جهاد با نفس
🔈 #جهاد_با_نفس 📚 #وسائل_الشیعه 📣 جلسه صد و نود و هفتم * ادامهی ارکان کفر * ۴ شعبه شبهه * چه
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
۴ شعبه شبهه:
۱_اعجاب به زینت: به شگفتی آمدن...
اگه کسی فریفته زینتها بشه و میبینه که اهل حق زینت ظاهری نداره و اهل باطل زینت ظاهری دارند ( برای مثال برای کاخ فرعون و زینتهای ظاهری آن فریب بخوره و شگفت زده بشه و او را حق بدونه، به خاطر زینتهای ظاهریش)...پس اینجور زینتها که انسان را به شگفتی بیاره مایه شبهه میشه.. و امر حق با امر باطل مشتبه میشه و انسان فریب میخوره و میشه سر منشا کفر و شبهه
۲_تسویل: نفس خود انسان باعث انحراف بشه...و یه کاری را در نظر خودش خوب جلوه میده ( مثل سامری..مثل فرزندان حضرت یعقوب، برادران حضرت یوسف...) نفسشان با اونها کاری کرد، تسویل کرد، احساس کردند که دارند کار خوبی میکنند، توجیهات شرعی و عقلی می تراشیدند که اینا همش تسویل نفس هستند و کارهای زشت را زیبا جلوه میدهند...
۳_تعول العوج:
توجیح کردن بدی ها و زشتی های بیرونی خود و دیگران.....
۴_لبس الحق بالباطل:
حق را به باطل پوشاندن...جنبه واقعیت ها با باطل پوشش داده بشه...مخفی کردن واقعیت ها
🔸برگرفته از جلسه ۱۹۷ جهاد با نفس
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
#تشرفات
شاعر دل سوخته، حاج آقا سازگار در محفل میهمانی یکی از رفقا در شهر ورامین تعریف میکردند که: رفته بودم مشهد الرضا پابوسی حضرت شمس الشموس (علیه آلاف التحیه والثنا) وقتی که می خواستم کفش هایم را بدهم به کفش داری امام رضا(علیه السلام)، همین که چشم هایم به کفشدار خورد یک شعر برایش ساختم وبهش تقدیم کردم:
در کفش داری حرم ثامن الحجج
فخریه ام به قله هفت آسمان رسد
تنها به این امید که درجمع زائران
دستم به کفش های امام زمان رسد
✨💫✨
این شعر را برای کفشدار خواندم. کفش دار گفت: اتفاقاً دستم به کفش های امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)رسیده. می خوای داستانش رو برات تعریف کنم؟ گفتم: آره، گفت: من سرطان گرفته بودم. دکترها جوابم کرده بودند. سرفه های خونی هم می کردم. توی حرم وقتی که شب می شود معمولاً کفش داری ها تعطیل می کنند و نزدیک های اذان صبح فعالیتشان را از سرمی گیرند. یک شب یک سید روحانی آمد و کفش هایش را داد به من. گفتم : آقا سید بزرگوار اگر کفش هایتان را می خواهید در کفشداری بگذارید مورد ندارد اما ما الآن کفش داری را می بندیم ونزدیک های اذان صبح باز می کنیم. ایشان گفت: ایرادی نداره.
✨💫✨
من کفش هایشان را گرفتم و گذاشتم جا کفشی و با خودم گفتم ایشان سید که هست روحانی هم که هست از کفش هایشان یه تبرکی کنم بزنم به سینه ام که همین کار را کردم و به ایشان گفتم: آقا سید من بیمارهستم برایم دعا کنید. ایشان گفت: نگران نباش خوب می شوی. ایشان رفت و من هم در کفش داری را که فقط کلیدش دست من بود واز طرفی به غیر از در جور دیگری به کفش ها و کفش داری دسترسی نبود را بستم و رفتم. نزدیک اذان صبح آمدم دیدم خبری از کفش های ایشان نیست خبری از سرفه هایم هم نبود تازه متوجه شدم که آن جلیل القدر کیست و سرطانم هم به طور کامل از بین رفت.
