🔴ایران هم باید هر چه زودتر تصمیم بگیره که دلار رو از معاملاتش حذف و ذخایر ارزی خودش رو از دلار به طلا یا یوان تبدیل کنه در غیر این صورت وقتی دلار در دنیا سقوط کنه اقتصاد ما هم سقوط خواهد کرد چون دلار دیگه ارزشی نخواهد داشت و خزانه ما پر خپاهد بوداز کاغذ پاره ای به نام دلار
پس تنها راه باقیمانده اینه که ارز دیگری جایگزین دلار بشه
🔴و اما دولت باید حواسش باشه دلار تو دست مردم نمونه
اگر دلار همینطور تو دست مردم بمونه ، به یکباره مردمی که کل سرمایه شون رو تبدیل به دلار کردن ، به خاک سیاه میشینند
🔴کارخانه های بزرگی مثل فولاد و ... باید هر چه زودتر ارز جایگزین رو انتخاب کنند و الا به زودی برشکست خواهند شد
این آخرین هشداره
🔴واقعا جای تاسف داره اینکه تو دنیا دلار داره سقوط میکنه ولی تو ایران مردم صف کشیدن برای خریدن دلار
آی اونهایی که تو دستتون دلار دارید اگر فردا روزی دلار تبدیل شد به یک کاغذ پاره ، هیچکس جز خودتون رو سرزنش نکنید
حالا هی بذار بشه صد تومن تهش سقوطه
🔴دولت هم داره ارز جایگزین رو در خزانه کشور اجرا میکنه
دولت که جایگزنی ارزش تموم بشه یهو بازار جوری میریزه مثل برجهای دوقولوی آمریکا
نگران اون عده ای هستم که زیر آوار این سقوط خواهند موند و به فنا خواهند رفت
🔴میخوام نظرتون رو جلب کنم به یک خبر مهم
🔴نگید این حرفها برای منه
ببینید کی داره این حرفها رو میزنه
👇👇👇👇
👤 مونیکا کراولی، دستیارسابق وزیر خزانه داری آمریکا:
🔹 در حال حاضر یک طوفان در حال وقوع است! دلار سالها بهعنوان ارز ذخیرهی جهان به شمار میآمد و داشتن چنین وضعیتی یک امتیاز واقعی برای آمریکا بود. اما ما در طول سالیان متمادی از این امتیاز با سیاستهای پولی و مالی سوءاستفاده کردیم. این کار ما در یکی دو سال اخیر، ارزش دلار را کاهش داده است.
✅علاوه بر این، دشمنان آمریکا با رهبری چین، بلوک اقتصادی جدیدی را تشکیل دادهاند. در این شرایط، عربستان سعودی نیز برای مبادلهی نفت با ارزهای دیگر چراغ سبز نشان داده است که اگر چنین اتفاقی بیفتد، سیستم جهانی اقتصاد به طور کامل از درون متلاشی خواهد شد و قطعاً اقتصاد آمریکا هم بهشدت متآثر میشود.
🔹️ اگر این اتفاق بیفتد، ابرتورمی مانند آنچه بین سالهای ۱۹۲۱ و ژانویهی ۱۹۲۴ در آلمان رخ داد را تجربه خواهیم کرد! اگر فکر میکنید که تورمِ حال حاضر بسیار بد است، فقط باید کمی صبر کنید تا آن تورم را ببینید! اما مهمتر از آن، این است که ما سلطهی اقتصادی خود در جهان و جایگاهمان بهعنوان ابرقدرت را از دست خواهیم داد.
