eitaa logo
جهاد تبیین ۸
18.8هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
414 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
| 📍بوسه‌هایی که حسرت شد... 🌟توی گردانِ ما رزمنده‌ای بود که عادت داشت پیشانیِ شهدا رو می‌بوسید. وقتی شهید شد، بچه‌ها تصمیم گرفتند به تلافیِ آن همه محبت پیشانی‌اش رو غرقِ بوسه کنند. اما وقتی پارچه رو از روی این شهیـدِ عزیز کنـار زدیم، پیکرِ بی‌سرش دلِ همه‌مون رو آتش زد... یاد شهدا با صلوات🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 📍شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد... 🔻ایام محـرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل ، و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتـراض کردم ، گفت: بـرای امـام حسیـن علیه‌السلام ، دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ... 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه ۱۲۶ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 📍بی ریا و خالصانه مثل ابراهیم 🔻سر وصدا نداشت. هرجا می دید کاری زمین مانده عجله می کرد و کار را انجام می داد. اگر می دید جایی یادواره شهداست، خودش را می رساند و مشغول فعالیت می شد.برای معرفی شهید ابراهیم هادی خیلی زحمت کشید. برای رزمندگان عراقی از ابراهیم و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. برای آنها پیشانی بند و چفیه تهیه می کرد.او جوانان عراقی را با راه و رسم شهدا آشنا نمود و همراه با آنها در عملیات ها حضور داشت تا اینکه در اطراف سامرا به قافله شهدا پیوست. 🌷شهید محمدهادی ذوالفقاری🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 📝 | 🌷تفنگ خیلی دوست داشت هر چه پول تو جیبی جمع می‌کرد تفنگ می خرید، تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می‌رفتم و می‌ماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه، خیلی به من وابسته بود، بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می‌رفت، اصلا دوست نداشت، به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند، در نهایت هم در پرند خدمت کرد، وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی‌داد، به جای پوتین با دمپایی در پادگان می‌گشت که با این کارها فرمانده‌اش را ناراحت می‌کرد، اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می‌زد خانه که من در برف نمی‌مانم، ما تماس می‌گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد، همین چیزها بود که باعث تعجب مان می‌شد وقتی می خواست سوریه برود. 📍 بسیجی شهید مجید قربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به هیئت آن‌ها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آن‌ها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد. 💎 پدر شهید می‌گوید:‌«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمییکرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می‌فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می‌رساند.» 🔶 فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». کتاب مدافعان حرم، ناصرکاوه روی آدرس بزنید ادامه را مطالعه کنید👇 از چاقوی ضامن‌دار و قلیان تا پاک شدن در خان‌طومان + عکس - مشرق نیوز https://www.mashreghnews.ir/news/825527/%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%A7%D9%82%D9%88%DB%8C-%D8%B6%D8%A7%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
