#آزاده_شهید_محمد_رضایی
🌷شهیدی از جنس #شجاعت_و_مظلومیت
🌷شهید محمد رضایی متولد سال۱۳۴۶ بود، او در ۱۶سالگی به همراه پدر و برادرش پابه جبهههای جنگ گذاشت. این شهید بعنوان نیروی سرتیم اطلاعات و عملیات جنگ در عملیاتها شرکت میکرد.
☀️شهید رضایی در عملیات کربلای۵ در محاصره دشمن قرار گرفت، ۱۵روز مقاومت کرد و تعدادی از سربازان و فرمانده آنان را به هلاکت رساند، اما در نهایت با تنگ شدن حلقه محاصره اسیر سربازان عراقی شد.
دوران اسارت این شهید تا شهادت او بیش از یکسال طول نکشید. محمد رضایی در دوران اسارت بدترین و سختترین شکنجهها را تحمل کرد، اما کلامی علیه همرزمان خود سخن نگفت و در نهایت در سال۱۳۶۵ به طرز خیلی دردناکی به دست نیروهای بعثی به شهادت رسید. پیکر او بعد از ۱۵سال در عراق تفحص و به طور شگفت انکیزی، سالم از زیر خاک بیرون کشیده شد و سرانجام در مرداد۱۳۸۱ به کشور بازگشت و به خواست پدرش، در مسجد خیر ساز بین راهی در مسیر شیروان به فاروج به خاک سپرده شد.ادامه را در آدرس زیر مطالعه کنید، ارادتمند: ناصر کاوه
شهید محمد رضایی ؛ شهید غریب در اسارت
https://naserkaveh.ir/2023/06/08/mohamad-rezaei/
#آزاده_شهید_محمد_رضایی
#شهید_شجاعت_و_مظلومیت
🌷تمامت میکنم!؟👇
✨کنار اروند مینشینم. دستهایم را در این رود وحشی فرو میبرم، چشمهایم را میبندم و مسافر زمان میشوم. به دی 65 میروم؛ «کربلای 4». تو را میبینم که رد ترکشی عمیق، بر پیشانیات نشسته و با لباسهای غواصی از آبهای اروند بیرون میآیی و پا در خاک عراق میگذاری.
✨اروند، عجیب دلشورهی تو را دارد! با این همه، مانع رفتنت نمیشود و موج کوچکی را به سویت میفرستد و آن بوسهی خداحافظیاش میشود بر گامهای استوارت. تو میروی و او، همه نگاه میشود و نگاههایش را پشت سرت میریزد و بدرقهات میکند. چشم باز میکنم و قلم به دست میگیرم تا هر آنچه را که از تو برایم گفتهاند روی کاغذ بیاورم. اشک اما پردهی چشمانم میشود. پلک میزنم؛ قطرهای از دل چشمانم میجوشد و در آبهای اروند میریزد. او، موج میزند؛ مـَد میکند. اروند دلتنگ محمد است...
✨خرداد 66 بود. عدنان و علی آمریکایی، در اردوگاه تکریت 11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبالت میگشتند. به آنها خبر رسیده بود که «محمد رضایی» از نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) است. گفته بودند غواص راهنما بودهای و خطشکن. فهمیده بودند که پیش از اسارت، مجوز ورود چند بعثی به جهنم را صادر کردهای. بسیجی بودنت هم که بدجور آتش به جانشان انداخته بود؛ شده بودند گلولهی آتش. علی آمریکایی و عدنان که تا آن موقع آبشان توی یک جوی نمیرفت، سر مسألهی تو اتحادی پیدا کرده بودند که آن سرش ناپیدا. کل اردوگاه را زیر پای شان گذاشتند تا رسیدند به آسایشگاه شما.