eitaa logo
💕 جهاد زنان💕
434 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
مادر از هر سازنده‌ای سازنده‌تر و باارزش‌تر است. جهاد زن، خوب شوهرداری کردن، فرزند آوری و تربیت فرزندانی صالح است. آیدی پاسخ به سؤالات @n_khammar123
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 جهاد زنان💕
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 #قسمت_4 آقام که رفت سیده خانومم رفت.... غیر از پیش نم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 مرگ آقام برخلاف یتیمی و بی‌پناه شدن من برای مهری خالی از لطف نبود. می‌تونست با حقوق بازنشستگی و سود کرایه بدست اومده از حجره‌ی پدری آقای خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش و دوتا پسراش کنه و با من عین یک کلفتی که همیشه منت نگهداریمو تو سر فامیل می‌کوبوند رفتار کنه! به اندازه‌ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم. اون منو تبدیل به یک دختر منزوی تو اون روزگار و یک موجود کثیف تو امروز کرد. اون کاری کرد تو خونه‌ی خودم احساس خفگی کنم و مجبورم کرد در زمان دانشجوییم از اون خونه برم و توی خوابگاه زندگی کنم. اما من کم‌کم یاد گرفتم چطوری حقمو ازش بگیرم. به محض بیست و دو ساله شدنم ادعای میراثم رو کردم و سهم خودم رو از اموال و املاک پدرم گرفتم و با سهمم یک خونه نقلی خریدم تا دیگه مجبور نباشم جایی زندگی کنم که بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل کرد. اما در دوران نوجوانی خوشبختی‌های من زمانی تکمیل شد که عاطفه هم به اجبار شغل پدرش به اروپا مهاجرت کرد و من رو با یک دنیا درد و رنج و تنهایی تنها گذاشت. بی‌اختیار با بیاد آوردن روزهای با او بودنم اشکم سرازیر شد و آرزو کردم کاش باز هم عاطفه رو ببینم. غرق در افکارم بودم که متوجه شدم جلوی محوطه‌ی مسجد دیگر کسی نیست. نمیدونم پیش‌نماز جوون و جدید مسجد و جوونهای دوروبرش کی رفته بودند. دلم به یکباره گرفت. باز احساس تنهایی کردم. از رو نیمکت بلند شدم و مانتوی کوتاهمو که غبار نیمکت بروش نشسته بود رو پاک کردم. هنوز رطوبت اشک رو گونه‌هام بود. با گوشه‌ی دستم صورتم رو پاک کردم و بی‌اعتنا به نگاه کثیف و هرز یک مردک بی‌سروپا و بدترکیب راهمو کج کردم و بسمت خیابون راه افتادم. ادامه دارد... ✍ ف.مقیمے ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