eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای پدوسکا در جواب این سوال
که آیا ممکن است در این زمان
ظهور مصلح جهانی اتفاق بیفتد
گفت‌:
در انجیل برای ظهور مصلح جهانی علائمی ذکر شده است از جمله وقوع زلزله ها، سیل‌ها، جنگ‌ها، قحطی، خشکسالی و…
که تمام این علائم محقق شده اند
با توجه به جواب ایشان سوال شد
که ،بنابراین
روز ظهور نزدیک است؟
ایشان در جواب گفت :
The Day Is Very Soon یعنی آن روز بسیار نزدیک است .
+مبلّغ‌مذهب‌مسیحیت‌آمریکا
📙🔗
به نـام خـدای مهـر و یـارے🌱
꧕.. ای پاک و نجیب مثل باران، برگرد ای روشنی کلبۀ احزان برگرد یعقوب امیدش همه پیراهن توست ای یوسف گمگشتۀ کنعان برگرد.. السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِھ^^! ‹ ↵🌤 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 44 🌷 "کودکِ بی پدر" 🔹 مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... ✅ مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... 💢 همه دوره ام کرده بودن ... اصلاً حوصله و توانِ حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... 😭 ❣- این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دستِ من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادتِ علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... 😭 🔸دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... ❤️ من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اوّل فکر می کردن، یه مدّت که بگذره از اون خونه دل می کنم امّا اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشتِ یک سال هم، حضورِ علی رو توی اون خونه می شد حس کرد .. 🔷 کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... 🌺 آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود امّا بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... 🎁 ✅ تمامِ این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پُر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخِ تلخ بود ... 😞 💞 تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روحِ این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذنِ من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... 🔶 وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خودِ علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... ⭕️ هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... 🔷 از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
⊰🎂⊱
دخترک اومد و گفت
عه دختر شما گل نداره
بذارید، از مزار بابام براش بیارم !
شک کردیم ‌…
رفت و گل به دست برگشت .
همسرم ازش پرسید
مزار بابات اینجاست ؟
_ آره …
‌_اسمش چیه …؟
‌_مهدی …
‌_مهدی موسوی …؟!
‌_بله …
دخترک رفت …
من گریه …همسرم گریه …
تولدت مبارک مرد …
ولی تو چرا دختر کوچیک داری !
♥️" 🧁" 🌦" 「➜• jαнαdeѕolιмαɴιe 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹📷🔗› _ راننده تاکسی هم که باشی …
میتونی با نوشتن
اللهم عجل لولیک الفرج
پشت صندلیت باعث بشی
چندین نفر در روز برای
ظهور حضرت دعا کنن ( :
_ 🌦 ‧‧➺‧‧◖JIHAD◗‧‧
⊰🎂⊱
در جلسات اگر حس می‌کرد 
راه درست ،کج می شود ،
رگ گردنی می‌شد ، آستین‌هایش
را بالا می‌زد و می‌گفت،تماشا کنید!
این پوست و استخوان مال طبقه
سه جامعه است ، لای پر قو بزرگ
نشده ام ، درد را هم می‌فهمم !
نمی‌گذارم راه مردم دور شود .
زمانی هم دو تا از بچه‌های نطنز
را به ناحق اخراج کردند ، آنقدر
ایستاد و پافشاری کرد تا با
سلام و صلوات برشان گرداندند !
♥️" 🧁" 🌦" 「➜• jαнαdeѕolιмαɴιe 」