یک دست لباس داشتی. همان را هم شسته بودی و منتظر بودی تا خشک شود. با لباس زیر توی آسایشگاه، کنار یکی از بچهها نشسته بودی و با هم حرف میزدید که علی آمریکایی آمد پشت پنجرهی آسایشگاه تان. اسم چند نفر را خواند. تو هم جزء آنها بودی. اسمت را که برد، دستت را بالا گرفتی. تا چشمهای سبزِ بیروحش به تو افتاد، حال گاو خشمگینی را پیدا کرد که پارچهای سرخ را نشانش داده باشند. در چشم بههم زدنی تمام بدنش به عرق نشست. دنبال یکی هم قد و قوارهی خودش میگشت؛ هیکلی، قدبلند، چهارشانه. باورش نمیشد آن همه حرف و حدیث پشت سر تو باشد؛ یک جوان20ساله، متوسط قامت و لاغراندام. همهی حساب و کتابهایش را بههم ریخته بودی. چهرهی پرصلابت و نگاه آرامت که خبر از آرامش درونیات میداد، ناخن به روحش میکشید. هرچند همهی محاسباتش اشتباه از آب درآمده بود، ولی حداقل از یک چیز مطمئن شده بود که امثال تو، شیرهای در زنجیرند و نباید زنده بمانند. تو داشتی لباسهای خیست را میپوشیدی که آنها بر سرت ریختند و کتکزنان تو را از آسایشگاه بیرون بردند. پس از چند ساعت به آسایشگاه آوردنت. همه میدانستند که بدجور شکنجهات کردهاند. نگهبان صدایش را ته گلویش انداخت: از این به بعد کسی حق ندارد با محمد رمضان، ارتباط برقرار کند. حرف زدن با محمد رمضان، ممنوع. راه رفتن با محمد رمضان، ممنوع. و بایکوتت کردند. بعثیها تو را «محمد رمضان» صدا میکردند؛ رسم شان این بود که به جای بردن نام فامیل هر اسیر، نام پدر و پدربزرگش را میبردند. اسم پدر تو هم رمضانعلی بود و نام جدت غلامحسن.
✨بچهها دورتا دور آسایشگاه نشسته بودند. همه میدانستند معنی بایکوت چیست و شکستن آن چه مجازات سنگینی دارد. آنجا که خبری از پماد و مرهم و... نبود. دل شان میخواست بیایند و کنارت بنشینند تا حرفهای شان مرهمی باشد برای زخمهایت. ولی کسی طرفت نمیآمد. خودت هم میدانی دلیلش ترس نبود، بلکه هیچکس نمیخواست که بعثیها به خاطر شکستن بایکوت، به تو حساس شوند و بیشتر آزارت دهند. تو هم نمیخواستی جاسوسهای آسایشگاه، خبر بیشتری برای نگهبانها ببرند و آنها، همآسایشگاهیهایت را آزار دهند. ولی بچهها دست بردار نبودند و با اشارهی چشم و ابرو احوالت را میپرسیدند. همه طعم ضربههای عدنان و علی آمریکایی را چشیده بودند و میدانستند کشتن آدمها، برای این دو، از آب خوردن هم سادهتر است. کتک زدنهای عادیشان آدم را به حال ضعف و مرگ میانداخت، وای به وقتی که بخواهند شکنجهات کنند. آنها خوشحال بودند که تو هنوز زندهای! راستی! چه زیبا نماز میخواندی با آن تن زخمی و کبود. آمده بودی توی حیاط؛ مثل همه. البته با یک تفاوت؛ کسی حق نداشت با تو راه برود یا حرف بزند. تک و تنها سرت را انداخته بودی پایین و با آن بدن مجروح، جلوی آسایشگاه تان راه میرفتی. «سیدمحسن»، نوجوان 16ساله از بچههای آسایشگاه کناریتان آمد کنارت و ایستاد به احوالپرسی. بایکوت بودنت به کنار، قانون اردوگاه اجازه نمیداد افراد آسایشگاههای مختلف با هم حرف بزنند. گفتی: «برو! محسن برو!»
✨ اما او گفت: «ول کن محمد! ته تهش کتکتم میزنند دیگر!»