✍️محمودتاجیک خاوه
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
جهاد با نفس
#تشرفات شاعر دل سوخته، حاج آقا سازگار در محفل میهمانی یکی از رفقا در شهر ورامین تعریف میکردند که:
برای دنبال کردن این پست ها هشتگ #تشرفات را بزنید🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها)
در حضور رهبر انقلاب و شهید سردار سلیمانی
@jahadbanafs_aminikhah
جهاد با نفس
🔹 روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها) در حضور رهبر انقلاب و شهید
✍عنایت حضرت ابوالفضل علیه السلام
قبل از عملیات، یک گلوله خورده بود توی بازوش. اعزامش کرده بودند به یک بیمارستان در یزد. دکتر عکس گرفته و به او گفته بود: «گلوله بین استخوان وگوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه، حتماً باید عمل بشی.» ولی عبدالحسین نه به درد شدیدش فکر می کرده، نه به این که حتماً باید عمل بشود؛ فقط می خواسته تا عملیات شروع نشده، خودش را برساند به منطقه، ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود. متوسل به اهل بیت- علیهم السلام- شده بود. مثل ابر بهاری اشک ریخته بود. خواسته بود گشایشی در کارش بدهند. در حال گریه خوابش برده بود. شاید هم درحالتی بین خواب و بیداری بوده که حضرت عباس- علیه السلام- می آیند پیشش. دست می برند طرف بازویش. چیزی بیرون می آورند و می فرمایند: « بلندشو، دستت خوب شده.» مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر باور نکرده بود. گفته بود: «تا از دستت عکس نگیرم، نمی گذارم بری.» عبدالحسین گفته بود: «به شرط این که به کسی چیزی نگی.» عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. عبدالحسین را با گریه بدرقه کرده بود.
«ساکنان ملک اعظم2/
🌹سلام آقا جانم یا صاحب الزمان عجل الله
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم
به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا
نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم
@jahadbanafs_aminikhah
✅ امام علی علیه السلام:
فرصتها چون ابر بهارى در میگذرند. پس آن را در انجام دادن انواع خير غنيمت بدانيد؛ زيرا در غير اين صورت، پشيمانى به بار می آید.
@jahadbanafs_aminikhah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثر فوق العاده سوره نور👌👌
#استاد_رفیعی
@jahadbanafs_aminikhah
#تشرفات
💥در تابستان ۱۳۷۸ در شب جمعه ای دلم برای زیارت مسجد مقدس جمکران پر می کشید، لذا از تهران به اتفاق خانواده با ماشین شخصی به قم رفتیم، اوایل غروب بود که به مسجد جمکران رسیدیم، پس از انجام اعمال مسجد و عبادت ، دیدم ساعت یک بعد از نیمه شب است، چون چیزی به نماز صبح نمانده بود، به خانواده گفتم دیگر به مسافرخانه نرویم و نماز صبح را در مسجد بخوانیم، خانواده نیز قبول کردند، آنها داخل ماشین و من در کنار ماشین روی زمین خوابیدیم، قبل از اینکه بخوابیم باهم صحبت کردیم و گفتیم باید برای نماز اول وقت بیدار شویم و مبادا خواب بمانیم،من گفتم خواب نمی مانیم چون میهمان آقا هستیم، خود آقا ما را برای نماز صبح بیدار می کنند و یک دفعه گفتم: آقا یا صاحب الزمان خودت ما را برای نماز صبح بیدار کن.
✨💫✨
پس از این صحبت ساده با آقا، به خواب رفتیم، مدتی از خوابمان گذشته بود که دیدم سید بزرگواری بالای سرمن ایستاده، به طوری که نعلین سفیدش کنار سرم بود. من از پائین پایشان به بالا نگاه می کردم، ایشان با لباس روحانیت، عمامه مشکی و صورتی بسیار نورانی و زیبا به من فرمودند « بلند شو» من گفتم: آقا برای چه بلند شوم؟ فرمودند: مگر خودت نگفتی مرا برای نماز بیدار کن؟ تا این حرف را شنیدم سریع از جا بلند شدم، اما دیگر کسی را ندیدم، در همین موقع همسرم نیز که داخل ماشین خوابیده بود یکدفعه بلند شد و نشست.
✨💫✨
از او پرسیدم: تو چرا با عجله بلند شدی؟
گفت: همین الان آقای بزرگواری با لباس روحانیت بالای سر من آمده بود و به من گفت: « بلندشو» گفتم: برای چه بلند شوم؟ فرمودند: وقت نماز صبح است. در این هنگام از بلندگوی مسجد مقدس جمکران صدای الله اکبر را شنیدیم و برای خواندن نماز صبح به طرف مسجد روانه شدیم. آنجا بود که فهمیدیم آقا امام زمان علیه السلام چقدر مهربان هستند و چگونه با مهربانی پاسخ ما را که با ساده ترین زبان با آن حضرت صحبت کرده بودیم، دادند.
