eitaa logo
جهاد تبیین
19.5هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
329 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
*صبحانه ای با شهدا* 📌 *مامان جان از این پسرت (داداش حسن) بگذر ! دعا کن شهید شوم* | چگونه سردار شهید حسن ترک مادر خود را راضی کرد که برای شهادت او دعا کند | 🔹️ *مادر شهید* روایت میکند: اسمش را *حسن* گذاشتم ، چون به *امام حسن علیه‌السلام* ارادت خاصی داشتم . برادر نداشتم و او را *"داداش حسن"* صدا می کردم ... ◇ خیلی دوستش داشتم . همه اهل خانه دوستش داشتند . همه از قول من به او می گفتند: *داداش حسن* ! ◇ هروقت که به جبهه می‌رفت از زیر قرآن ردش میکردم و می‌نشستم برایش دعا می‌خواندم . از خدا می‌خواستم بچه‌ام را سالم نگه دارد. 🔹️ یک بار که به مرخصی آمد گفتم : « *داداش حسن‌!* شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی‌ات» ◇ لبخند زد . مثل همیشه ملیح و نمکین . سرش را پایین انداخت و گفت : *« پس مامان جان همه اش زیر سر شماست . چند بار می خواستم شهید شوم اما نشدم . خیلی عجیب بود . »* ◇ سرش را که بالا گرفت ، چشم هایش نمناک بود . صدایش می لرزید . گفت : *« مامان جان از این پسرت بگذر ! دعا کن شهید شوم . تو راضی شوی برگه عبورم را می دهند ! دعا کن به آرزویم برسم ! »* ◇ داشت به من التماس می‌کرد . بغض کردم ! فهمید ناراحت شدم. خواست از دلم در بیاورد. نگاه کرد توی چشم‌هایم و با خنده گفت : *« اگر زحمتی نیست ، دعا کن اسیر نشوم ! »* 🔹️ دیگر برای سلامتی اش دعا نکردم . انگار از ته دل راضی شده بودم . راضی به رضای خدا ! پسرم بود ؛ جگر گوشه ام ؛ پارۀ تنم ، اما هر وقت می خواستم دعایش کنم یاد لحن صدایش می‌افتادم و تصویر چشم های نمناکش می نشست توی خانۀ چشم هایشم . آن وقت زیر لب می‌گفتم : *خدایا ! بچه‌ام به اسارت عراقی‌ها در نیاید !* 🔹️ آن روز سه شنبه بود . آمدند و گفتند: چهارشنبه مراسم *شهید* برگزار می شود ، بروید *فرزند شهیدتان* را ببینید . من که برای *حسن* می مُردم ، خدایی بود که سکته نکردم . ◇ ما را بردند *بالای سر حسن* . با همان لباس پاسداری اش خوابیده بود . صورتش سرخ و سفید بود . نمی دانم چطور شد تا دیدمش گفتم : « *داداش حسن !* خوش به حالت مادر جان ! به آرزویت رسیدی ؟! مبارکت باشد» 🔹️🔹️ صدایت در گوشم می‌پیچد : *« خدایا ! تنها تو را می خواهم . می خواهم با تو تنهای تنها باشم . فقط با تو . »* و با این ندای آسمانی آرامش در وجودم نشست ** *۳۲_انصارالحسین* 🔹️ یکی از یادداشت های معروف *شهید حسن ترک* : « *به هنگام طلوع و غروب خورشید که آسمان رنگ خون می گیرد به یاد شهدا باشید .* » 🔹️ *سردار شهید حسن ترک* سال 1341 در همدان متولد و در ۱۷ سالگی وارد عرصه دفاع مقدس شد و در سال 1360 با عضویت در سپاه پاسداران در آمد ◇ این *شهید والام مقام* که از زبان همرزمان خود به عارف واقعی از ایشان یاد می شود، در عملیات والفجر (8) بود که مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصارالحسین (ع) را بر عهده داشت و در دوم اسفند ماه سال 64 در منطقه فاو *شهادت* را در آغوش کشید *صبحانه ای با شهدا*