*🛑🛑برادر و خواهر دلسوز و انقلابی شما دیگه چرا؟*
🛑بحمدالله بعد از سال ها (و پس از پایان ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای) که جریان لیبرال دموکرات بر کشور حاکم بوده، امروز شاهد حضور فردی انقلابی، پاک، مخلص، دلسوز، ولائی و عاشق خدمت به مردم سکان اجرائی کشور را به دست گرفته است.
🛑 طبیعی است جریانی که سال ها بر منابع ملی حاکم بوده و از فرط حرام خواری و فربه گی در حال ترکیدن است، به این سادگی قرار نیست منافع خود را از دست بدهد؛ بلکه همچنان مانند اختاپوس بر بیت المال مسلمین چنبره زده است؛ و فردی غیرهمسو با خود، مانند آیت الله رئیسی را در راس قوه مجریه، برنمی تابد.
🛑لذا با هر بهانه ای از مسخره کردن تا کارشکنی های مستمر اقتصادی و سیاسی می خواهد این دولت را به زمین زند تا دوباره خودش بر سر ملت مظلوم و زجر کشیده ایران حاکم شود و زالوصفت منابع کشور بالا کشیده و خون مردم بیچاره را بمکد.
🛑با اندک تاملی می توان فهمید افرادی که روزی در دورترین روستاها نان برای خوردن نداشتند امروز به برکت انقلاب و ظاهرسازی و سالوسی، صاحب جاه و جلال و مُکنَت و پول و سرمایه های افسانه ای از سهامداری بانک ها گرفته تا تصاحب کارخانه های بزرگ و کوچک و... شده اند و هنوز هم دست بردار نیستند.
🛑لذا سعی می کنند با قدرت رسانه ای خود، از طریق شبکه های مجازی، مرتب برعلیه دولت سیزدهم جریان سازی و شایعه پراکنی کنند تا دولت را به زانو درآورند.
🛑اما من و تو انقلابی هم غافل از همه جا آنها را همراهی کرده و پیام های هدفمند جریان فاسد را برای دیگران ارسال می کنیم، بدون اینکه بدانیم آب به آسیاب دشمن می ریزیم.
*برادر عزیز انقلابی، شما دیگر چرا؟*
🛑 آیا نمی دانی این مطالب ساختگی و بی پایه بر علیه دولت همه جریان سازی رسانه ای برای زمین زدن دولت اصیل انقلابی است؟
🛑همه ما بر مشکلات اقتصادی که میراث چند دهه حکومت لیبرال ها بر کشور است واقف هستیم و داریم با تبعات آنها دست و پنجه نرم می کنیم. همه می دانیم که بیشتر امکانات کشور دست مخالفین دولت و نظام است و مرتب با افزایش تورم و فشار اقتصادی به مردم، دارند کارشکنی می کنند....
🛑 برادر و خواهر انقلابی، بیائید با آگاه سازی مردم از اقدامات این جریان فاسد، امیدوارانه، ضمن همراهی و همدلی با دولت مردمی، با بصیرت و عمل به جهاد تبیین، ضمن بر آب کردن نقشه مفسدین و بدخواهان نظام، این نهال تازه به ثمر رسیده انقلابی را حمایت کنیم تا انشاءالله دولت سیزدهم بتواند با پشت سرگذاشتن انبوه مشکلات و خنثی سازی مین های دولت دوازدهم در حوزه اقتصاد و مسیر رشد و تعالی کشور، دست نااهلان را از این کشور کوتاه و آرامش را به مردم بازگردانیم.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴پشت پرده یک عملیات پیچیده
✍محمد ایمانی
🔹به این تیتر های مسموم که مشت نمونه خروار است، دقت کنید: "رد پای دولت در غائله سفر خانواده قالیباف به ترکیه"، "سیسمونی گیت در مقابل ناتوانی ذهنی رئیسی"، "حمله پایداری به قالیباف برای از زیر ضرب درآوردن عبدالملکی"، "قالیباف چوب عدم همراهی با پایداری در طرح صیانت را خورد"، "اطلاعات سپاه، پشت افشاگری اخیر است"، "وزارت اطلاعات دولت رئیسی، خانواده قالیباف را رصد و ماجرا را لو داده" و...!
