوردید بروید پیش او و بگویید من دوست حاج‌حسن (سرباز فراری امام زمان) هستم. او امروز در شهرستان نیست. به نیّت حاج‌حسن یک کاسه عدسی بدهید تا او هم با ما از این سفره بهره‌مند شود!!! قشنگ دو کاسه عدسی به شکم صاحاب مُرده ببخشید اشتباه نوشتاری بود!!! به بدن بزنید و شاد و شنگول بروید سمت خانه! احتمال خطر وجود دارد مراقب باشید!!!🚨 پایان مراسم عدسی‌خوران هم زمان می‌شود با آغاز رأی‌گیری برای انتخابات مجلس. پس عقل سلیم حکم می‌کند از کوچه پس کوچه بروید تا مجبور نشوید پای صندوق‌های رأی آفتابی شوید. می‌دانم که دوستان گرامی؛ آنقدر سرشان شلوغ است که فرصت حضور در این مراسم‌ها را ندارند!! 📝 👤 👤 📝 @JahaadTabeen1
📝 یک خاطره بگویم زهردار و نیش‌دار! دوستی دارم به نام "مهدی معدنی" . من و مهدی در شهرک سیمان آبیک از کلاس اول تا سوم راهنمایی هم‌کلاس بودیم و خدا را شکر همچنان این رابطه و این دوستی ادامه دارد. پدر ایشان آقای رجب معدنی (که مُعَرّف حضور برخی از دوستان است) بازنشسته کارخانه سیمان آبیک هستند. یک مدت مسئول بخش فوتبال در اداره ورزش شهرستان ساوجبلاغ بود. (الآن خبر ندارم چه کسی مسئول این بخش است) دوستانی که من را می‌شناسند می‌دانند که من پای ثابت سالن‌های فوتبال هستم. هنوز هم این عادت بد!! را ترک نکرده‌ام و فوتبال بازی می‌کنم. در همان سال‌ها یک روز من، مهدی را در سطح شهر هشتگرد دیدم. پس از سلام و خوش‌وبش‌های معمول گفتم: سالن بعثت وضعیت‌اش خوب نیست. موقع بارندگی کل سالن پر از آب می‌شود و نمی‌توان فوتبال بازی کرد. به پدرت بگو یک کمکی به باشگاه بعثت بکند. مهدی پاسخ داد: کجای کاری برادر من!!! کدام پول کدام بودجه؟! مگه هیأت فوتبال هشتگرد پول هم داره؟!! گفتم: یعنی چی؟! مگر می‌شه اداره ورزش شهرستان ساوجبلاغ بودجه نداشته باشه؟! گفت: فکر می‌کنی استان البرز چقدر به ساوجبلاغ بودجه میده؟! به سه ماه نمی‌رسه همه‌اَش تمام میشه! بابا برای تأمین بودجه به شرکت‌های بزرگ شهرستان مثل کارخانه سیمان و ماموت میره و از آن‌ها کمک مالی می‌گیره!! ✍ پرسش من این است: مگر برای هر وزارت‌خانه جداگانه در لایحه بودجه هیأت دولت، بودجه در نظر گرفته نمی‌شود؟ مگر بودجه از وزارت‌خانه بینِ اداره‌های مرکزی استان‌ها پخش نمی‌شود؟ مگر از اداره‌های مرکزی استان‌ها بینِ اداره‌های شهرستان‌ها تقسیم نمی‌شود؟! چرا هر شهرستان شفاف‌سازی و اعلام نمی‌کند رقم اصلی بودجه چقدر بوده و میزان خرج و هزینه‌های عمرانی چقدر بوده است؟ چرا هرگز گردش مالی و دخل و خرج سازمان‌ها اعلام نمی‌شود؟! سرانه ورزش هر شهر در چه زمینه‌هایی بر باد می‌رود!!! ببخشید در چه زمینه‌هایی مصرف می‌شود؟! چرا باید هیأت‌های ورزشی شهرستان کاسه گدایی دست بگیرند و برای تأمین بودجه به این شرکت و آن شرکت رو بیندازند؟! این یعنی زیر ساخت! وقتی هیأت فوتبال شهرستان پول ندارد برای جوانان شهرستان خود هزینه کند دیگر چه انتظاری دارید؟ آیا با این وضعیت باید انتظار داشت مثلاً تیم شهر هشتگرد قهرمان لیگ برتر بشود؟! 👤 👤 📝 @JahaadTabeen1