✨ تو نگران او بودی و او نگران تو. چند روز پشت سرهم میبردند و شکنجهات میدادند و با چوبهای قطور و کابلهای ضخیمِ فشارقوی برق، که در 3لایه بهم بافته شده بود، وحشیانه به جانت میافتادند. میدانستند راه رسیدن به جهنم را برای دوستان شان کوتاه کردهای. میگفتند: بگو چه کسانی آن موقع همراهت بودند؟ بعد اتو را داغ میکردند و به پوستت میچسباندند و تو در جواب آنها نفسهایت را با ناله بیرون میدادی: «یا زهرا(س)... یا حسین(ع)...» بدنت میسوخت و تاول میزد. با کابل بر تاولهایت میکوبیدند و تاولها پاره میشدند. میگفتند: «باید به امام خمینی توهین کنی. بگو... » از درد به خود میپیچیدی و جواب میدادی: «یا زهرا(س)... یا حسین(ع)...» و نمیگفتی آنچه را که آنان مشتاق شنیدنش بودند و باران کابل و چوب بر پیکرت باریدن میگرفت. تَنشان که به عرق مینشست، نوشابههای خنک را قُلپ قُلپ از گلو پایین میدادند. میرفتند استراحت میکردند و ساعتی بعد دوباره بازمیگشتند. و باز ضربههای چوب بود و کابل و اتوی داغ و خدا بود و تو بودی و نالههای یا زهرا(س) و یا حسین(ع). یکی از بچهها به تو گفت: محمد! اینها میکشنت! امام گفته: آنها که در اسارتند، اگر دشمن از آنها خواست که عکس مرا پاره کنند یا به من توهین کنند، این کار را انجام دهند. اما تو گفتی: «امام وظیفه داشته این حرف را بزند. اما من وظیفه ندارم برای اینکه جانم سالم بماند، به رهبرم توهین کنم.»
ضعیف شده بودی و بیرمق. چند روز پشت سرهم کتک و شکنجه توانی برایت نگذاشته بود. بدن رنجور و نیمهجانت را کشانکشان به سمت حمامها بردند. لباسهایت را درآوردند. بدن کبود، سوخته و تاول زدهات را زیر دوش آب داغ گذاشتند و با کابل بر آن کوبیدند. چند بطری شیشهای آوردند و به در و دیوار حمام کوبیدند. بطریها، شیشههای تیز و برندهای میشدند و کف حمام میریختند. تو را روی شیشهها میغلتاندند و با کابل بر بدنت میکوبیدند و با پوتینهای زمخت شان روی بدن رنجور و نحیفت میرفتند. شیشههای برنده، پوستت را میشکافتند و در گوشتت فرو میرفتند. خون، از تاولها، از سوختگیها، از زخمها، از ردپای خرده شیشهها بیرون میدویدند. همه چیز نشان میداد که واقعا تو را به حمام آوردهاند؛ به حمام خون.
✨میگفتند: «باید به مسئولان مملکتت توهین کنی.» اما تو مظلومانه ناله میکردی: «یا زهرا(س)... یا حسین(ع)...»
✨و آن کابلها که حالا دیگر مَرکب لختههای خون شده بود، محکمتر از قبل بر پیکرت فرود میآمد. صدای خِرِشخِرِشِ شیشهها، شکسته شدن استخوانها و نالههای ضعیف یا زهرا(س) و یا حسین(ع)ات نسیمی شده بود تا اهالی آسمان را نوید دهد که مسافری از فرزندان روحالله در راه است و تو ذرهذره به دروازهی بهشت نزدیک میشدی. نعره میزدند: «باید به امام خمینی توهین کنی. بگو... و تو با آخرین نفسهایت جواب میدادی: «یا...ز...ه...ر...ا(س) یا...ح...س...ی...ن(ع)» کابلها قوس میگرفتند و با قدرت بر پیکرت مینشستند. گوشت و پوست بدنت باضربههای کابل کنده میشد. کابلها به سمت بالا تاب برمیداشتند و تکههای پوست و گوشت بدنت را به سوی سقف و در و دیوار حمام پرتاب میکردند. بارها و بارها ازت پرسیدند: «افسران و سربازان ما را تو کشتی. چه کسان دیگری همراهت بودند؟ نام ببر!»
و تو که نای حرف زدن نداشتی، با اشارهی ابرو جواب میدادی: «نه!»