♦️انتشار این تحلیل ها در طیف کانال های ضد امنیتی، ضد انقلاب، حلقه انحرافی متظاهر به عدالتخواهی، و وابسته به ائتلاف اشرافی مدعی اصلاحات و اعتدال، نشان می دهد هدف جنجال اخیر، فراتر از زدن قالیباف (به بهانه سفر دختر و داماد و همسر او به ترکیه) است.
🔹اگر از تحلیل "نقطه ای- موردی" فراتر برویم و نگاه "فرایندی- جریانی" به این عملیات اطلاعاتی- رسانه ای بیندازیم، معلوم می شود القای "زیرآب زنی دولت رئیسی توسط حلقه قالیباف"، "زیرآب زنی قالیباف توسط حامیان رئیسی و جبهه پایداری"، "درگیری پایداری با دولت و تیم مذاکره کننده/دکتر باقری" و...، به شکل پر حجم، در دستور کار اتاق عملیات جریان معارض انقلاب قرار دارد.
♦️یک هدف مهم، دامن زدن به سوء ظن و از هم گسیختن اتحاد نیروهای انقلابی است که همت کردند و عناصر معارض با اصل انقلاب و نظام را از دولت و مجلس بیرون راندند، و تا همین جا هم با وجود انبوه گرفتاری های بر جا مانده از مدیریت اشرافیت غربگرا، در کاهش مشکلات انباشته موفق عمل کرده اند.
🔹طراحان عملیات روانی بر این باورند که با ترور شخصیت یکایک اضلاع جبهه انقلاب، هم امید واقعی مردم به بهبود شرایط را متزلزل می کنند، هم این اضلاع و اعضا را به جان هم می اندازند و مجبور می کنند با یکدیگر فاصله گذاری کنند. بدین ترتیب محتمل است روند هم افزایی متوقف شود و افراد به جای دیدن اولویت ها و دشمنی دشمنان، به تسویه حساب های تند در درون جبهه انقلاب بپردازند.
♦️این عملیات روانی تا حدی گسترده است که کانال های اجاره ای محافل صد امنیتی، یک روز درباره نارضایتی رهبر انقلاب از عملکرد رئیس جدید سازمان صدا و سیما(!؟) دروغ پراکنی می کنند، و روز دیگر، به دروغ مدعی می شوند رهبری، گزارش سعید جلیلی درباره فروش ۳/۵ میلیون بشکه ای نفت (!؟) را نکوهش کرده است؛ تا ناچاری کشور به مذاکره و توافق به هر قیمت را القا کنند !
🔹تجربه اتفاقات چند دهه گذشته به ویژه دو دهه اخیر می گوید، هر گاه نیروهای انقلابی توانستند با وجود سلایق متنوع، همپوشانی و هم افزایی کنند، هم توفیقات بزرگی برای کشور رقم خورد و هم سرویس های جاسوسی دشمن و پادوهای داخلی آنها را به دست و پا انداخت تا با به خدمت گرفتن عناصر نفوذی، شهرت طلب، کم حوصله و یا فاقد بصیرت، این همدلی مبارک را هدف بگیرند.
♦️می توان با "طرح صیانت" موافق یا مخالف بود و "منصفانه و دور اندیشانه" دیدگاه خود را ارائه کرد. می توان و باید، ضمن حمایت کلان، به نقد کارکرد اجزای دولت یا مجلس پرداخت. می توان و باید -به شرط رعایت انصاف و تناسب- مدیران ارشد یا بستگان و اطرافیان آنها را زیر ذره بین قرار دارد و رفتار های خلاف معیار ها را تخطئه کرد. اما هرگز نباید از یاد برد که عملیات روانی پیچیده، رکن عملیات پیاده نظام دشمن در جنگ ترکیبی است.
