#موسیقی ♬ مستان سلامت می‌کنند آقا، جان را غلامت می‌کنند آقا، وقت تشرف زائران تو، مستی ز جامت می‌کنند آقا. ※ پویا بیاتی / رضا جانم ♬ @ostad_shojae

🟢  مبحث مهدویّت/ ۱۵۲ ▫️بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ✅ یک روایت بسیار قشنگی در اصول کافی هست که می‌گوید: *سَیِّدُ الاَْعْمالِ ثَلاثَةٌ* سید و آقای اعمال، سه چیز است *اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِکَ* اول اینکه آدم انصاف داشته باشد، آنچه که برای خودش می‌خواهد، برای دیگران هم بخواهد این انصاف در زمان ظهور، بطور کامل در بین مردم اجرا می‌شود *وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِى الْمَالِ*  دوم اینکه برادر نسبت به برادر، مواسات داشته باشد در این عصری که الان هستیم، این موضوع را اصلا نمی‌بینیم ولی در عصر ظهور، کاملاً محقق می شود  * وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حـَالٍ*(۱) و سوم، ذکر خدا در هر حالتی ♦️ از یک عارف بزرگی که من الان تردید دارم اسمش را بگویم نقل می‌کنند که ایشان در نجف، برای اینکه خدمت حضرت ولی‌عصر برسد، مدتها ایندر و آندر می‌زد چه شب چهارشنبه در مسجد سهله، و چه ریاضت کشیدن، روزه گرفتن و شب زنده داری کردن، اما نصیبش نشد پناه برد به بعضی از علوم غریبه مثل جَفر و رَمل و اُسطرلاب و این چیزها، که بتواند با کمک این علوم، جای حضرت را پیدا کند، اما نتوانست حضرت را پیدا کند ولی بر اثر این ریاضت‌ها و شب‌زنده‌داری‌ها، یک صفایی پیدا کرده بود که گاهی اوقات در خواب و یا در بیداری یک چیزهایی را می‌دید به او گفتند برو فلان شهر، او هم از نجف، یک چند روزی به یک شهر دیگری رفت و آنجا هم، همان مراقبت‌ها و ریاضت‌ها را داشت در یک حالتی به او گفتند اگر می‌خواهی حضرت را ببینی، برو به فلان بازار، یک فلان مغازه قفل‌سازی هست، برو آنجا این عارف هم با سرعت با آن بازار رفت و طبق آدرس یه چند تا قفل‌سازی را رد کرد تا اینکه یک جا را پیدا کرد و دید که حضرت در آنجا با آن چهره ملکوتی نشسته‌اند و با اون پیرمرد قفل‌ساز دارند خیلی صمیمی و خودمونی صحبت می‌کنند وارد شد و سلامی عرض کرد حضرت، جواب سلام ایشان را داد و به ایشان اشاره کرد که سکوت کن و بایست یک چند لحظه که گذشت، یک پیرزنی وارد شد سلامی به هر سه نفر کرد، خُب آنها را نمی شناخت یک قفلی را درآورد و به قفل ساز داد و به او گفت: اگر میشه این قفل را از من مثلاً سه ریال بخر، من به پول آن احتیاج دارد قفل ساز یک نگاهی به قفل کرد و گفت مادرم، این قفل سالم است چیزی کم ندارد، فقط یک کلید کم دارد که من برایش می‌سازم،  این قفل هشت ریال می‌ارزد پیرزن که گمان می کرد که قفل‌ساز دارد او را مسخره می‌کند گفت شما همان سه ریال بخر، کار من راه می‌افتد قفل‌ساز گفت مادرم، تو مسلمانی و من هم ادعای مسلمانی می‌کنم، این قفل، سالم است و هشت ریال می‌ارزد ولی چون من کاسبم و می‌خواهم سودی بکنم، آن را هفت ریال می‌خرم تا یک ریال هم خودم سود کنم، حاضری؟ پیرزن هم گفت خدا به تو جزای خیر بدهد قفل‌ساز، قفل را خرید و پولش را داد و پیرزن هم دعا‌کنان از مغازه بیرون رفت۰ تا پیرزن رفت، حضرت رو کرد به این عالم و فرمود احتیاج به این ریاضت‌ها و علوم غریبه و ایندر و آندر زدن و این حرفها نیست شما مثل این آقا باشید، ما خودمان می‌آییم، ما که جای دوری نیستیم، فقط باید این حجاب برداشته بشود تا ما را ببینی و الا ما پیش تو هستیم، این حجاب باید برداشته شود بعد حضرت فرمود در کل این بازار، من مغازه این فرد را انتخاب کردم، انصافش را دیدی؟ این پیرزن به مغازه‌های دیگر هم رفته بود اما آنها چون دیدند که این پیرزن نیاز به این پول دارد، توی سر مالش زدند و سه ریال هم از او نمی‌خریدند اما این خدا را در نظر گرفت و با انصاف برخورد کرد۰ 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 📚 ۱- الکافي، ج ۲، ص ۱۴۴ 

شاهکار حکیم ابوالقاسم فردوسی در ترجمه آیت الکرسی به زبان نظم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

☑️مادر شهید محمد مهدی احمدی، شهید درگیری‌های مرزی سیستان و بلوچستان با ایراد خطبه‌ای زینب(س) گونه، فرزند شهیدش را به امام حسین(ع) هدیه کرد. #هو_شهید #اخبار_مقاومت ـــــــــــــــــــــــ

🎥خطبه جالب خطیب جمعه مرکز اسلامی میشیگان آمریکا، علیه ضد انقلاب و نقشه دشمنان علیه ملت ایران 🔹خطیب و مدیر مرکز اسلامی الزهرا در ایالت میشیگان آمریکا به افشاگری علیه دشمنان انقلاب اسلامی پرداخت و خواستار هوشیاری جوانان مسلمان در برابر توطئه‌های آنها شد. #به_ویژه_ترین کانال خبری در ایتا‌بپیوندید👇. https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3

مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان(حسان) درباره‌ ماجرای سرودن شعر آمدم ای شاه پناهم بده می‌گوید مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود دکتر را خبر کردیم دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد من به دکتر آن را اعلام کردم دکتر خطاب به من گفت فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم شما آرزویتان چیست ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا را زیارت کنم و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند با هواپیما به سمت مشهد رفتیم نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا بود یا شهادت حرم خیلی شلوغ بود وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود گفتم مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارتت قبول است گفت ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی‌چسبد گفتم دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من و شعر تا تخلص رسید وقتی شعر به تخلص رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است شعر شرح زیر است آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده ای گل بی‌خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباست شوق و سبک‌خیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان‌سوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین منند بی‌کسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به من با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی جمله حاجات مرا هم بده آن چه صلاح است برای حسان از تو اگر هم که نخواهم بده السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا پیشاپیش میلاد عالم آل محمد امام رئوف بر شیعیان و محبانش تبریک وتهنیت باد

نماهنگ امام مقدس ویژه ولادت امام رضا علیه السلام💕 گروه سرود نجم الثاقب تهران امام رضا خیلیییی دوستت دارم💚