✨ از حمام آوردنت بیرون و با پارچه روی بدن پارهپاره و پر از زخم و سوختگیات، آب و نمک ریختند. آخرین نالههای جانسوزت، آرام، راه شان را به آسمان باز میکردند. عدنان که از مقاومت و سرسختی تو به ستوه آمده بود، فریاد زد: «تمامت میکنم!»آنگاه پیکر تو را به داخل حمام کشیدند. قالب صابونی را در دهانت گذاشتند و با پوتینهایشان آن را در حلقت فرو کردند. از حمام بیرون آوردنت و روی زمین خاکی اردوگاه انداختنت. بعد رفتند سراغ یکی از بچههای اردوگاه که از امداد و کمکهای اولیه سررشته داشت. او نبضت را گرفت. چهار، پنجبار در دقیقه بیشتر نمیزد. ضربان قلبت به حدی کند و ضعیف شده بود که شهادتت قطعی بود. صدایی که از گلویت بیرون میآمد، صدای نفس کشیدن نبود. صدای خُرخُر کردن بود. یک استخوان سالم در بدنت نمانده بود. هرطور دست و پایت را تکان میدادند به همان شکل باقی میماند. آخرین خُرخُر را که از گلو بیرون دادی، گفتند: «ماتَ.»؛ یعنی تمام کرد. یعنی شهید شدی! بعد پیکر بیجانت را روی سیم خاردارها انداختند و از آن عکس گرفتند تا بگویند تو در حال فرار بودهای و آنها مجبور شدهاند تو را بزنند! تاخت و تازهای عدنان شروع شد. عربده میکشید و به سربازها دستور میداد. تمام اردوگاه به حالت آمادهباش درآمده بود. چند نفر دویدند و پتویی را از یکی از آسایشگاهها بیرون آوردند. یک پتوی راهراهِ سبز و سفید. از همان پتوهای زِبر اسرا. آسایشگاه به آسایشگاه میدویدند و دستور میدادند: «همه کف آسایشگاه دراز بکشند. سرها روی زمین. بلند کردن سر، ممنوع . نگاه کردن، ممنوع. صحبت کردن، ممنوع.»
هرچند درهای آسایشگاهها قفل بود، ولی میخواستند با این کارشان حصار در حصار ایجاد کنند. این دستورات که از آسایشگاهی به آسایشگاه دیگر ابلاغ میشد، همه را متوجه این کرد که یا اتفاقی افتاده یا قرار است حادثهی مهمی رخ دهد. کنجکاوی عدهای، تحریک شده بود. خوب که نگاه میکردی، سرهایی را میدیدی که از پشت پنجرهی آسایشگاهها، چشم در حیاط اردوگاه میگرداندند تا آنچه که از آن منع شده بودند را ببینند. آنگاه تو افق نگاهشان میشدی؛ آن پتوی زِبر را دور تو پیچیده بودند و با سیمخاردار دورش را بسته بودند. سپس ماشینی آمد و تو را به نقطهی نامعلومی برد.
بعد چند نفر از اسرا را به زور کتک و شکنجه، مجبور به امضای برگهای کردند تا طی گزارشی صوری به صلیب سرخ ادعا کنند؛ تو در حال فرار بودهای و آنها مجبور شدهاند تو را با گلوله بزنند! تعدادی از بچهها را هم به حمام فرستادند تا آثار جنایت شان را که به در و دیوار حمام مانده بود، پاک کنند....✨ مرداد 81 بود. آن روز مشهدالرضا(ع) میزبان 22 شهید بود. یکی از آنها هم تو بودی. بالاخره بعد از پانزده سال به خانه برگشتی. پدرت آمده بود معراجالشهدا. 21 شهید آنجا بودند، ولی تو نبودی. ✨حاجرمضانعلی پرسید: محمد رضایی کجاست؟✨ پاسخ شنید: پدر جان! پیکر محمدت سالمِ سالم است. او را در سردخانه گذاشتهایم. حاجرمضانعلی، بین شهرهای فاروج و شیروان، درست در کنار جاده، مسجد امام سجاد(ع) را ساخته بود و جلوی مسجد برای خودش مزاری تهیه کرده بود. تو که آمدی، آن را داد به تو.✨روز تشییع پیکرت، مردم زیر تابوتت را گرفته بودند و تو را تا مزارت همراهی کردند. تشییع تمام شد؛ جمعیت تازه متوجهی خونابههایی شدند که از تابوتت گذشته و بر شانهی آنها چکیده بود!