🔰 | 🔻همه امید و اعتقاد این مرد بزرگ بعد از خدا، به امام خمینی بود. به یاد دارم در بحث انتصاب او به سمت اولین رئیس ستاد مشترک بعد از انقلاب آن آقایان (لیبرال ها) در شورای انقلاب به شدت با این انتصاب مخالف بودند. در اوایل گرفتن این مسئولیت، یک شب به خانه ما در تهران نو آمد. از آنجا که از دهه سی با هم رفیق بودیم و هر دو در سال ۳۷ به اتهام طراحی کودتا علیه رژیم شاه دستگیر، زندانی و تا پیروزی انقلاب تحت نظر ساواک خانه نشین شدیم، زبان همدیگر را خوب می فهمیدیم. از او پرسیدم چطور شد با وجود مخالفت آقایان دولت موقت این پست را به تو دادند؟ خندید و گفت: فلانی تو که میدانی من یک سربازم و اهل ریاست نیستم، دستور امام خمینی بود که آقایان را سر جایشان نشاند و بار جمع و جور کردن ارتش برای انقلاب را به دوش من انداخت. 🌷شهید سپهبد محمد ولی قرنی🌷 💬راوی: سرلشکر منصور طالب زاده 🌹شهادت سپهبد قرنی اولین رییس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی/3 اردیبهشت 1358 ♦️شهید قرنی در سال 1292 شمسی متولد و از ابتدای کار در ارتش، فعالیت علیه رژیم طاغوت را آغاز کرد. در سال 1337 با عده ای از همکاران خود طرح یک کودتا را علیه رژیم ریخت که بنا به دلایلی کشف شد و به سه سال زندان محکوم شد. سپهبد قرنی پس از آزادی از زندان به فعالیت های خود ادامه داد و در جریان 15 خرداد 1342 پس از دیدار با آیت الله میلانی مجددا دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد. به دنبال پیروزی انقلاب، سپهبد قرنی به سمت اولین رییس ستاد مشترک ارتش منصوب شد. ♦️ در شرایطی که عده ای از گروهک های سیاسی به بهانه وضعیت گذشته ارتش شاهنشاهی خواستار انحلال ارتش بودند شهید قرنی تحت فرماندهی امام راحل انجام امور ارتش را بر عهده گرفت و در روز 24 بهمن 57 با حضور در دفتر ریاست ستاد ارتش خطاب به حاضران گفت:"ارتش شاهنشاهی که می گفتند از مجهزترین ارتش های دنیاست و شاید هم از لحاظ وسایل و تجهیزات چنین بود, از آنجا که ایمان و اعتقاد نداشت, ظرف چند ساعت متلاشی شد. افراد ارتش اولا باید مومن باشند , ثانیا آرمان آنها حفظ استقلال میهن باشد نه حمایت از یک فرد" . ♦️ شهید قرنی، فعالیت خود را برای تصفیه و بازسازی و توان مکتبی بخشیدن به ارتش آغاز کرد اما با خشم گروههای چپی و منافقین مواجه شد و از جمله به تصرف پادگان سنندج اقدام کردند که با مقاومت شدید شهید قرنی مواجه شد. پس از این جریان، تنش ها و مخالفت هایی ایجاد شد و گروهک ها با تبلیغات منفی سعی کردند که دولت موقت را وادار به برکناری رییس ستاد ارتش کنند. سرانجام مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت در 6 فروردین 1358، ایشان را از ریاست ستاد ارتش برکنار کرد. سپهید قرنی در روز سوم اردیبهشت 1358 در منزل خود توسط چند تروریست از گروهک ضاله فرقان به شهادت رسید. 🔰 | 🌟شهید سپهبد محمد ولی قرنی: شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه آگاهی، منطق و شعور و بیداری خویش آن را انتخاب می کند. 🌹قرنی و همفکرانش در زمان شاه دستگیر و محاکمه شدند. در آغاز صحبت از اعدام قرنی بود، ولی بنا به عللی او را به اخراج از ارتش و سه سال حبس محکوم کردند. وی در اسفند 1339 از زندان آزاد شد. ایشان به دلیل همکاری با جریان نهضت امام خمینی مجدد به زندان رفت. شهید قرنی در جریان انقلاب به نیروهای انقلابی پیوست و به هنگام شکل‌گیری و گزینش اعضای شورای انقلاب از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب، بلافاصله، در روز 23 بهمن، ضمن اعاده به ارتش با درجه سرلشکری به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب، با حکم امام خمینی منصوب شد. شهید قرنی شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد ایستاد و به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت 1358 به دست گروهک تروریستی فرقان شهید شدند... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه روایتی از زندگی امیر سپهبد, شهید سید‌ محمد ولی قره نی