🔹در این شرایط، نباید حاشیه و فرع یا حتی "مهم"، جای اصل و اولویت و "اهم" را پر کند. نباید در گرد و غبار هیجاناتی رسانه ای، واقعیت دو جبهه اصلی در مواجهه "انقلاب/ ضد انقلاب" و "جمهوری اسلامی/ استکبار" مغفول بماند، یا در اثر غبارآلودگی شدید فضا، نیروهای خودی به اشتباه، به سمت یکدیگر شلیک کنند.
♦️هم مدیران و متولیان و اطرافیان انها باید از موضع اتهام پرهیز کنند؛ و هم باید زمان شناس و دشمن شناس بود و از نقش آفرینی در نقشه های دشمن اجتناب کرد.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔻پاداش انفعال در برابر جریان غیرانقلابی:
سیاستمدار لغزان و هراسان
__________________________
مهدی جمشیدی
[۱]. در نظر من، مسأله این نیست که خانوادۀ قالیباف به سفر ترکیه رفته و چند چمدان کالا خریده، بلکه این است که قالیباف از ناحیۀ افشای این خبرِ راست یا دروغ، «سرمایۀ اجتماعی»اش را باخت و این همان «حسّاسیّت» برخاسته از تعارض منافعی بود که ایشان را در مقابل طرحِ مدیریّت فضای مجازی قرار داد. ایشان در آنجا برای پرهیز از «هزینۀ اندکِ مؤمنانه»، از حمایت گریخت، امّا در اینجا، متحمّلِ «هزینۀ گزافِ بیهوده» شد. دیروز قالیباف به بهانۀ اینکه «طرح مدیریّت فضای مجازی» در مقابل «نظر مردم» قرار دارد، عقبنشینی کرد و حقّ را زیر پا گذاشت؛ و امروز بهجای آن طرح، «خودِ او» به بهانۀ خطای نهچندان مهمّ چند تن از اعضای خانوادهاش، اینچنین محکوم و منهدم میشود و استعفای او بهعنوان یک «مطالبۀ مردمی» مطرح میگردد.
[۲]. اگر او و مجلس در مقابل «روایتسازیِ دروغینِ جریان غیرانقلابی» نسبت به مدیریّت فضای مجازی میایستاد و نمیهراسید و به دفاع عقلانی میپرداخت و از خود، ضعف و سستی نشان نمیداد، شاید امروز گرفتار «تهاجمِ حذفیِ جریانِ غیرانقلابی» نمیشد. تصویری که او از خود در ذهن جریان غیرانقلابی ساخته، تصویر یک «سیاستمدار لغزان و هراسان» است که هر لحظه احساس کند «سرمایۀ اجتماعی»اش در حال آسیبدیدن است، بهجای «حضور تهاجمی» و «ضدّحملۀ مردانه»، خود را میبازد و عقبنشینی میکند. جریان غیرانقلابی، بهدرستی دریافته است که میتوان در مقابل این «شخصیّتِ نگران و شناور»، پیشرویِ روایی کرد و در نهایت، به حیات سیاسیاش پایان داد. مسئولیّت سفر خانوادۀ قالیباف، به عهدۀ ایشان نیست و روایتسازان، دروغ میبافند و مغالطه میکنند، امّا مگر دربارۀ طرح مدیریّت فضای مجازی، چنین ناجوانمردانه روایتسازی نکردند و قالیباف با آنها همراهی نکرد؟! امروز همان «روایتسازانِ غیرانقلابی»، به جان خودِ او افتادند.