🔴ما امسال با کنار گذاشتن دلار میتونیم رشد خوبی در اقتصاد بکنیم
در غیر این صورت به صورت عجیب و غریبی دچار تورم بزرگی خواهیم شد
🔴دولت باید حواسش رو جمع کنه
اگر بخواد کسری بودجه خودش رو با دلار های کف بازار جبران کنه هم ورشکست خواهد شد هم اعتماد کردم رو کاملا از دست خواهد داد
🔴بر خودم واجب میدونستم این هشدار رو عرض کنم
🔴دلار داره به پایان سلطه جهانی خودش نزدیک میشه
(به والله سه ساله دارم فریاد میزنم )
❗️❗️❗️و اما مسئله حجاب
🔴در این چند روز گذشته داره اتفاقات خوبی میفته
🔴در دو شهر شیراز و کرمانشاه از ورود بدحجابها به مراکز گردشگری جلوگیری شد و این باید تو کشور نهادینه بشه
🔴همونطور که بنده پیشهاد دادم دوستان عزیزی در یکی از شهر ها این طرح رو اجرا کردن و بانوان محجبه عزیز وارد مراکزی شدن که بدحجاب زیاد داشته
با ورود اینها، خیلی ها خودشون رو جمع کردن و عده ای هم مجبور به ترک محل شدن
🔴کی گفته بهترین جاها برای بی حجابهاست
خیر برعکس ، بهترین جاها برای حزب اللهی هاست
🔴نگید رستوران جای ما نیست
نگید پارک جای ما نیست
نگید مراکز خرید جای ما نیست
🔴برعکس همه اینها جای بچه حزب الهی هاست
این بی حجابها تا فضا رو خالی دیدن دارن میتازونن
🔴اینها تا زمانی که در اقلیت هستن با اولین تذکرات خودشون رو جمع میکنند
اگر در اکثریت قرار بگیرند زبونشون دراز میشه
باید همیشه و در همه حال اکثریت با حزب۶ الهی ها باشه در همه جای
🔴از هر گونه درگیری باید پرهیز کرد
مهم الان حضور در صحنه است ۶
امر به معروف رو در جامعه احیا کنید
فقط تذکر لسانی
برخورد فقط با ضابط قضایی است ومردم عادی حقی برای برخورد ندارند
🔴امیدوارم سال جدید سالی پر ا شکوه و اقتدار و پیشرفت باشه برای تک تک شما عزیزان
🔴رفقا
این حرفها باید یه گوش بقیه برسه
شما هم در جهاد تبیین شرکت کنید و در یک حرکت انقلابی همه مخاطبینتون رو به این گروه بصیرتی جهادی دعوت بفرمایید
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
2⃣پایان
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@jahadetabeen8
╚══••⚬⚖⚬••═╝
هدایت شده از گوهرشاد | اخبار حجاب و بصیرتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آیت الله رئیسی: حجاب امری قانونی است و پایبندی به آن واجب است
🔹رئیسجمهور: حجاب فرد و جامعه را از لرزش و آسیب مصون میکند. اگر کسی در اینباره مخالف است میتوان درباره آن گفتگو کرد. اما ما امروز یک الزام قانونی داریم و پایبندی به قانون، جامعه را قانونمند میسازد.
🔸کانال اخبار عفاف و حجاب کشور
https://eitaa.com/joinchat/363069518C05d7b9f4e8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کُلُّنا عباسُکِ یا زینب(س)
وداع پیکر مدافع حرم، پاسدارِ شهید «میلاد حیدری» در حرم حضرت زینب (س)
☀️ قابل توجه قوه قضایی؟ چرا هیچ برخوردی با این دروغگو، پدر مهسا که عامل اصلی اغتشاشات بود، انجام نمی دهید 👈 دروغگو به دیدار پدر قاتل رفته و داره به جمهوری اسلامی و شهدای امنیت دهن کجی می کنند 😎دیدار پدر مهسا امینی با والدین قاتل شهید عجمیان
طرف با دروغش درباره مرگ دخترش باعث مرگ کلی جوان تو کشور شده؛ حالا رفته به خانوادههاشون پیام همبستگی میده!