🔰 | 📍وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بود 🔻 وقتی در دیدار خانواده شهید احمدی روشن، رهبر انقلاب قرآنی را به همسر شهید اهدا کردند، او قرآن را گرفت و آرام گفت: مصطفی خواب دیده بود بالای تپه‌ای شما به سرش دست کشیدید. رهبر پرسید: کی؟ همسر شهید جواب داد: ۲۰ روز پیش حدوداً. و بعد یک خواهش کرد از رهبر: آقا توی نماز شب‌هاتون علیرضا را دعا کنید، برای صبرش! و رهبر قول داد... ➕🔰 | 📍درس خواندن..... 🔻 همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتند که آنها درس بخوانند و خدا هم برکت درسشان را بدهد. چون این قرار را کنار یک خانه‌ قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از پارک یا کتابخانه برمی‌گشتند، می‌زدند به دیوار آن خانه و می‌گفتند: یا کریم! الوعده وفا. ما درس را خواندیم، برکتش یادت نرود. این برای دورانی بود که برای کنکور می‌خواند.... 🌷شهیدمصطفی احمدی روشن🌷 📕
📌راه رفتن با شهدا... 🔸توی خاک عـراق ناگهان پیکـر شهیدی را دیدیم. داشـتم پیـکر را روی چفیـه می گذاشتـم کـه فـریاد سعید کریمی مرا به خود آورد: «بلنـد شو فـرار کن! عراقیها دارند ما را محاصره میکنند.» 🔹خواستم شهید را بگذارم و سبکبال فرارکنم اما دلم نیامد. پیکر را در آغوش گرفتم و به سرعت دویدم. شهیدِ در آغوشـم، تـرس را از دلـم خـارج کـرده بود. ▪️دیوانـه وار به میـدان مین زدم تا مسیر کـوتاه شود. سمت دیگر جـاده، عـراقی ها درازکـش منتـظرند که مینها زیر پای من منفجر شوند. ▫️سیمهای تله والمری بود که به پایم گیر می کرد و کلاهک والمری بسوی دیگری پرتاب میشد؛ اما هیچ کدام عمل نمیکرد! 🔻شهـید را روی زمین گذاشتم و منتـظر بقیه بچـه ها شدم. همه رسیدند؛ یک ذکـر مصیبت و اشـک بود که آراممان کرد. از آن روز به بعد راه رفتن با شهید در میدان مین برایم بسیار آسان شده است ... 📜تفحص / محمد احمدیان 🔹️ جهاد تبیین @jahadetabeen8
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌وصیت شهید"حسین دباغ"به پدر و مادر:اگر روزی به زیارت سیدالشهدا(ع) رفتید، نایب‌الشهدا باشید 🔸این بخش از وصیت‌نامه شهید حسین دباغ، از عمیق‌ترین پیام‌های عاشقانه شهداست؛ پیوندی که دل‌های عاشق را از سنگرهای جبهه تا صحن کربلا به هم متصل می‌کند. 🔹شهید با زبانی ساده، اما آمیخته با عشق و دلدادگی، از پدر و مادرش می‌خواهد:اگر روزی راه کربلا باز شد و به زیارت سیدالشهدا(ع) رفتید، سلام او و دیگر شهیدان را به محضر حضرت برسانید. ▪️در این کلمات، هم حسرتی جان‌سوز نهفته است و هم امیدی جاودان؛ حسرت نرسیدن به زیارت دنیوی، و امید دیدار در بهشت حسین(ع). ▫️زائر کربلایی اربعین؛ وقتی پس از روزها پیاده‌روی و دل‌سپاری به کربلا می‌رسی، فقط از طرف خودت سلام نده؛ نایب‌الشهدا باش و سلام آنان را که جانشان را فدای باز شدن راه کربلا کردند، به ارباب برسان. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌راهی که "شهید بصیر" دید،امروز زائران اربعین می‌روند 🔸دختر شهید حاج سردار حسین بصیر، فرمانده لشکر ۲۵ کربلای مازندران روایت می‌کند: پدرم، مردی بود که شوق کربلا در رگ‌هایش می‌جوشید. 🔹همیشه می‌گفت: «وقتی راه کربلا باز شود، اولین زائران باید پدر و مادرها، همسران و فرزندان شهدا باشند. خودم می‌خواهم پشت فرمان اتوبوسشان بنشینم و آن‌ها را تا حرم ارباب ببرم.» ▪️آن روزها، هنوز گرد و غبار جنگ بر دل‌ها نشسته بود و پدر، هم آرزوی زیارت کربلا را در دل داشت و هم رؤیای آزادسازی بیت‌المقدس را. ▫️باور داشت که این جاده، روزی با خون شهیدان باز خواهد شد و مردم آزاده، بی‌هراس از دشمن، به سوی حسین(ع) خواهند رفت.امروز، سال‌ها پس از پرکشیدنش، پدرم در جوار ارباب بی‌کفن، به زائران اربعین می‌نگرد؛ زائرانی که از دورترین شهرها، با دل‌های آتش‌گرفته و پای پیاده، خاک مسیر را می‌بوسند.هر گامی که برمی‌دارید، گویی جای پای شهیدی را دنبال می‌کنید که نتوانست این راه را تا پایان برود. شما «نایب‌الشهید» هستید؛ امانت‌دار آرزویی که در دل پدرم و هزاران شهید دیگر شعله می‌کشید. 🔻پس وقتی به گنبد طلایی می‌رسید، سلامشان را برسانید؛ سلام رزمندگانی که جاده کربلا را با خون خود هموار کردند تا امروز شما، بی‌هیچ مانع، میهمان آقاجان باشید. 🖋راوی: دختر شهید حاج حسین بصیر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671