eitaa logo
جهاد انتظار
2.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
485 ویدیو
50 فایل
برگزاری موکب بین حرم وجمکران هرسه شنبه. 🙇برگزاری مسابقات. 🎁اهدای جوایز در موکب و کانال. 💰نذورات. 💳کمک به مجموعه امام زمانی 6037691652291436 📬راه ارتباطی: @admin_jahadeentezar ☎️تلفن تماس:09010189844
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢داستان تشرف سید محمد باقر دامغانی محضر امام عصر سلام الله علیه آقای سید محمد باقر ، ساکن مشهد، از علما و شاگردان مرحوم آیت الله آقا میرزامهدی اصفهانی قدس سره بود و زیاد به خدمت آن بزرگوار می‌رسید. سال‌ها به سل مبتلا بود و بسیار ضعیف و شده بود. در آن زمان این بیماری غیر قابل بود و همه از مداوایش مایوس شده بودند. روزی دیدم ایشان بسیار سر حال، و بانشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد. همه‌ی ما کردیم و از علت شفا یافتنش پرسیدیم. گفت: یک روز که خون زیادی از آمد و دکترها مأیوسم کرده بودند، خدمت استادم، آقا میرزامهدی ، رفتم و به ایشان شرح را گفتم. معظم له دو زانو نشست و با عجیبی به من گفت: تو مگر نیستی؟ چرا از رفع خود را نمی‌خواهی؟ چرا به محضر حضرت الله الاعظم علیه السلام نمی‌روی و از آن حضرت، طلب نمی‌کنی؟ مگر نمی دانی آنها اسمای حسنای پروردگارند؟ آیا در دعای نخوانده‌ای که فرموده یا من اسمه دواء و ذکره شفاء؟ تو اگر مسلمان باشی، اگر سید باشی، اگر باشی، باید را همین امروز از حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، بگیری! و خلاصه، آن‌قدر محرک و تهییج کننده به من گفت که من گریه ام گرفت و از جا بلند شدم، مثل آن که می‌خواهم به محضر الله عجل الله فرجه بروم. لذا، بدون آن‌که متوجه باشم، اشک می‌ریختم و با خود می‌کردم و می‌گفتم: یا حجه بن الحسن العسکری ادرکنی! و به طرف صحن حضرت علی بن موسی علیه السلام می‌رفتم. وقتی به کهنه رسیدم، آن جا را طوری دیگر دیدم. صحن بسیار خلوت بود و تنها جمعیتی که در آن دیده می‌شدند، چند نفری بودند که با هم می‌رفتند. و پیشاپیش آنان، سیدی بود که من فهمیدم، حضرت ، عجل الله فرجه، هستند. با خود گفتم: چون ممکن است آنها بروند و من به ایشان نرسم، خوب است که را صدابزنم و از ایشان شفای خود را بگیرم. همین که این خطور از دلم گذشت، دیدم آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه به من کردند و عرق سردی بر بدنم نشست. ناگهان، صحن مقدس را به حال عادی دیدم. دیگر از آن چند نفر خبری نبود و مردم به طور عادی در صحن رفت و آمد می‌کردند. من بهت‌زده شدم. در این بین متوجه شدم که آثار سل در من نیست. به خانه برگشتم و پرهیز را شکستم و آن‌چنان حالم خوب شده است که هرچه می‌خواهم سرفه کنم، نمی‌توانم و سرفه‌ام نمی‌آید. مرحوم حاج شیخ مجتبی ، در این جا، به گریه افتادند و فرمودند: بلی؛ این بود قضیه‌ی آقای سید محمدباقر دامغانی. و من بعد از سال‌ها که او را می‌دیدم، حالش بسیار خوب بود و حتی شده بود. 📚کتاب احیاگر حوزه‌ی خراسان ص118 🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸 📱کانال مهدوی جهاد انتظار https://eitaa.com/jahadeentezar