[۳]. به تعابیر رهبر انقلاب در دیدار اخیر دقّت کنید: «تکرار کلمۀ تعارض منافع در مجلس»، «منفعت ما در توجّه مردم به ما»، «منفعت عمومی کشور»، «مقدّمدانستن آبرو و توجّه مردم به خودمان»، «در نظر داشتن خدا» و ... . قالیباف بهعنوان رئیس مجلس، باید پرچمدار و نیروی پیشرانِ این حقّ میشد، نه اینکه سنگاندازی کند و در نهایت نیز، به بهانۀ واهیِ تعیین سیاستهای فضای مجازی، «مطالبۀ کوتاهمدّت رهبر انقلاب» را به «سراب سرگردانی» بیفکند. بهواقع، هیچ محملی برای حملبرصحّت کردن اقدام ایشان نیست. او گرفتارِ «عقوبتِ ترک فعل» شده است: اوّلاً، «خواستۀ رهبر انقلاب» از «مجلس»، تقنین دربارۀ اعمال مدیریّت بر فضای مجازی در کوتاهمدّت بوده است، ولی پس از دو سال، این کار انجام نشده است و این یعنی در تعلیق نهادنِ مطالبۀ ایشان. ثانیاً، شخص قالیباف تا آنجا که احساس کرد این طرح، «هزینۀ اجتماعی» ندارد، با آن همراهی کرد و پس از آنکه ورق برگشت، نظر او نیز «ناگهان» تغییر کرد. مشاهده کردیم که شخص منصوب ایشان در «مرکز پژوهشهای مجلس»، در آن بیانیۀ بسیار ضعیف و کممایۀ عمومی، چگونه همین طرحِ موردِ دفاعِ سابقِ قالیباف را بهطور کلّی و از اساس، «نفی» و «انکار» کرد. ثالثاً، رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش، از «تعارض منافعِ در مجلس» سخن گفت و این نشان میدهد که کسانی در مجلس، «درگیر ملاحظۀ منافعِ شخصیِ خود» شدهاند و آن منفعت، تداومِ بدنۀ اجتماعیشان است.
[۴]. جریان بدسابقۀ غیرانقلابی که سرچشمۀ فساد است، زبان در کام بگیرد و خاموش بنشیند. اینان که کارگزارانشان، «اشرافی» و «کاخنشین» و «نجومیبگیر» و «قاچاقچیِ حرفهای ارز» و «وارداتچی» و «هزارمیلیادی» و «متواری از وطن» و «زنکُش» و ... بودهاند، چه نسبتی با دلسوزی برای «مردم» و «تولید» و «اخلاق» و «سادهزیستی» دارند؟! تاریخ انقلاب، حادثهای سیاهتر و تلختر از حضور مدیریّتی اینان به خود ندیده است. درد قدرت دارند و میخواهند با «سوزاندنِ دیگری»، یخِ بدنۀ اجتماعیِ خویش را آب کنند، غافل از اینکه مردم از آنها عبور کردهاند.
[۵]. باید انقلاب را به تجربۀ مدیریّتی تازهای وارد کرد که متناسب با غایاتِ گام دوّم باشد. چپ و راست سیاسی، مدّتهاست به تمامیّتِ خویش رسیدهاند و سخن مبدعانه و عمل متعهدانه ندارند.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴وقتی ارکان یک حکومت از هیاهوی دشمنان بترسند و سست شوند
✍ علما و بزرگان دین در مدت کوتاهی نسبت به ولنگاری فضای مجازی و ضرورت قانونمند کردن این فضا هشدارهای جدی به مسئولان داده اند در حدی که آیت الله مکارم اخیرا فضای مجازی با مختصات فعلی را پایگاه شیطان معرفی کردند.
هم دولت و هم مجلس و هم قوه قضائیه برای اولین بار متحد و تابلوی انقلابی را هم برای خود یدک میکشند اما چه شده که در اعمال یک قانون ساده که همه کشورهای دنیا بر فضای مجازی خود مقرر کرده اند در کشور تعلل و سستی دارند؟
اگر دولت روحانی و مجلس لاریجانی بود این تعلل توجیه داشت ، اما وقتی صدای علمای بزرگ کشور بلند میشود در مقابل این دولت و مجلس و عدلیه تکلیف چیست؟
جواب ساده است . همه از هیاهوی دشمن میترسند!!!!