📝 📝 رنج‌نامه یک کارگر سال ۱۴۰۲ در حال پایان یافتن است. خوب است برای بعضی از مسئولین شهرستان که خدا را شکر در رفاه هستند و شوربختانه درکی از سختی‌ها و مشکلات طبقه ضعیف جامعه و قشر کارگر ندارد، یک سِری مطالب بیان شود. شاید دلشان به حال این طبقه از افراد جامعه بسوزد و شاید کمی از قوانین حمایتی از قشر کارگر را مرهمت نموده و اجرا کنند!! البته شاید!!! چون ما فهمیدیم که اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی هم اگر و امّا دارد. هیچ دلیل قانونی موجود ندارد که قانون، صددرصد رعایت شود!!! به هر حال اجرای قانون برای مدیران و مسئولان شهرستان باید با منفعت هم همراه باشد!! وگرنه رعایت خشک و خالی قانون چه سودی برای جیب عالی‌جنابان و اربابان شهرستان دارد! مگر این آقایان و اربابان نوکران مردم شهر و قشر ضعیف جامعه و طبقه کارگر هستند که برای رضای خدا و شادی دل مردم، مطابق قانون کار کنند!! زندگی خرج دارد و زندگی اشرافی‌گری خرج اندر خرج اندر خرج!! خدا آن روز را نیاورد که مدیری قانون را فقط برای قانون اجرا کند!! از سوی رهبر گرامی، سال ۱۴۰۲ سالِ «مهار تورّم، رشد تولید» نامگذاری شد. دولت، پایه حقوق را ۵۳.۰۸۲.۸۴۰ اعلام کرد و دستور اجرا را صادر نمود. دلار آمریکا در سامانه سنا ۴۲۴.۵۰۷ ریال بود. با خودم گفتم: حاجی! به امید خدا امسال سال خوبی خواهد بود. روزها که سپری شد متوجه شدم مسئولان و مدیران گویا شعار رهبری را اشتباه متوجه شدند! به جای «مهار تورّم و رشد تولید» دیدیم که «مهار تولید و رشد تورّم» در حال اجرا است!!! در همین درگیری‌های نفسیر شعار سال بودیم که دلار کشید بالا! مدیران رده بالا گفتند: حباب است. گفتم: خدا را شکر که حباب است. پس خیلی زود می‌ترکد! هر چه صبر کردیم حباب بترکد، نترکید که نترکید! برعکس فشار تورّم ناشی از حباب دلار باعث شد کلّه ما بترکد!! حباب دلار هنوز نترکیده بود که طلا کشید بالا! به جای تولید دوباره تورّم رشد کرد! مدیران همیشه در صحنه گفتند: حباب است! من که ساده‌دل هستم باور کردم! منتظر ترکیدن حباب طلا بودم. بعد کمی فکر کردم! خدایا من که حقوقم تا سر برج هم نمی‌رسد. پس قرار نیست طلا خرید و فروش کنم. در نتیجه نباید نگران بالا و پایین کشیدن طلا باشم. در کمال شگفتی دیدم که تأثیر طلا در گرانی خیار، گوجه، پیاز و سیب‌زمینی، از تأثیر گران شدن کود شیمیایی و دستمزد کارگران روزمزد کشاورزی هم بیشتر است!! جانم برای شما بگوید که: خیار، گوجه، سیب‌زمینی و پیاز هم از سفره ما حذف شد! همان‌طور که سال‌هاست گوشت گوسفند و ماهی دیگر در سفره ما یافت نمی‌شود. مرغ هم اگر پیدا شد زود ناپیدا می‌شود! امروز ۱/۵ کیلو گوشت می شود یک میلیون تومان! دو عدد مرغ سه کیلویی می‌شود ۶۰۰ - ۷۰۰ هزار تومان. شنیدم ماهی سفید کیلویی حدود ۷۰۰ هزار تومان است! یعنی یک ماهی سفید راحت بالای یک میلیون تومان است! راستش سواد من تا همین حد است. دیر جمع کردن این اعداد یک رقمی می‌شود که من نمی‌توانم بخوانم!! اگر قرار باشد همه این خوراکی‌ها را یک‌جا و با هم بخریم باید از بانک وام با سود ۳۴درصد بگیریم!! پس ادامه نمی‌دهم. همان نان لواش ۵۰۰ تومانی و پنیر ۲۰۰ هزار تومانی می‌خریم و صبحانه، ناهار و شام می‌خوریم. شاید بگویید که پنیر برای سلامتی عقل ضرر دارد و حتماً باید با گردوی ۵۰۰ هزار تومانی هم مصرف شود. دوستانِ جان! مهم نیست که با خوردن پنیر عقل من کم می‌شود، چون در این کلّه کلاً چیزی وجود ندارد که کم یا زیاد شود! اگر در کلّه من عقل بود که وضعیت من این نبود!! خدایا.... حباب دلار و حباب طلا یعنی چه؟ یک شیر پاک‌خورده‌ای برای منِ بی‌سواد و کارگر توضیح بدهد!! اگر حباب است چرا نمی‌ترکد و در عوض اقتصاد ایران را می‌ترکاند؟! این دو حباب لعنتی انقدر نترکیدند که تبدیل به بالُن شدند و رفتند بالا و دست ما دیگر به آن دو نمی‌رسد تا خودمان بترکانیم‌شان! ✍️ ... و این داستان ادامه دارد! 👤 👤 📡 @JahaadTabeen1
🔸 فرق استاد قرائتی و استاد صدیقی در این است. استاد قرائتی سال‌ها مردم را خنداند. در تلویزیون و در هر جلسه‌ای که حاضر بود جک گفت و دین را شیرین جلوه داد. یک مشت منافق‌صفت و کم‌اندیش گفتند: قرائتی جبیش پر پول و غم ندارد. از حال مردم خبر ندارد. چندتا زن دارد. چندتا خانه دارد. چندتا کارخانه دارد. چندتا خودروی بنز دارد. چند هکتار زمین دارد. چند ویلا با ژیلا در شمال دارد. ولی در عمل هیچی ندارد به جز یک خانه کوچک و یک همسر گرامی. که عمرش دراز باد🌹 حالا می‌رسیم به استاد صدیقی. حاج‌آقا صدیقی درست آن روی سکه است!!! استاد صدیقی سال‌ها گریه کرد. در مجلس غم و شادی، در مجلس روضه و مولودی، در نماز جمعه و خلاصه هر مجلسی که جناب صدیقی را دیدم اشک‌های او را هم دیدیم. آنقدر گریست که تا سیمای او را می‌دیدیم یاد بدبختی‌های خودمان می‌افتادیم. با خودمان می‌گفتیم این طفل معصوم هم مانند ما هیچی از دار دنیا و نظام مقدس جمهوری اسلامی نصیبش نشده و نخواهد شد!! ولی در عمل همه چی کاملاً برعکس شد!! ✍ نتیجه اخلاقی: دوستان گرامی؛ در این دوره زمانه به چشم خود هم نمی‌شود اعتماد کرد. واقعیت آن چیزی نیست که می‌بینید! 👤 👤 💠 💠 📡 @JahaadTabeen1
📝 همی گویم و گفته‌ام بارها بود سود خان پیش دلارها قانون تبدیل وضعیت ایثارگران در آخرین روزهای فرماندار پیشین نظرآباد ابلاغ شد که اجرا نشد. به دوران حکومت جناب بغدادی بر سکان فرمانداری نظرآباد رسید تا امروز که این قانون اجرا نشده و از من بشنوید فرداهای دیگر هم اجرا نخواهد شد. پیش‌بینی می‌کنم، در دوران فرماندار بعدی هم اجرا نخواهد شد، می‌دانید چرا...؟! کارخانه سیمان آبیک یک قدرت در استان البرز است. پول‌های کثیف، باند فشار و دست‌های پشت‌پرده‌ای که در اختیار این شرکت است نخواهد گذاشت هیچ قانونی که به ضرر سیمان آبیک است اجرا شود. نماینده مجلس، مسئول اجرای قانون اساسی در منطقه استحفاظی خود است. چون ایشان نماینده قوه قانون‌گذار (قوه مقننه) است. چرا در ۴ سال گذشته، شاهد هیچ حرکت مثبت از او نبودیم؟! چرا شاهد هیچ حرکت مثبتی از سوی فرماندار نظرآباد در خصوص اجرای قانون تأیید شده و تصویب شده جمهوری اسلامی ایران در کارخانه سیمان آبیک نیستیم؟! اداره کار نظرآباد را که کلاً ول کن. بود و نبودش هیچ تأثیری برای کارگر ندارد. این اداره، هم خیال خود را راحت کرد و هم خیال کارگر را...!!! از این نظر که نباید هیچ امیدی به این اداره