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
منبع: سایت امتداد، به قلم سمیه مهربان جاهد وبلاگ اردوگاه تکریت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥 این دو فیلم را با هم مقایسه کنید! در چین برای نهادینه کردن فرهنگ احترام به پدر ومادر و تحکیم بنیاد خانواده،درمدارس فیلم کار کردن پدر و مادر دانش آموزان را نمایش میدهند تا قدرشان دانسته شود.
🎥 ولی در دنیای خود فروخته های مزدور داخلی ، کسانی که از جنبش زن ، زندگی ، آزادی حمایت میکنند ، فیلمی ساخته می شود که در آن والدین با رکیک ترین الفاظ خطاب میشوند ، دختر به صورت پدرش سیلی می زند تا ؛ جشنواره های خارجی برایشان کف بزنند❗️
♦️جهاد تبیین ، جهاد این روزگار ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ این همه منکر بدتر از بی حجابی داریم، چرا انقدر گیر دادید به حجاب؟
@jahadetabeen8
#⃣ #جهاد_تبیین
✨بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
🔴بارها رهبر معظم انقلاب فرمودن که ما باید در همه ابعاد قوی بشیم
🔴الحمدلله الان داریم در حوزه نظامی پیشرفتهای بزرگی میکنیم و تبدیل به یکی از قطب های تولید تسلیحات شدیم
🔴در حوزه سیاست خارجی هم داریم ارتباطات خوبی با دنیا میگیریم
🔴در حوزه اقتصادی هم داره اتفاقات خیلی مهمی میفته که بهزودی تاثیراتش رو در سر سفره مردم خواهیم دید
🔴اما مهمتر از همه اینها قوی شدن در حوزه رسانه و فضای مجازی است
🔴به طوری که حضرت آقا فرمودن:
فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است. اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد. هر کس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد.
🔴اما علت این همه تاکید بر اهمیت فضای مجازی ، چیست؟
❌دوستان توجه کنید
🔴دشمن در همه ابعاد داره منزوی و ضعیف میشه
🔴از لحاظ سیاست خارجی داره منزوی میشه
قدرت نظامیش در برابر قدرتهای نظامی جدید مثل ایران بسیار کم شده
از لحاظ ارزی در شکننده ترین حالت ممکنش قرار داره
❗️❗️❗️اما...
🔴در حوزه رسانه کماکان بسیار قوی داره عمل میکنه
🔴نباید قدرت رسانه رو دست کم گرفت
🔴ما هر چه ضربه داریم میخوریم بخاطر رسانه است
🔴رسانه بهترین ابزار برای تحریف مسائله
🔴خطر تحریف یکی از بزرگترین خطراتی است که حضرت اقا بسیار روش تاکید دارن
🔴با رسانه میشه :
جای شهید و جلاد رو عوض کرد
میشه نقاط قوت رو تمسخر کرد
میشه با برجسته کردن نقاط ضعف حس خودتحقیری رو القا کرد
میشه خدمات رو به مردم نشون نداد
میشه ضعف ها رو در بوق و کرنا کرد
میشه ذائقه فرهنگی و غذایی و سبک زندگی رو عوض کرد
میشه تاریخ رو تحریف کرد
🔴وقتی سال ۶٧ منافقین اعدام شدن ، الان دشمن داره روش مانور میده
کسانی که ١٧ هزار ایرانی رو ترور کردن
اینجوری دیگه حتی جرات نمیکنی از کار درستی که کردی و جلادان مردمکش رو اعدام کردی حرف بزنی
🔴نمیتونی در مورد توانمندی های علمی جوانانت حرف بزنی چون تمسخرت میکنند
🔴وقتی اغتشاش میشه اینقدر تعداد اقلیت معترض رو بزرگ نشون میدن که همه باور میکنند نظام ایران دیگه داره فرو میپاشه
ولی وقتی ٢٢ بهمن میشه هیچکس از حضور چندین میلیونی مردم صحبت نمیکنه
🔴تا بخوای کار بزرگ انجام بدی و یک کالای خوب تولید کنی کاری میکنند که به این باور برسی که جنس ایرانی یعنی آشغال جنس خارجی بهتره