📗ملاقات با امام زمان در عصر حاضر ص ۱۳۵
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
جهاد با نفس
#تشرفات 💥در تابستان ۱۳۷۸ در شب جمعه ای دلم برای زیارت مسجد مقدس جمکران پر می کشید، لذا از تهران به
⭐️ هر کدامتان یک دو سه تا از قضایای تشرفات را حفظ کنید ودر مجالسی که می نشینید از این قضایا نقل کنید.
هم مجلستان را منور کنید، هم یک قضیه گفته اید و وقتتان به حرفهای باطل نگذشته است.
⭐️آن که می خواهید بنشینید جوک بگویید، قضایای بی ربط بگویید، خوب اینها را بگویید و شایع کنید پخش کنید.
🌻حضرت آیت الله ابطحی رحمة الله علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مردمان آخر الزمان... استاد رائفی پور
✅ رسول خدا فرمودند: زمانی بر مردم می آید که ماندن بر دین حق مانند نگه داشتن گلوله آتش در دست است» .
@jahadbanafs_aminikhah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دختر الجزایری که به عشق شنیدن اذان و ( اشهد ان علی ولی الله )به ایران آمد..
@jahadbanafs_aminikhah
199_Jahad_Ba_Nafs_aminikhaah.ir.mp3
3.67M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه صد و نود و نهم
* ادامهی ارکان کفر
* ۴ شعبه هوی
* نکتهی اساسی در تربیت کودک
⏰ مدت زمان: ۰۸:۴۱
#هوی
@jahadbanafs_aminikhah
#آمادگی_برای_ظهور
🔹اگر شما دوستی داشته باشید و برایش احترامی قائل باشید چیزی را که احتمال بدهید بدش می آید انجام نمی دهید.
👌 احتمال کافی است.
🔹باید یک چنین آمادگی داشته باشیم که اگر چیزی را چه در صفات چه در اخلاق و چه در رفتارتان، آقا امام عصر ارواحنا فداه خوششان نمی آید انجام ندهیم و بر عکس، اگر چیزی را آقا خوششان می آید انجام دهیم.
🌀حضرت آیت الله سید حسن ابطحی اعلی اللّه مقامه الشریف
جهاد با نفس
🔈 #جهاد_با_نفس 📚 #وسائل_الشیعه 📣 جلسه صد و نود و هشتم * ادامهی ارکان کفر * ۴ شعبه نفاق * انش
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
ارکان نفاق:
۱_ هوی:
تمایلات سطح پایین..تعلق به عالم ماده...هوای نفس...( اگه به ظاهر نماز و عبادت و حج و مناسکی داره ولی اینا همش به خاطر اینه که به پست و مقام و شهرتی برسه)
۲_ هُوَینا:
ساده گرفتن...ساده پنداشتن...(ساده گرفتن حقایق...برای مثال اگه مسئولیتی داشته باشه ساده میگیره، گناه را ساده میگیره، ولی تو مسائل مربوط به خودش یا مسائل مادی و دنیوی ساده نمیگیره ...مثلا اگه از کسی طلب داره، ساده نمیگیره و هیچ مسئولیت پذیری نداره...)
۳_ حفیظه:
یه چیزی را نگه داشتن...برای مثال طرف یه چیزی را یه کینه ای را ۱۰ سال ۲۰ سال پیش خودش نگه داشته برای تلافی...یه عیبی یه انتقامی یه نقطه ضعفی از دیگری توی قلبش نگه داشته و ندید نمیگیره...
ولی نسبت به خودش همه چی یادش میره...و نسبت به بقیه نه!! مثلا بیست سال پیش کسی بهش حرف دو پهلویی زده یا سوتی داده ، یادش نمیره و این کینه تو قلبش مونده که این میشه حفیظه از ارکان نفاق
۴_ طمع:
بیش از حد ضرورت چیزی را خواستن...میل و کششی که قانع نمیشه و اکتفا نمیکنه به چیزی...
یعنی هیچ وقت نمیگه کافیه...