داشت! بی‌خاصیت‌ترین اداره در مورد اجرای قانون تبدیل وضعیت ایثارگران در کارخانه سیمان آبیک، همین اداره کار نظرآباد است. اداره کار نظرآباد حتی نتوانست شوراهای پیمانکاران سیمان آبیک را که یک اصل قانونی است را اجرا کند و از اجرای آن شانه خالی کرد. شرم بر اداره کار نظرآباد!!! زیاد ادامه نمی‌دهم. پاسخ اجرا نشدن قانون، دو واژه است. پول و قدرت. کارخانه سیمان، قدرت دارد و پول فراوان. از این سفره پر برکت به جیب اربابان سود می‌رسد ولی از اجرای قانون به‌سود کارگران، هیچ خیری به جیب مبارک اربابان نمی‌رسد! تا پول و قدرت حرف اول و آخر را می‌زند، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در جمهوری اسلامی ایران اجرا نخواهد شد! حالا شما خودت را بکش، بالا برو پایین بیا، خودت را به آب و آتش بزن!! هیچ مدیری به صدای مظلوم گوش نمی‌دهد! چون صدای پول خوش‌نواز و دل‌نواز است! نمی‌دانم این لقمه‌ای که اربابان و مدیران نالایق شهرستان نظرآباد می‌خورند کی در گلوی مبارکشان گیر کند و کی آه کارگران، کارگر شود و از شرشان خلاص شوند؟! باید منتظر بود. منتظر اجرای عدالت از سوی خداوند. چون از بنده خدا که اجرای عدالت ندیدیم!! 👤 👤 📡 @JahaadTabeen1
📆 ۰۱ فروردین زادروز یک بچه مثبت، آدم حسابی، اهل کتابی، عنصر مؤثر برای فرهنگ و دو پدیده مُخَرِب الاَشهَر و دِهات. نا مُدَبّر در قانون و کار . لا مُعتبر و لا اَعقال!! حَوّل حالشان اِلی تخریب الحال است. حالا شما ببینید قدرت خدا را، چه آدم‌هایی را در نخستین روز سال و نخستین روز نوروز آفریده است!! 👤 👤 📝 📡 @JahaadTabeen1
📝 ✍️ اندر حکایات حاج حسن 📆 زاده‌های اول فروردین روز ۲۵ فروردین بود. هنوز اعصاب داشتم!! مشاور اعظم زنگ و کلی از دست زمین و زمان شاکی بود. گفت: حاج‌حسن چه نشسته‌ای ؟! پریدم وسط حرفش و گفتم: دوباره نشستی تکرار سریال امام علی را دیدی؟ مشاور: نه بابا کی وقت داره تلویزیون ایران را نگاه کنه؟ من سریال‌های ایرانی را هم در ماهواره همسایه می‌بینم!! حالا مگه در سریال امام علی چی گفتن؟ گفتم: در جنگ صفین بود که عمروعاص برای گریز از مرگ به دست امام علی، خودش را لخت می‌کند. امام علی از روی شرم و حیا از کشتن عمروعاص خودداری می‌کند. عمروعاص هم همان‌طور لخت به خیمه معاویه می‌رود. با صدایی مانند صدای تو گفت: اَباااا یزید..! چه نشسته‌ای! مالک در هفت قدمی ماست! سپس معاویه گفت :هااان عَمر! از استحمام می‌آیی یا میدان نبرد؟؟!! حالا شده حکایت تو! منظورت از "حاج حسن چه نشسته‌ای" چیست؟ گفت: کانال البرز پژوهی را مرور کردی؟ گفتم: نه، خیلی وقت است که کانال البرز پژوهی و یا کانال و گروه‌های دیگر را نگاه نکردم. همین گروه فاخر و آتش به‌پاکن «سروش شهر» به اندازه همه کانال‌های شهرستان و استان البرز مطالب عملی، فرهنگی، دینی، تاریخی، ورزشی، هنری و سیاسی دارد که دیگر نیاز به سرکشی به کانال‌های دیگر نداشته باشم. گفت: قطع می‌کنم یک سر به کانال البرز پژوهی بزن، دوباره به تو زنگ می‌زنم. گوشی را قطع کرد. در ایتا به کانال البرز پژوهی سر زدم. تا چشم کار می‌کرد و فقط تبریک زادروز جناب استاد دکتر حسین عسکری بود. مدیر کانال به قدری فروتن بود که هیچ مطلبی برای ارائه نداشت و برای خالی نماندن عریضه صد تا پیام تبریک زادروز دکتر خان!! ببخشید دکترجان را در کانال ارسال کرده بود. نمی‌دانم شاید این هم جزوی از تاریخ البرز باشد! و مردم باید حتما بدانند!! خلاصه مشاور اعظم دوباره زنگ زد و گفت: دیدی؟ گفتم: بله. گفت: نظرت چیه؟ گفتم: در مورد چی؟ گفت: تولد دکتر را همه تبریک گفتن. گفتم: خب گفتن دیگه من چکار کنم؟ می‌خواهی من هم برای پاچه‌خواری یک متن بلندبالا بنویسم و زادروزش را شادباش بگویم؟ گفت: تبریک چیه؟ گفتم: خب چی تسلیت بگم؟! گفت: اون دکتر همیشه و همه جا حق من را خورده. ارث مادرم را بالا کشیده! گفتم: معمولاً دایی‌ها ارث مادر را بالا می‌کشند؟ دکتر مگر دایی تو است؟ گفت: خب ارث بابام را بالا کشیده! گفتم: معمولاً عموها ارث بابا را بالا می‌کشند!! گفت: ای لال بمانی هی...! اصلاً چیزم را بالا کشیده!! گفتم: جاااان؟ چیز دیگر چیست خجالت بکش؟ گفت: اون باید خجالت بکشه تاریخ تولدم را بالا کشیده!! گفتم: مگر تو هم ۲۵ فروردین به دنیا آمدی؟ گفت: مگه من شیخ عطارم که ۲۵ فروردین به دنیا بیایم! این را گفت و من داغ کردم: یعنی چی؟ می‌خواهی بگویی زادروز دکتر با زادروز حکیم عطار نیشابوری یکی است؟! گفت: چیه رگ غیرتت زده بیرون! گفتم: مگر از پشت تلفن هم رگ غیرت دیده می‌شود؟ گفت: من مشاور اعظم هستم چی فکر کردی! همه چیز را می توانم تَصَوّر کنم. گفتم: خب خدا شکر را فکر تَصَوّر می‌کنی! نفس راحتی کشیدم. گفتم: مشکل تو و دکتر چیست؟ مشاور اعظم آهی از ته دل کشید و گفت: تولد دکتر حسین اول فروردین است. تولد من هم اول فروردین است. من گفتم: این که چیز مهمی نیست. تولد من هم اول فروردین است! برق سه فاز از کله مشاور اعظم پرید: چی تو هم اول فروردینی هستی؟ گفتم: بله. گفت: یعنی ما سه قلو هستیم؟ گفتم: جناب مشاور انگار زیاد سر پست بودی فشارت افتاده است. ما هر سه روز اول فروردین به دنیا آمدیم در سه سال مختلف. گفت: خب همین دیگه ما سه قلو هستیم. گفتم: پدر جااان...!! ما سه تا ناقلو هستیم. من بچه هشتگرد هستم . پایتخت غرب البرز . شما بچه خواجه‌مال‌الدین هستید. کوردهی از دهستان نظرآباد! فرماندار ما "البرزی" است. فرماندار شما "بغدادی" است. ببین فرق معامله را...!!! نام نظرآباد و فرماندار نظرآباد را که بردم همه مرغان آسمان و زمین برای مشاور اعظم گریه کردند زار زار و قار قار!! گفتم: پدر جان خودت را ناراحت نکن. الآن چه کاری از دست من بر می‌آید؟ گفت: یک اندر حکایت بنویس. گفتم: دوباره با لودر از روی فرماندار رد شوم؟ گفت: نه. گفتم: با خاور از روی امام جمعه رد شوم؟ گفت: اگر این کار را بکنی دل استاد صاحبیان شاد می‌شود. گفتم: با غلتک از روی رئیس اداره کار نظرآباد رد شوم؟ گفت: اگر این کار را بکنی دل همه کارگران را شاد کردی. دل من یک چیز دیگر می‌خواهد. گفتم: خدایا رحم کن. دلت چه خواهد؟! .... و این داستان ادامه دارد! 👤 👤 📝 📡 @JahaadTabeen1
