eitaa logo
جهاد
43 دنبال‌کننده
123 عکس
312 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 مدال افتخار از جنس فرزند
26.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 کشف پیکر مطهر شهید در فکه، منطقه‌ی عملیاتی والفجر مقدماتی 🗓 یک‌شنبه ۵ بهمن ۹۹
🔻 روایت روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت 🔹سردار "حسنی سعدی" در همایش پاسداران علم و بصیرت که به مناسبت بزرگداشت شهید "الله‌دادی" و شهدای دانشجو برگزار شد به بیان خاطره‌ای از شهید "پورجعفری" درباره یک روز از زندگی حاج قاسم پرداختند و گفتند: 🔸شهید پورجعفری عزیز می‌گفت فقط یک روز را براتون تعریف می‌کنم. شهید پورجعفری به من گفت ای کاش وقت داشتیم و می‌نشستم برات تعریف می‌کردم. گفت فقط یه روز رفتیم کردستان عراق داعش اومده بود در کردستان عراق. مردم خونه‌ها رو خالی کرده بودند و رفته بودند. تو یه خونه مستقر شدیم. صبحونه خوردیم. 🔹ایشون دوربین برداشت راه افتادیم توی منطقه. روی پشت بوم یه خونه لب بالکن دوربین را گذاشت شروع کرد منطقه را شناسایی کند. من دیدم یه بلوک اون کنار افتاده این بلوک را برداشتم و گذاشتم روی سر بالکن تا ایشون دوربین را از سوراخ‌های بلوک بندازه که تک تیراندازهای داعش ما رو نزنند. خدا شاهده هنوز بلوک را نذاشته بودم روی سر بالکن، تک تیرانداز زد، بلوک پاشید روی سر و کله من و حاجی و از این خونه رفتیم پشت‌بام یه خونه دیگه برا شناسایی. اونجا هم یه تیر زدن بغل گوش ایشون تیر رفت تو دیوار. باز از اینجا رفتیم. به من گفت حسین برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست یه جای تمیز باشه که وضویی بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم گشتم تمیز نبود، به حاجی گفتم بریم بغداد اینجا رفتم خیلی تمیز نیست. 🔸حاجی گفت تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست، میریم خونه‌ای که امروز صبحونه خوردیم. گفتم بریم. وقتی رسیدیم من نشستم ایشون رفت وضو بگیره دیدم دلم داره شور میزنه، استرس دارم، رفتم دنبالش ببینم کجا رفت. 🔹رفتم دیدم وضو گرفته اورکت روی دست راستشه و جوراباش دست چپش داره میاد گفتم از اینجا بریم. گفت حسین تو امروز چه طورت شده، گفتم بریم. گفت بذار جورابامو بپوشم گفتم تو ماشین بپوش. با زحمت ایشون رو سوار ماشین کردم و در‌ رو بستم و راه افتادیم صد متر که از اون خونه فاصله گرفتیم تمام خونه با هفده نفر از نیروهای خودی که داخلش بودن رفت رو هوا. این سه مورد، مورد چهارم رفت برا شناسایی و ارتباط با بچه‌ها و دوستامون، سوار ماشین بودیم که بچه‌ها داد زدن وایسا وایسا جلوتر نیا، ایستادیم. یه بمب کار گذاشته بودن تو جاده که چاشنی کششی داشت. بیست سانت دیگه مونده بود که ماشینمون بره روش منفجر بشه. شب رفتیم بغداد برا استراحت فقط حاجی یک کلام گفت: عجب امروز دو سه بار می‌خواستیم شهید بشیم، شهید نشدیم. 🔸سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک و تلاش و کار و دست پنجه نرم کردن با مرگ بود.
