میگفت شهید بهشتی داشت
سخنرانی میکرد
یه دفعه توقف کرد و سکوت مرگبار...
همه ما تعجب کردیم...!
ناگهان با بغض گفت:
برادران من بوی بهشت را میشنوم...
شما هم حس میکنید؟!
#شهیدبهشتی
خدایا ببخش آن گناهانی را که
مانع رسیدن بنده به تو میشود..!🍃
#شهیدسیداحمدپلارک
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
در ِ باغِشهادترانبندید ؛
ماجاماندهگانهمدِلداریم 💔 .
#شهیدانه
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
-
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
خداوند اراده کرده است که
نور خویش را به دستِ این جوانان که
اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا(ع) و سربازان
امامزمان(عج) هستند کامل کند و باطل را
یکسره به نابودی بکشاند..
#شهیدجهادمغنیه
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
#سلام_امام_زمانم 💕
ديــدن روی تـو بـر ديـده جـلا مـیبـخـشد
قـــــدم يـار بـه هــر خـانه صـفا میبـخشد
بــدتر از درد جــدايی به خدا دردی نيست
خــاک پـــــاهای تـــو گـفـتند دوا میبخشد
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
یابنالزهـرا
همه به فکر اربعیناند امّا
نزدیک اربعین دل جاماندهها گرفت...
#امام_حسین
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
#انس_با_نهج_البلاغه
علاقه زیادی به نهج البلاغه داشت. زیاد هم آن را می خواند. به هر کس که می خواست هدیه ای بدهد نهج البلاغه در اولویت اولش بود. هدیه اولین سالگرد ازدواجشان هم نهج البلاغه ای بود که به همسرش داد. همیشه توصیه می کرد:« سعی کنید مرتب این کتاب را بخوانید و با آن انس بگیرید که یکی از اثرات انس با نهج البلاغه پی بردن به بی ارزش و پوچ بودن دنیاست.»
#شهید_پویا_ایزدی
ما درقبال کسانی که
راهِ کج میروند، مسئولیم
حق نداریم با آنها تند برخورد کنیم
از کجا معلوم که ما در انحرافِ اینها
نقش نداشته باشیم..!
#شهید_محمدابراهیمهمت
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
خییییلی دلم تنگههه🥺
همیشه توکاراش رضایت خدا رو در نظر میگرفت...
میگفت سعی کنید جوری زندگی کنید که خدا عاشقتون بشه ...
اگه خداا عااشقتون بشه خوب شمارو خریداری میکنه ...
همینطورم شد
خوشبحالت محسن خدا خوب خریدت💔
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
🥀🧡
به نقل از یکی دوستان شهید،،،
در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهیم گفتم: برادر هادی ، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح می دانی بیا وبگیر.
در جواب خیلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟
گفتم: آخر هفته. بعد گفت: سه تا آدرس رو مینویسم. تهران رفتی حقوقم رو دراین خونه ها بده! من هم این کار را انجام دادم. بعد ها فهمیدم هر سه، از خانواده های مستحق و آبرودار بودند.
.......
یکی دیگر از دوستان شهید ابراهیم هادی می گوید: از جبهه بر میگشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر، الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم؟!
به چه کسی رو بیاندازم. خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی دانم چه کنم!
در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم.
تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید. چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه ، هنوز نگرفتم ولی مهم نیست.
دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمیگیرم، خودت احتیاج داری.
گفت: این قرض الحسنه است. هروقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد ورفت.
آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 92
ִֶָ بِهرَسمِجَھِادِ!(:🇵🇸
_
میگفت دلم میخواد طوری شهید شم دست وپام مثل حضرت عباس بره چیزی ازش نمونه ...
حمید میوندار هیئت بود خیلی محکم سینه میزد ... ، بهش میگفتم حمید آروم ترم بزنی قبوله ،میگفت بخاطر همین سینه زدن هاست که این سینه نه تو دنیا میسوزه نه تو آخرت ...
جنازش رو که آوردن دست و پا متلاشی شده بود مثل حضرت عباس ع...
ولی سینش سالم بود که مطمئنم بخاطره همون محکم سینه زدنای تو هیئت بوده ...
(به نقل از همسر شهید)
شهید مدافع حرم؛ حمید سیاهکلی مرادی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️