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
#شهدای_سپاهی(1)
📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران، چند روزی میهمان شهدای سپاهی هستیم👇
🌹 بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریقالقدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظهای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سالها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...
کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
برشی از زندگی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
🌹چند وقتی بود بچه ها صبح که پا می شدند، میدیدن پوتین هاشون واکس زده دم مقر جفت شده بود... با چند تا بچه ها قرار گذاشتیم تا ببینیم کار کیه؟!... یه شب نیمه شب یدفعه از خواب بیدار شدم و صدای توجه ام رو جلب کرد، یه نفر با یه گونی داشت آروم از مقر می رفت بیرون، دنبالش رفتم، یه گوشه نشست و شروع کرد به واکس زدن پوتین ها.بدون توجه خودم روبهش رسوندم و روبرویش ایستادم... برای چند لحظه ماتم برد اون اسماعیل بود، فرمانده لشکر بدر. خواستم چیزی بگم که گفت، هیس!! هیچ چیزی نگو وقول بده بچه ها هم چیزی نفهمند....
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
برشی از زندگی سردار شهید اسماعیل دقایقی, فرمانده سپاه بدر
🌹حاج حسین اسكندرلو 👈 شب پیش ازشهادتش درجمع رزمندگان شركت كننده در این عملیات گفته بود: «امشب شب عاشورا است،حفظ انقلاب و این منطقه خون می خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ كنیم دشمن تا جاده اندیمشك - اهواز پیش خواهند آمد»...
🌹 پشت بی سیم گفتیم, فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیهشان را از دست بدهند. از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق. از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم. حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت: «کمرم شکست.» دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند میگفتند: مثل کسی بوده که روزها و شبهای متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده... کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه
روایت زندگی شهید مدافع حرم, محمد حسین محمد خانی معروف به عمارحلب
🌹 کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود از همون تافی ها که پوست شون رنگی رنگی بود و وسط شون شکلات، ساعتها توی همون اتاق می شستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش از توی یخچال چندتا تافی می خوردم و آبمیوه و آب، وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق می پریدم بغلش منو می شوند روی پاهاش، می گفت: بابا چیا خوردی؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم... دونه به دونه بهش می گفتم حتی آب معدنی و شکلات، موقع رفتن دستمو که میگرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و می گفت: بده به حسابداری، دختر من این چیزا رو استفاده کرد، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن. کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه
روایتی از فرزند شهید, فاطمه سلیمانی
🌹شهید هاشم کلهر تعداد ۲۰ دندانش در فکه زیر رمل رفت، دست راستش و سه انگشت چپش درجوانرود در پادگان حضرت رسول دفن شد، قسمتی از بدنش باتفاق شهید ابراهیم حسامی و حسین محمدی در جفیر باقی ماند و سرانجام نیمی از کمر و پاهایش در بهشت زهرا آرام گرفت... در واقع "شهید هاشم کلهر" ازغرب تا جنوب و بهشت در چهار منطقه قبر دارد... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
برشی از زندگی شهید, هاشم کلهر
#شهدای_سپاهی(۲)
📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت ، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران، میهمان شهدای سپاهی هستیم👇
🌹 فکر میکنم همسرم تنها یک آرزو در دنیا داشت و برای آن بسیار تلاش میکرد. قبل از عقد به من گفت دعایی دارم که حتماً وقت عقد آن را برایم بخواه. وقتی برای عقد رفتیم، با فاصله از هم نشستیم. آن لحظات تمام دغدغهام این بود که با این فاصله چطور به او بگویم که چه دعایی داشت؟... نمیدانستم چه کنم. در همین اثنا، خواهر آقا صالح جلو آمد و یک دستمال کاغذی تاشده به من داد و گفت این را داداش فرستاد. دستمال را باز کردم، روی دستمال برایم دعایش را نوشته بود: "دعا کن من شهید شوم"... یادم هست که قرآن در دست داشتم، از ته دل دعا کردم خدا شهادت را به صالح بدهد و عاقبتش به شهادت ختم شود، اما واقعاً تصور نمیکردم این خواسته قلبی به این سرعت محقق شود...
