💢تحقیر باور و توان ملی
.
برای برخی باورپذیر نیست که زمان جنگ با عراق، ما حتی ناچار بودیم #سیم_خاردار وارد کنیم چون هیچ گاه توان تولید نداشتیم. #موشک نداشتیم چون هیچ گاه به ما نفروختند به همین دلیل صدام براحتی شهرهای ما را میزد. ادوات ما کاملا وارادتی و وابسته به #مستشار_آمریکایی بود. سال دوم جنگ در #اهواز ادوات دست نخورده ای داشتیم که بدلیل عدم حضور مستشاران نظامی آمریکایی توان و #فناوری استفاده از آنها را نداشتیم
.
پس از انقلاب با #تحریم ایران در میانه جنگ به تسلیحات نظامی برای مقابله نظامی با #صدام نیاز مبرم وجود داشت اما تنها راه برای ایران #خرید با چند واسطه آن هم با چند برابر قیمت در بازار سیاه بود
.
این قانونِ ثابت #آمریکا و هر ابرقدرت دیگر است که به زیردستان خود #ماهی_گیری یاد نمی دهند تا همیشه وابسته بمانند درست مدلی که امروز در قبال ارتش #عربستان_سعودی یا #امارات اجرا می کنند. پیشرفته ترین ادوات نظامی را (البته نه همه ادوات) در ازای دریافت پول نفت به این کشورها می فروشند و هیچ گاه اجازه نمی دهند این کشورها به #سمت_تولید و #استقلال حرکت کنند. امارات در جنگ یمن همراه با هواپیمای جنگنده، خلبان هم اجاره می کند و با وجود توافق با اسرائیل با مخالفت این #رژیم پروژه فروش f35 توسط آمریکا به امارات به تعویق می افتد
.
اما نکته مهم عدم اعتقاد به جوانان خودمان است ایرانِ امروز نه تنها در بسیاری از زمینه های نظامی نیاز به وارادت اساسی ندارد بلکه توان صادرات سلاح های راهبردی را هم در اختیار دارد. برخی خودفروخته به خرید اسلحه و تجهیزات نظامی از آمریکا در #پنجاه_سال پیش #افتخار می کنند اما قدرت جوانان و متخصصان ایرانی در تولید تجهیزات فوق پیشرفته را نمی بینند
.
#علیرضا_زادبر
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
،
🍂 زن جهادی
تدوین: نرگس اسکندری
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 آموزش و پرورش از من خواسته بود یک تولیدی برای دوختن لباسهای رزمندگان برایش راه اندازی کنم. مدرسه شبانه باغ معین هم مکان آن بود. رفتم آنجا و دیدم میز برشی وجود ندارد. با خودم گفتم که پارچه هایشان را در مرکز ثقافیه¹ برش بزنم؛ اما ممکن بود کسی شک کند که من پارچه های برش زده را کجا و برای چه کسی می برم؟ این کار ضررش بیشتر از سودش بود. من زنی جهادی بودم و باید خودم کاری میکردم. چیزی جز صندلی آنجا نبود. نگاهم که به در چوبی اتاق افتاد فکرش از سرم گذشت. در را برایم از لولا درآوردند. دو صندلی زیرش گذاشتم و شد میز برش. کمی کوتاه بود و زمان برش کمرم را اذیت میکرد اما مانند ثقافیه، تعداد بالا برش نمی زدم. نهایتاً دویست تا بود. خیاط ها هم از خود آموزش و پرورش آمدند و تولیدی کارش را شروع کرد.
● عصمت احمدیان
¹.محلی فرهنگی در ایام انقلاب و دفاع مقدس در اهواز
•┈••✾○✾••┈•
کتاب مرواریدهای بی نشان
ناصر کاوه
برگرفته از کتاب: زنان جبهه جنوبی
#خواهران_رزمنده
#اهواز