برگرفته از جلسه ۱۹۸ جهاد با نفس
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
#تشرفات (قسمت اول)
سیده جلیله بانو علمالهدی اهوازی میگوید: سال ١٣۶۶ شمسی بود. شنیدم که امام جمعه شهر آبادان شب شنبه در مسجد صاحب الزمان سخنرانی دارد به خیال اینکه مسجد صاحب الزمان جمکران است به اتفاق دوازده نفر از بانوان آبادانی که عدهای از علویات و بقیه غیر علویه بودند وانتی را کرایه کردیم و به طرف مسجد جمکران رهسپار شدیم. وقتی به آنجا رسیدیم و پیاده شدیم و ماشین رفت، متوجه شدیم در مسجد کسی نیست و جمعیتی وجود ندارد.
✨💫✨
از خادم مسجد پرسیدم: سخنران امام جمعه آبادان کجاست؟ او اظهار بیاطلاعی کرد، فهمیدم اشتباه شده و مسجد صاحب الزمان مقصود مسجدی است بهمین نام در «جویشور» و ما اشتباه کردیم. گفتیم حالا که آمدهایم و توفیق یارمان شده، داخل مسجد برویم و نماز امام زمان ارواحنافداه را بخوانیم. رفتیم و آداب مسجد را بجا آورده، نماز صاحبالامر علیهالسلام را خواندیم و بیرون آمدیم. هوا سرد و کمی بارانی بود و تاریک، ترس و وحشت وجود ما را فرا گرفت و میگفتیم چه کنیم؟ ماشین نبود. مقداری ماندیم ماشین نرسید.
✨💫✨
من «علویه علمالهدی» به بقیه پیشنهاد کردم، هر کدام صدمرتبه صلوات جهت سلامتی امام زمان ارواحنافداه بفرستید تا وسیله پیدا شود هنوز ذکر صلوات را تمام نکرده بودیم که از دور چراغ موتوری پیدا شد، کم کم نزدیک شد، دونفر بودند یکی با موتور رفت و دیگری آقای اهل علم سیّدی بود که نزدیک ما پیاده شدند. دستمالی داشتند که چند کتاب داخل آن بود. رو به ما کردند و فرمودند: دیشب، شبِ جمکران بود، شما امشب آمدید؟!
ما جریان اشتباه خودمان را گفتیم...
ادامه دارد...
🔔 دست و پا بزن
✅ مرحوم قاضی (ره):
اگر در مسیر معنوی، بیحال شدید،
توقف نکنید. باید دست و پا بزنید تا
حال پیدا کنید. با تلاوت قرآن، با
مناجات، با این مکان و آن مکان،
بالأخره باید از این بیحالی خارج شوید.
و الّا یواش یواش شیطان شما را میبرد.
@jahadbanafs_aminikhah
✨مراقب باش در طول هفته روحت را کثیف نکنی، گناه نکنی.
حالا اگر گناه کردی و روحت آلوده شد، همانطور که انسان از قبل به حمام میرود، این حمام استغفار را خداوند در شب #جمعه قرار داده است.
✨فرموده است بیایید درهای رحمت من باز است.
ملائکه! به زمین بروید و ببینید که آیا هیچ استغفارکنندهای هست تا من او را اجابت کنم؟
بله، این بنده هرچه خطا و گناه کرده است، به هرحال عقلش رسیده، شب جمعه آمده است درِ خانهی خدا و میگوید: خدایا! مرا ببخش، غفلت کردم.
✨ فردا وقتی آقایم بیاید من با این روح سیاه چطور جلوی امام زمان ارواحنافداه حاضر شوم؟
سر به سجده میگذارد، اشک میریزد.
خدایا آیا تو عذاب میکنی چهرهای را که در پیشگاه تو بر خاک گذاشته شده؟
✨ «فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ»
ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم! بر فرض که بر عذابت شکیبائی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم؟!
چگونه بر فراق امام زمان ارواحنافداه صبر کنم؟
🔸 استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
🔺امام صادق علیه السلام:
📿صدقه دادن در شب #جمعه و روز آن و نيز #صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله در شب جمعه و روز آن، برابر هزار حسنه است و هزار بدی به وسيله آن نابود مي شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می شود.
📚وسائل الشيعه ، ج۷، ص۴۱۳
@jahadbanafs_aminikhah
49.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻 دعای ندبه با صدای استاد فرهمند🌻
التماس دعا...
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
@jahadbanafs_aminikhah
✅ امام علی علیه السلام:
برترين عبادت، چيره آمدن بر عادت است.
@jahadbanafs_aminikhah