🚨 🚨🚨 فاجعه از این بالاتر.....؟ در یک بیمارستان (که محل نجات و سلامتی انسان‌ها است)، پزشک و پرستاران (که مسؤول نجات و سلامتی انسان‌ها هستند) در یک کار غیر قانونی، غیر اخلاقی، غیر مسؤولانه ، مشروبات الکلی مصرف کردند! اصلاً کاری ندارم آن‌ها مسلمان بودند یا نه! دین و ایمان داشتند یا نه! حلال و حرام را می‌فهمند یا نه!! من به این موضوع کار دارم... چرا باید در یک مکان بهداشتی کار غیر بهداشتی توسط افراد اجراکننده بهداشت انجام شود؟! چرا باید افرادی که خودشان را مسؤول سلامت مردم می‌دانند و بابت همین کار حقوق دریافت می‌کنند، کاری کنند که سلامت خودشان در خطر بیفتد؟! چرا باید در مکانی که تنها و تنها و تنها باید دارو و وسائل بهداشتی و درمانی باشد، مشروبات الکلی و چه بسا مواد مخدر و مانند آن‌ها که از نظر قانون مجرم است، نگه داری شود؟! اصلاً چرا باید وارد شود؟! وزارت بهداشت ایران و سازمان بهداشت جهانی و همه بزرگان و دانشمندان گفته‌اند مصرف مشروبات الکلی، سیگار، مواد مخدر (به ویژه صنعتی) برای بدن و عقل و هوش انسان ضرر دارد. چرا باید پزشکان و پرستاران، چنین هنجارشکنی و قانون‌شکنی انجام دهند؟! چرا این گروه از جامعه هر کار خلافی که انجام دهند معاف از پیگرد قانونی است؟! آیا قانون نباید در مورد آن‌ها اجرا شود؟ آیا دستگاه قضایی نباید وارد این رسوایی شود؟! 👤 @JahaadTabeen1 🚨🚨 🚨
✅ کدام آموزش؟! کدام پرورش؟! 🔹 در این بخش می‌خواهم کمی حرف‌های تلخ بزنم. تلخ نه به معنی به‌کارگیری واژه‌های غم‌بار و گزنده. بلکه تلخ، به مفهوم بلایی که سر ایران آمده است. بلایی که مانند گاز مونوکسید کربن! باعث مرگ خاموش می‌شود. حتی می‌توانم بگویم این بلا خطرناک‌تر از گاز مونوکسید کربن است! این گاز کُشنده، تنها کسانی که در یک اتاق در بسته باشند می‌کُشد، ولی این بلا یک کشور را نابود می‌کند! 🔸این بلای ویرانگر، بلای آموزش، برای گرفتن مدرک است. این بلا؛ آموزش بدون پرورش است! این بلا؛ مدرک‌گرایی سیستم گزینشی و سیستم مدیریتی ایران است. 🔹شوربختانه برای استخدام نخستین چیزی که از جوینده‌کار می‌پرسند این است: مدرک تحصیلی‌ات چیست؟ نمی‌پرسند: چه یاد گرفتی؟ نمی‌پرسند: آیا به اندازه آن مدرک، دانش هم آموختی؟ نمی‌پرسند: آیا به اندازه آن مدرک، پرورش هم بافتی؟ نمی‌پرسند: آیا به اندازه آن مدرک، سطح اندیشه و سطح معرفتت بالا رفته است؟! نمی‌پرسند: آقای دکتر، آقای کارشناس، آقای کارشناس ارشد؛ شما مانند انسان بزرگ شدید یا مانند رُبات زندگی کردید!! شما مانند انسان درس خواندید یا مانند طوطی فقط واژه‌ها را از بَر شده‌اید و فقط تکرار می‌کنید! 🔸سیستم آموزش ایران اگر به توان گفت «آموزش»!! فقط و فقط و فقط به دنبال مدرک و پایان‌نامه است. به هیچ عنوان چیزی به نام پرورش وجود ندارد! و نتیجه‌اش آن می‌شود که استاد سخن سعدی فرمودند: عالِم بی‌عَمَل مانند زنبور بی‌عسل است. 👤 📡 @JahaadTabeen1