Ostad Raefipour-Refaghat Ba Shohada-96.11.19-Tehran-24kb.mp3
6.35M
🔊 استاد 📝 «رفاقت با شهدا» 📅 ١٩ بهمن ۱۳۹۶، تهران،یادواره شهید ابراهیم هادی
🌷 شهیدی که دست قطع شده خودش را در جیبش گذاشت 🔹ستوان "اسماعیل زارعیان" در مقابل نیرو‌های صدام نشان داد که این بیشه هیچگاه خالی از شیر نیست؛ مبارزات این ارتشی قهرمان آنچنان بلای جان سرداران بعثی شده بود که آن‌ها او را در رادیو و تلویزیون مورد خطاب قرار داده و حتی برای سر او جایزه تعیین می‌کنند. 🔹زارعیان که هم قسم شده بود تا آخرین گلوله از پادگان دفاع کند، گویی مست بود از عشق وطن و برایش قابل فهم نبود پا پس کشیدن در مقابل دشمن زیرا به هنگام پوشیدن لباس سربازی ملت ایران قسم خورده تا آخرین قطره خون تا آخرین فشنگ مبارزه کند تا ایرانی آسوده باشد. 🔸به همین دلیل لباس خود را درآورده و درون لباس وصیت‌نامه خود را می‌نویسد و تا آخرین نفر ایستاد تا خاک پادگان دژ مقدس شود. 🔹یکی از همرزمان او می‌گوید: وقتی او را با لباس خیس دیدیم به او گفتیم اسمش در گروه شهدا و مفقودین رد شده است، او لبخندی زد و گفت من تا خرمشهر را از بعثی‌ها پس نگیرم شهید نخواهم شد و اظهار داشت که قبل از آمدن به این سمت روی دیوار یکی از خانه‌ها نوشته است خرمشهر ما برمی‌گردیم، روزی که عملیات بیت‌المقدس انجام شد، او با خط خودش روی یکی از دیوارها نوشت خرمشهر ما آمدیم ... 🔹یکی از همرزمانش درباره نحوه شهادت این افسر قهرمان در عملیات رمضان می‌گوید: گلوله ۱۳۰ م.م به نزدیکی ما خورد و یک دست او قطع شد، او دست خود را برداشت و در جیب گذاشت و با آن دست فرمان پیشروی صادر کرد. دقایقی بعد گلوله دیگری منفجر شد و این بار دست دیگر او همراه با جراحات متعدد در بدنش قطع شد و به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خاطره عجیب از مظلوم‌ترین مادر 🌹شهید کشور
🌷گمنام ولی فاتح دل‌ها🌷 👤 پدر شهید: ۱۰ ماه بود ازش خبری نداشتیم. 👤مادرش می‌گفت: «پاشو برو ببین چی شد این بچه؟ زنده‌است؟ مرده‌است؟» 🔸می‌گفتم: «کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانم. جبهه یه وجب دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟» 🔸رفته بودیم نماز جمعه. 🔹حاج آقا آخر خطبه‌ها گفت: ❤️ حاج حسین خرازی❤️ را دعا کنید. 🔸آمدم خانه. به مادرش گفتم. 🔹گفت: «حسین ما رو می‌گفت؟!» 🔸گفتم: «چی شده که امام جمعه هم می‌شناسدش؟!» 🔸نمی‌دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است. به ما می‌گفت یک بسیجی ساده‌ام! 🔺رونوشت به همه مسئولین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜️اگه اراده کنه که تو پیروز میدون باشی ... 📹 وقتی از خدا بترسی خدا هم تموم دنیارا ازت میترسونه...
Sh.Daneshgar_14000324.mp3
48.94M
🎤 استاد 🔺 موضوع: ای کاش شهدا برگردند و بگویند چگونه شد؟ 🔹 یادواره شهید مدافع حرم؛ شهید عباس دانشگر 🗓 ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
37.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نامه ای از دمشق - به روایت آشنایی و ازدواج شهید عباس دانشگر با همسر خود و شهادت او می پردازد.. - https://Gap.im/jahad66 - https://eitaa.com/jahad66
Gharibe Ashena_14000421.mp3
44.57M
🗣 استاد حسن عباسی 🔺 موضوع: غریب آشنا 🔹 ششمین یادواره شهادت خلبان مدافع حرم؛ شهید قاسم غریب 🗓 ۲۱ تیر ۱۴۰۰
یادداشت شهید محسن حججی در روز عرفه 🔸 «خدایا! کمکم کن در میدان عمل کم نیاورم و روزیم کن در جوانی به‌پای اسلام فدا شوم... خدایا شهیدم کن»