#خیانتکاران
11.mp3
4.12M
🌺 #تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_11
🌺 توسط استاد #معتز_آقائی
#ختم_قران
📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5954052569046191325.mp3
12.88M
🌺 #ترتیل
🌺 #جزء_11
🌺 توسط استاد #پرهیزگار
#ختم_قران
📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
📸تصویری از #شهیدمقدادمهقانی دیگر شهید حمله اخیر رژیم صهیونیستی به حومه دمشق
💥13بدرما👈13بدر اونا👇
🍁سبزه یک فرمانده چگونه در سیزده بدر گره خورد 🍁
⭐ بچهها به اميد مسافرت شيراز لباس عيدشان را نميپوشيدند. هر روز نگاهي به لباسها ميانداختند، لحظهاي ميپوشيدن و از تن شان درميآوردند. ميگفتند: 👈 بايد بابا بياد و ما لباس تازهمون رو وقتي به شيراز ميريم، بپوشيم...
⭐ تمام سیزده روز عيد، بچهها در انتظار بودن كه بابا بيايد و لباس تازه بپوشند و به شيراز برويم. هر زنگي كه به صدا در ميآمد، به اميدي كه بابا هست، براي باز كردن درحياط سبقت ميگرفتند. حياط منزل را كه خاكي بود، باپول عیدی دو نفرمان موزائيك و یک قسمت هم باغچه گل درست کرده بودم. بچهها ميگفتند اگر بابا بياد و در حياط رو باز كنه، فكر ميكنه اشتباهي آمده و خونهي ما نيست، چون حياط ما قشنگ شده. او از موزاییک کردن حیاط باخبرنبود. چون تصمیمی بود که خودم گرفته بودم و تا آن زمان تلفن هم نکرده بود تا مطلع بشه.
⭐اين انتظار درست 13 روز طول كشيد و ما چشم به راه آمدنش بودیم. نه تنهاد با بچه ها جایی نرفتم بلکه تماما مشغول کارهای بنایی بودم و چشم به راه، که هر لحظه زنگ در به صدا در بیاد و وارد بشه. تا غروب شب سیزدهم کار بنایی تمام شد. باز هم از محمد خبری نشد، حالم گرفته شده بود. لباس بچه ها را پوشاندم و رفتم منزل مادرم...
⭐ساعت حدودا نه صبح بود. صداي موتور از كوچهي منزل مادرم به گوشم رسيد. از جا پريدم كه محمد است، ولي نبود. برادرش بود. عجيب بود، برادرش صبح روز سيزدهبدر، اينجا چه ميكند؟...
⭐جلو رفتم و سلام كردم. چه عجب داداش؟😇 خورشید از کدوم ور بیرون اومده؟...نیم نگاهی هم به چهره من نکرد. درحالي كه وسايل داخل خورجين رو اين طرف و آن طرف ميكرد با لبخندي مصنوعي گفت: گفتم همسر و فرزندان برادرم تنها هستن به دنبال شان بيام و امروز رو با هم باشيم. بعدش از من خواست كه لباس بپوشیم با اون بريم بیرون. مانده بودم، میدونستم اون چنین روحیه ای نداره...
⭐خدايا چه شده؟...چه اتفاقی افتاده؟... از طرفی هم فکر کردم شاید نگران بچه های برادرش بوده که تمام تعطیلات جایی نرفتن... ویا ممکن است برادرش از جبهه برگشته باشد و میخواد منوغافلگیر کند. سجاد جلوي موتور نشست، سوده پشت عمو، من هم يك طرفه ترک موتور نشستم. مردم را می دیدم که هر کدام با اسباب و اثاثیه ای به سمتی می روند. یکی به طرف کوه، یکی به طرف دریا. از مسائل مختلف صحبت ميكرد...
⭐ابتداي روستاي شان كه رسيديم، گفتم: راستي داداش از بچهها خبر نداريد؟...
با كمي مكث جواب داد: 👈 چرا شنيدم حسين املاكي، 💞شهيد شده... 😰
می دونستم محمد و حسین معمولا با هم دیگر هستند.بلافاصله محمد رو در كنارش احساس كردم و از داداش پرسیدم: پس محمد چي؟...