کتاب مرواریدهای بی نشان، ناصرکاوه
برشی از زندگی شـهیـد عبدالصالح زارع
🌹محمدباقر شب قبل از عملیات خیبر. به بچه های گردانش گفت: هر كس از مال و منال دنیا، اولاد و عیال، قرض، خرج و... نگران است و از این دنیا نبریده است، ما چراغها را خاموش كردیم بدون هیچ خجالتی برگردد... اكنون حضرت امام، اعلام كرده اند كه, رزمندگان عزیز در عملیات آزادسازی جزایر مجنون، علی وار جنگ كنید و اگر به شهادت رسیدید، شهادت تان حسین گونه باشد. حالا من به صراحت می گویم كه مأموریت ما، مأموریت شهادت است و یك درصد هم احتمال ندارد كه احدی برگردد و تا آخرین نفر آنجا خواهیم ماند تا به نحو احسن، مأموریت خود را انجام دهیم... در آخرین تماسش به مهدی باكری می گوید: بنده امام حسین را این دو سه قدمی می بینم... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
برشی از زندگی شهید مشدی عباد
🌹بازهم مست شدم از لبخندش. با جعبه ای شیرینی به خانه آمد. می دانست که من بیشتر از هر چیز هوس چیزهای شیرین می کنم...لبخندی زد. از همان لبخند های مست کننده اش. محو صورتش بودم. گفت : دیگه موقعش رسیده... جعبہ را باز کرد و شیرینی در دهانم گذاشت .گفتم: خیرِ انشاءاللہ .گفت : خیر است. وقتش رسیده به عهدمون وفا کنیم .اشکهام می ریخت بی اختیار... خدایا به این زودی فرصتم تمام شد؟... نمی خواست مرد بودنش را با گریه کم رنگ کنه، ولی نتونست بغض گلویش را مخفی کند. گفتم: در این هیاهوی شهر که همه دنبال مارک و ملک و دلار و جواهرند، کسی قدر میدونه این مهربونی تو را؟... و باز هم مست شدم از لبخندش... گفت: لطف این کار درهمین است ..."گمنامی و اخلاص برای خدا"
کتاب مرواریدهای بی نشان، ناصرکاوه
به روایت همسر شهید مدافع حرم، شهید میثم نجفی
🌹مردم از من قبول کنید... من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید والله علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می شناسم. الان چهارده سال شغل من همین است. علمای لبنان را می شناسم. علمای پاکستان را می شناسم. علمای حوزه خلیج فارس را می شناسم. چه شیعه و چه سنی... والله، اشهد بالله، سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی, "آیت الله العظمی امام خامنه ای" است... اگر عاقبت به خیری می خواهید باید پیروی از ولی فقیه کنیم... در قیامت خواهیم دید, "مهمترین محور محاسبه اعمال, تبعیت از ولایت فقیه است."
کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه
🌹یک طرف ایمانم بود و یک طرف احساساتم. احساسم میگفت اجازه نده برود اما ایمانم عکس احساسم بود. گفتم برو و با مادرت خداحافظی کن و برگرد اما زود برنگرد، ساعت ۶ عصر رفت و ساعت ۱۱ شب بازگشت، از او پرسیدم مادرت چه گفت؟... پاسخ داد: هیچ کلامی نگفت و فقط گریه کرد من هم که این را شنیدم خیلی گریه کردم. "دستانم را گرفت و اشک ریخت و گفت دلم را لرزاندی، بعد از چند دقیقه گفت اما نمیتوانی ایمانم را بلرزانی"... "نفسم را میگرفت وقتی در راه پله داد میزد: "یادت باشد، یادت باشد"... وقتی پیکرش را آوردند، صورتش را که لمس کردم سردی جسمش جانم را گرفت، تنش خیلی سرد بود، هرگز آن سردی صورتش را فراموش نمیکنم. آن چند دقیقه ی آخر که باهم بودیم را نمیدانستم چه کنم فقط در آغوش گرفته بودمش و میگفتم دوستت دارم...
کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
روایتی از همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی
#شهدای_سپاهی(۴)
📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران، میهمان شهدای سپاهی هستیم👇
🌹 محمود کاوه، ١٨ سال بیشتر نداشت که فرمانده حفاظت از بیت امام (ره) در جماران شد و حیرت بزرگان ارتش را در آن زمان به خود واداشت. به گونه ای که به سرهنگ صیاد شیرازی گفتند: یک نوجوان ١٨ ساله در جبهه کردستان پیدا شده که وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات میدهد، آدم مات و مبهوت می ماند و سرا پا گوش است. همان که در ١٩ سالگی وقتی فرمانده لشگر شهدای کردستان شد, برای زنده یا مرده سرش دو میلیون جایزه گذاشتند و تا سال ٦٥ موقع شهادتش قیمت سرش به رکورد دست نیافتنی هفت میلیون رسید!...
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
خاطره ای از سرتیپ پاسدار, شهید محمود کاوه, فرمانده لشگر ویژه شهدای کردستان
🌹روزِ آماده شدن حلقههای ازدواجمون،
گفت: باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه! گفتم: آمـاده است دیگه، منتظر موندن نـداره! "حلقههـا رو داده بود,تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A"... اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد! خیلی اهل ذوق بود؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده؛واقعاً از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت.
زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
برشی از زندگی شهید مدافع حرم, امین کریمی
🌹 سربازیش را باید داخل خانه جناب سرهنگ ارتش شاه می گذراند... وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده کرد.... جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مامور نظافت شان بودند!...هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟... عبدالحسین گفت: این هیجده توالت که سهله، اگه تا آخر سربازی هم کارم همین باشه؛ با کمال میل قبول می کنم؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمیذارم...
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
خاطره ای از سرتیپ پاسدار شهید, عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جواد الائمه(ع)
🌹ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم.چند دقیقه طول کشید... تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده... نزدیك عملیات بود می دانستم دختردار شده. یك روز دیدم سر پاكت نامه از جیبش زده بیرون.گفتم: این چیه؟گفت: عكس دخترمه...گفتم: بده ببینمش... گفت: خودم هنوز ندیدمش! گفتم: چرا؟ گفت: "الآن موقع عملیاته,می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده. باشه بعد" کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
خاطره ای از شهید مهدی زین الدین, فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب(ع)
🌹نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رو می گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر و می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده... بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان... اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و این جوری پسر پیرزن آزاد شده بود...
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
خاطره ای از زندگی سرلشگر شهید, حاج احمد کاظمی فرمانده لشگر نجف اشرف
#شهدای_سپاهی(۳)
📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران، میهمان شهدای سپاهی هستیم👇
🌹... او 75 روز زیر شکنجه کومله بود، ابتدا به هردو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن و چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس از دادگاهی شدن به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند. اولین کاری که کردند هر دودستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و پس از چند روز که کمی بهبود یافته بود او را آوردند و مجدداً اعتراف گرفتن شروع شد. پسازآن معالجه سطحی، با دستگاههای برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شدهها شود آنوقت همان پوستهای تازه را میکنند که درد و سوزندگیاش بیشتر از قبل است و خونریزی شروع میشود و آنوقت نوبت آبنمک است که با همان جراحات داخل دیگ آبنمک میاندازند. زخمهایش را باز کردند و پساز آنکه بانمک مرحم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش هم آتش روشن بود انداختند و همانجا محل شهادتش شد و با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. سپس جسد بیجانش مثله نمودند و جگرش را به خورد همسلولیهایش دادند و مقداری راهم خودشان خوردند. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