📝 ✅ کدام آموزش؟! کدام پرورش؟! چند روز پیش خبری به گوش من رسید که جای بسی اندوه، شرمساری و نگرانی است. برخورد بد، زشت و زننده رئیس آموزش و پرورش شهرستان ساوجبلاغ با یک آموزگار گرامی که فرزند شهید هم بود. جریان چه بود؟ نمی‌دانم! آغازش چه بوده؟ مهم نیست! آنچه مهم است پایان و خروجی داستان و بازتاب آن در جامعه است. هم جامعه فرهنگیان و هم مردم عادی شهرستان، استان و کلاً هر شنونده‌ای که این خبر را می‌شوند در هر شهر و هر کشوری از شنیدن این خبر افسوس خواهد خورد. بزرگ‌ترین پرسش این است: چرا باید مدیر و رئیس سازمانی که مسؤول آموزش و پرورش فرزندان ما است، رفتاری انجام بدهد که ضد آموزشی و ضد پرورشی است؟! چندی پیش خبری غم‌بار پخش شد که چند پزشک بر اثر مصرف مشروبات الکلی مسموم شده‌اند و یک پزشک نیز جان خود را از دست داد! مسؤول مستقیم سلامت مردم و سلامت جامعه، کاری کرد که هم سلامت خود را به خطر انداخت و هم سلامت روحی و روانی جامعه را به چالش کشاند. وزیر بهداشت یک جمله در توصیف این کار ناشایست و ضد ارزش پزشکان گفت: عالِم بی‌عمل! سخن گران‌مایه استاد سخن سعدی. عالِم بی‌عَمل مانند زنبور بی‌عسل است. حالا همین مثال را می‌توان در مورد رئیس آموزش و پرورش شهرستان ساوجبلاغ به‌کار برد؛ آقای رئیس، عالم بی‌عمل است. ایشان درس خوانده، بسیار کتاب خوانده، مدرک گرفته، ولی دانش او همچنان در همان برگه‌های کتاب و برگه پایان‌نامه‌اش و برگه مدرک تحصیلی‌اش باقی مانده است. دانش او به زندگی روزمره، به روح و جانش، به رفتار و کردارش، به اندیشه و زبانش منتقل نشده است! و این خیلی بد است. این دانش، دانش نیست! یک برگه کاغذ است به نام مدرک تحصیلی! شوربختانه با همین یک برگه کاغذ، استخدام شده، کار می‌کند و دستمزد بالا نیز دریافت می‌کند. باید یک فرقی بین بی‌سواد و باسواد باشد. باید یک فرقی بین کسی که چهار کلاس درس خوانده با آن‌که هشت کلاس درس خوانده باشد. باید یک فرقی بین کسی که دیپلم دارد با آن‌که مدرک کاردانی دارد باشد و همین طور که بالا می‌رویم باید بگویم باید بین کسی که مدرک دکتری دارد با آن‌که مدرک کارشناسی دارد، یک فرقی باشد! اگر دیدید کسی که مثلاً مدرک دکتری دارد ولی رفتار و کردارش با آن‌که دیپلم دارد یکی است! باید به آن مدرک، به آن دانش و به آن سیستم آموزش شک کرد. مشکل بزرگ ایران امروز همین است. مدرک به‌دستانی که فقط مدرک به‌دست دارند و درست پرورده نشده‌اند! حتی می‌توان گفت به اندازه همان مدرک، آموزش هم ندیده‌اند! همین آقا یا خانم با رابطه (بدون هیچ ضابطه و قانون) مشغول به‌کار می‌شود و پس از مدتی سِمَت مهمی هم در فلان اداره یا سازمان بر عهده می‌گیرد! بدون آن‌که شایسته آن سمت و شغل باشد. مشکل دیگر ایران امروز، سیستم گزینش مدیران است. شایسته‌سالاری در انتخاب مدیران صورت نمی‌گیرد. بلکه رابطه‌ها و زدوبندهای پشت پرده تعیین‌کننده هستند! همان بند «پ» معروف! پول و پارتی!! ... و این داستان سرِ دراز دارد! 👤 📡 @JahaadTabeen1
📝 ✍️ اندر حکایات حاج حسن اینجانب حاج‌حسن شهرآشوب، سرباز فراری امام زمان مُعَرِف همه دوستان هستم!! در رابطه با انتخابات یک داستان برایم اتفاق افتاد که جا دارد در گروه «سروش شهر» هم گفته شود شاید که رستگار شویم...!!! در جایی که کار می‌کنم مردم و شورا یک گروهی در فضای مجازی تشکیل دادند که می‌توانم بگویم همه مردم سه روستا در آن عضو هستند. این گروه، یک گروه خصوصی است و فقط مردم سه روستا و کسانی که در آن محدوده کار می‌کنند عضو هستند. من نیز چون در همان