⭐به چهرهاش توی آينهي موتور نگاه كردم. منتظر عكس العملش بودم. جواب داد: بچهها خبر آوردن كه محمد هم زخمي شده. با خودم گفتم زخمی عیبی نداره. حداقل دوباره می تونم ببینمش. گفتم: كدوم بيمارستان بستريه؟ چشمانم همچنان به آينهي موتور دوخته شده بود كه چه جوابي ميدهد، اما جوابي نداد. دوباره تكرار كردم كدوم بيمارستان؟ ناگهان از آينه ديدم چشماش پر از اشك شده و فکش می لرزه...😇
⭐ گفتم: 👈 💞محمدشهيد شده؟😰 سکوت کرد و جوابي نداد. من جواب خودم رو گرفتم. به يكباره به ياد وصيت محمد افتادم : دوست دارم اگر خبر شهادتم روشنيدي بگي"انا للّه و انا اليه راجعون." 👈صداش توی گوشم می پيچيد. انگار تمام آب بدنم خشك شده بود... 😭به زور خودم رو به ميلههاي موتور چسباندم و آروم گفتم: "انالله و انااليه راجعون. "داداش گفت: مواظب باش.بابا و مامان چیزی نميدونن تا چند لحظهي ديگه بچههاي سپاه میان و به اونا خبر ميدن. من از ديروز خبر دار شدم، ولي نتونستم بهشون بگم...😣
⭐به منزل پدرشان رسيديم. هر دو در كوچه باز بود. بابا و مامان محمد روي لبهي چاه آب توی حیاط نشسته بودند و چشم به راه بودند. سلام كردم...👈 اتفاقاً شب گذشته عمهي مادرم هم فوت كرده بود. مامان حالتم را ديد و گفت: سيّد، عيبي نداره پير بود. مرده كه مرده. پيرا بايد بميرن و جونا بمونن. شاد باش. انشاءالله امروز دیگه محمد سرو کله ش پیدا میشه. یادت میاد پارسال هم بعد از سیزده اومده بود...؟
⭐سعي كردم برگردم تا پشتم به آنها باشد. مبادا تغييرات توی چهرهام رو ببينند. تعارفم کردن برم بالا. از چهار پلهي منزل شان نميتوانستم بالا بروم. ديوار خانه را با دست گرفتم و بالا رفتم. به هر سختي بود وارد اتاق شدم. ميوه، آجيل و شيريني وسط اتاق بود. گوشهاي نشستم و به ديوار تكيه دادم. طبق معمول بچهها در حياط شروع به بازي كردند. پدرش پرتقال و پسته ميخورد و پوستش را به طرف من پرت ميكرد و ميخواست با شوخي های همیشگی اش خوشحالم كنه. ⭐زير لب از خدا طلب صبر ميكردم كه مادر با پدر به تندي برخورد كرد كه چه كارش داري، ولش كن، سر به سرش نگذار ابراهیم، حوصله نداره. 13 روزه كه چشم به راه پسرته، حق داره، به حال خودش بذارش. آقاجون هم ولكن نبود كه نبود. من حال شوخي نداشتم...😢
👈 چندين بارخواستم داد بزنم. ولي به نفسم مسلط شدم وسكوت كردم. با خودم ميگفتم: "خدايا دارم منفجر ميشم.😳 چراب چههاي سپاه نميآیند؟😇
⭐در همين گيرودار بودم كه صداي چند ماشين و هياهو از بيرون خانه به گوش رسيد. گفتم: آقاجون پاشو كه دوستهاي محمد اومدن دیدنت."👈 سرتان را درد نیاورم اینطوری بود که من در سیزده عید سبزه زندگیم برای همیشه گره زدم😰
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصر_کاوه
راوی سیده نساء هاشمیان همسر سردار شهید اصغریخواه به👈 گزارش جهان به نقل از مشرق