eitaa logo
جهاد تبیین ۸
18.8هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
413 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تافته جدا بافته ✍️ 🔹 خانه ما پیاده تا مدرسه حدود 45 دقیقه راه بود و با ماشین حدود 10 دقیقه طول می‌کشید. ✅ سال اول مدرسه،یک ون قدیمی دنبالمان می‌آمد و سال بعد که تعداد دانش‌آموزان زیاد شد،با مینی‌بوس رفت و آمد می‌کردیم که خیلی سخت و زمان‌بر بود. 🔹 ميني‌بوس ناچار بود در ايستگاه‌هاي متعدد،دانش‌آموزان را سوار و پياده کند و به قدری طول می‌کشید که پياده رفتن زمان كمتري مي برد. 🔸 در همسایگی ما پزشک محترمی زندگی می‌کرد که دو فرزند داشت و هردو در مدرسه ما درس می‌خواندند. این دو برادر، سرویس مخصوص داشتند و با یک تاکسی رفت و آمد می‌کردند. ✅ راننده تاكسي مرد محترمی بود که ما را مي‌شناخت و گاهي كه من و برادرم از سرویس، عقب می‌ماندیم،ما را هم سوار مي‌كرد و به اتفاق دو برادر به مدرسه می‌رفتیم. 🔹 رفت و آمد با سرویس اختصاصی خیلی لذت بخش بود،آدم حس خیلی خوبی پیدا می‌کرد. 🔸 روزهایی که با تاکسی به مدرسه می‌رفتم،احساس می‌کردم برای خودم کسی هستم. به همین دلیل چندبار از پدرم خواستم که برای ما هم سرویس بگیرند اما ایشان همیشه مخالفت می‌کردند.همیشه ناراضی بودم و درباره دوری راه مدرسه و سخت بودن رفت و آمد با مینی بوس غر می‌زدم. پیش خودم فکر می‌کردم مگر گرفتن سرویس چقدر هزینه دارد که پدرم نمي‌تواند آن را تأمین کند. ✅ سال‌ها گذشت تا این‌که یک روز شنیدم راننده تاکسی که سال‌ها دو پسر پزشک را جا به جا می‌کرد،فوت کرده است. در خانه، خبر درگذشت ایشان مطرح شد و پدرم گفتند؛در جریان قرار دارند. دوباره یاد روزهای سخت رفت و آمد به دبستان افتادم و گفتم؛کاش شما قبول می‌کردید که ما هم با همان تاکسی تردد می‌کردیم. پدرم حرف عجیبی زدند. 🔹 گفتند: تاكسی را خودم برای آن مرحوم خریده بودم. تعجب کردم و پرسیدم چطور؟ گفتند: مرد زحمت‌کشی بود اما وضع مالی خوبی نداشت. کمک خواست و من تاکسی را تهیه کردم تا کار کند و درآمدی داشته باشد. با تعجب گفتم؛ پس چرا اجازه نمی‌دادید ما هم با همان تاکسی رفت و آمد کنیم؟ گفتند: می‌خواستم تافته جدا بافته از بقیه مردم نباشید.می‌خواستم شما مثل همه بچه‌ها به مدرسه بروید و برگردید و با بقیه معاشرت کنید. 💢 حالا می‌فهمم هدف مرحوم پدرم چه بوده؛ چون یادم می‌آید که فرزندان آقای دکتر اگرچه بچه‌های خوبی بودند اما آن‌روزها خیلی به بچه‌های مدرسه فخر می‌فروختند و پدرم دوست نداشتند ما هم فخر فروشی کنیم یا تافته جدا بافته باشیم. ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 بهترین و جدیدترین تحلیل‌های روز را در کانال مطالبه گری آرمانها در پیام رسان داخلی ایتا بخوانید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3