اطراف کار می‌کنم بنابراین عضو گروه هستم. شوراهای سه روستا، بسیج، بهداری، آموزگاران مدرسه، کاسبان و... همه عضو هستند. در گروه هم اخبار روز اطلاع‌رسانی می‌شود و هم اخبار روستا. مردم مشکلات خود را در گروه بارگذاری می‌کنند و خلاصه گروه خوبی است. حدود یک هفته پیش از سوی سازمان تبلیغات اسلامی یا فرمانداری آن منطقه (دقیق یادم نیست) همه شوراها، کدخداها، مسؤولان بسیج و روحانی محل را دعوت کردند تا درباره انتخابات ریاست جمهوری و تشویق مردم برای حضور پررنگ در انتخابات گفتمان شود. خلاصه گفته شد در گروه‌ها و کانال‌های مجازی مردم را تشویق کنند تا در انتخابات حضور داشته باشند. قرار بود در جلسه، من هم حضور داشته باشم، دعوت هم شدم ولی چون نیروی جایگزین نداشتم و روزهای اوج کارم بودم نتوانستم در آن جلسه باشم و چای و شیرینی بخورم! ریا نباشد باید بگویم: دوستان سعادت نداشتند تا حاج‌حسن را زیارت کنند! یک دوستی دارم به نام آقای حیدری. ایشان در نیروی زمینی سپاه عضو هستند و بسیار انسان فعال و بیش فعال هستند! در همه کارها هم بیش فعال هستند. حدود چهل سال سن دارد و چند وقت دیگر سرهنگ تمام می‌شود. من همیشه به شوخی به او می‌گویم تو جهشی درجه گرفتی!! اگر ارتش بودی الآن سروان بودی!! البته این یک شوخی است و منظورم فعالیت‌های بی‌شمار او است. مأموریت پشت مأموریت، در سراسر ایران ردی از این برادر دیده می‌شود! این دوست ما چند ساعت پس از آن جلسه به صورت رگباری در گروه ما پست‌های انتخاباتی و تشویق مردم برای حضور پررنگ در انتخابات ارسال کرد. انقدر پست فرستاد که اعصاب یک عده را خط خطی کرد. یکی از همکاران به من زنگ زد و گفت: به فلانی بگو انقدر از این پست‌ها نگذاره! در سه ساعت؛ سی تا پیام انتخاباتی فرستاده. من با سرهنگ حیدری تماس گرفتم و گفتم: برادر ترمز بردی مگه؟ گفت: چی شده؟ گفتم: کمی صبر کن، هم خودت یک نفس بکشی و هم بگذاری گروه نفسی تازه کنه!! و جریان نارضایتی برخی از هم ولایتی‌ها را گفتم. گفت: باید شروع کنیم به تشویق مردم برای حضور در انتخابات و... . گفتم: برادر یک بار پست فرستادی همه مردم دیدند. دوبار فرستادی مردم فهمیدند. سه بار فرستادی به مردم گوشزد شد. دیگه از پست چهارم به بعد، حرف اضافه است و تأثیر معکوس داره. داری اشتباه می‌زنی عزیزم! بله دوستان؛ برادر حیدری آن روز دیگر از این پست‌های نفرستاد و از فردای آن روز، روزانه چهار پست انگیزشی درباره انتخابات می‌فرستاد. دو سه روز بعد من برادر حیدری را در سطح روستا دیدم. گفت: چرا درباره انتخابات کم فعالیت می‌کنی. گفتم: خیلی دوست دارم پست بفرستم ولی چون تو پست می‌فرستی من دیگر مطالب انتخاباتی نمی‌فرستم. به جای آن پست‌های دیگر می‌فرستم. قرار گذاشتیم دو پست من و دو پست هم برادر حیدری در گروه ارسال کنیم تا تک صدایی نشود و در ارسال مطالب عجله نکنیم و کنترل‌شده کار کنیم. خلاصه ما از تاکتیک ۴ . ۴ . ۲ شناور استفاده کردیم. باید فوتبالی باشید تا به عمق کار ما پی ببرید!! 🖌 نتیجه اخلاقی: دیدن فوتبال نه تنها بد نیست بلکه خوب است و شناخت تاکتیک‌های آن از اوجَبِ واجبات است!! 👤 👤 📝 📡 @JahaadTabeen1