خاطره ای از شهید سعید وکیلی
🌹چهره خاص و قد بلندی داشت. چهارشانه بود. با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می نشست. وقتی شور شه با وفا, ابالفضل را برای ما می خوند, ما را بیشتر به شور می آورد...توی عملیاتها هم وقتی به چهره او نگاه می کردیم روحیه ما چند برابر می شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می اومد. همیشه می گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه!... بعدها هم شنیدم این شیر جبهه ها, وقتی که ترکش های فراونی خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی مانگا روی قله 1904, می دونست که قرار شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورِ سيم خاردارها تا نیوفته، و سرانجام ایستاده شهید شده بود. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
خاطره اى از سردار شهید, مهدی خندان
🌹شهید حججی به امام رضا(ع) می گوید ای امام رئوف من همه چیزم را از شما دارم، شغل, همسر و جایگاهم را، اگر می شود راه شهادت را هم برایم باز کنید!... در شرایطی که در سال میلیونها نفر از آنتالیا, تایلند, هاوائی و... بازدید داشتند، اینها چطور راه خودشان را جدا کنند؟... محسن جان در شب قدر در حرم امام رضا (ع) موقع قرآن به سر گرفتن, لحظه ای که خدا را به علی ابن موسی قسم دادی... به خدایت چه گفتی, که این طور خریدارت شد... فکرش را بکن!... بعداز شهادت ارباب را ملاقات بکنی درحالی که سرت پایین است از شرم حضور. حسین ابن علی(ع) دست بیندازد زیر چانه ات و سرت را بالا بیاورد و لبخند رضایت بزند و بگوید اینها فدائیان خواهرم هستند... اینها نگذاشتند خواهرم دوباره به اسارات برود. تصور همچین صحنه ی عاشقانه ای, ما را می کشد...
کتاب عظمت مجسم, ناصر کاوه
🌹 گفت: ناصر ماژیک داری!... گفتم: بله... گفت, روی پیراهنم فقط ذکر و القاب امام علی (ع) را بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن: حبل الله المتین, حیدر کرار, علی مددی, امیر المومنین, یعسوب الدین و... سپس پشت پیراهنش ذکری را که سالها در هئیت محبان المرتض زمزمه می کرد و با همان ذکر نیز شهید شد بااشک در حالی که خودش مداحی می کرد نوشتم: ذکر دل بود یا علی مدد... بی حد و عدد یا علی مدد... دل قلندر است شور برسر است... هر چه هست و هست مست حیدر است... در وصیت نامه اش ای یک جمله اش از همه زیباتر بود... شهادت چقدر زیباست... خدایا تو می دانی که من چقدر عاشق شهادتم... بارها ازش از ابراهیم شنیده بودم...الگوی زندگی اش شده بود, ابراهیم هادی... کسی که تشابه زیادی به چهره او داشت... به دنبال ابراهیم رفت... آنقدر رفت که روزهای آخرش,شهید داود عابدی.شده بود, شهیدابراهیم هادی... دیگر داودی وجود نداشت. کتاب شهدا واهل بیت,ناصرکاوه
🌹 تو مملکتی که یه روزی پسر بچهای توش بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش میگفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچههای تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنیها و لحظه به لحظه سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو میفرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه است یا سیره...
کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه
خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور, شهید غلامعلی پیچک
Dua-Kumayl-Nooraei.mp3
7.52M
*┄┅═✧﷽✧═┅*
◾️*#مناجات_آقا_امیرالمومنین_علیه_ السلام
در مسجد کوفه-
✅ *این مناجات قبل از اذان صبح در پادگان دوڪوهه پخش میشد و شهدا و رزمندگان با آن زمزمه عاشقانه مےڪردند(حدود سال ۱۳۶۰-دوڪوهه)*
*چقدر زیبا و دلنشین -واقعا آدم لذت میبرد و آرامش پیدا می کند*
*در خلوت خود این مناجات را گوش کنیم که بسیار اثر گذار است*
*التماس دعا*
کانال
#صوتهای #دلنشین
هدیه به چهارده معصوم
http://eitaa.com/joinchat/2276392976Ca2fbd49deb
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