چون ما حتی نمیتونیم یه آفتابه درست کنیم
یادتونه میگفتن ما حتی نمیتونیم یه آبگوشت بزباش هم درست کنیم؟
🔴میشه بزرگترین کریدور شرق به غرب و شمال به جنوب دنیا رو ایجاد کنیم ولی من ذهنم باید مشغول این باشه که رئیسی گفته ناهار خوردید؟؟
🔴میتونیم بزرگترین هاب گازی جهان باشیم ولی این خدمات رو کسی نشنوه
1⃣ادامه دارد🔻🔻🔻
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@jahadetabeen8
╚══••⚬⚖⚬••═╝
🔴ولی تا یه جا یه اشتباهی رخ میده اینقدر بزرگش میکنند تا مردم ناامید بشن از آینده انقلاب و حکومت دینی
🔴اینجوری به راحتی میشه تاریخ رو تحریف کرد
واقعیت ها رو وارونه به مردم نشون داد
🔴قدرت رسانه یعنی همین
🔴از اول انقلاب هم تنها جایی که ما بارها ازش ضربه خوردیم در حوزه رسانه بوده
🔴چون در اکثر اوقات این رسانه های معاند هستند که روایتهای دروغ از مسائل رو ارائه میدن و چون اینطرف کلا رسانه به درد بخوری نیست مردم هم باور میکنند
🔴حضرت آقا دستور جهاد تبیین و حتی آتش به اختیار رو برای همین فضا فرمودن
بارها فرمودن باید فضای مجازی به مکانی برای سیلی زدن به دشمن تبدیل شود
🔴اصلا میخوام اینطور بگم که قوی شدن در حوزه رسانه یعنی تحقق یکی دیگر از قواعد ظهور
و یعنی گام مهمی میشه تا ظهور برداشت
🔴ببین رفیق
تا نتونی اربعین رو به دنیا معرفی کنی
تا نتونی امیرالمومنین علیه السلام رو به دنیا معرفی کنی
تا نتونی از دنیای ظهور برای مردم جهان بگی
تا نتونی از زیبایی های حکومت دینی امام زمان عج برای مردم بگی
نمیتونی مردم دنیا رو آماده کنی برای ظهور
🔴مگه میشه کسی فضائل امیرالمومنین علیه السلام رو بشنوه و عاشقش نشه ؟
مگه میشه کسی نحوه حکومت دینی امام زمان عج رو بفهمه و لحظه شماری نکنه برای این نوع حکومت؟
🔴یکی از بزرگترین ارکان فرهنگ در آخرالزمان الگو سازی است که رسانه بزرگترین نقش رو در این بین بازی میکنه
🔴ما این همه شهید و قهرمان ملی داریم ولی عرضه درست کردن فیلم و معرفی اونها به کودکان و جوانان و حتی بزرگترهامون نداریم
ولی اونا تا دلت بخواد برات بتمن و مرد عنکبوتی و سیندرلا و ... میسازن و به خورد بچه های ما میدن
🔴این همه رشادت در مقابل داعشی های وحشی از خودمون نشون دادیم ولی هنوز نتونستیم یه فیلم درست و حسابی در مورد این رشادتها بسازیم
بدبختی اینجاست که هند میره برای مبارزه با داعش فیلم میسازه که اصلا تو ماجرا نبوده
انوقت مایی که ۵ هزار شهید مدافع حرم داریم یه فیلم خوب برای معرفی رشادتهای این جوانان دهه هفتادی و هشتادی درست نکردیم
🔴با رسانه ، بیماریکه به اندازه یک سرماخوردگی بود رو تبدیل کردن به بزرگترین پاندمی قرن و باهاش اقتصاد دنیا رو فلج کردن و میلیاردها دوز واکسن به مردم فروختند و فرو کردن که همین الان عوارضش دار دونه دونه میزنه بیرون
🔴با رسانه به راحتی مردم رو میترسونن
به راحتی مردم رو میرقصونن
به راحتی به مردم شوک وارد میکنند
به راحتی مردم رو به نافرمانی مدنی می کِشند
به راحتی کشته سازی میکنند و بر روی اون موج سواری میکنن
و ....
🔴برای همینه که میگم باید قوی بشیم تا یک قدم بزرگ به سمت ظهور برداریم
🔴حضرت اقا فرمودن دشمن با برنامه دقیق وارد میدان شد ، البته نتونست غلطی بکنه ولی در آینده هم باز برنامه هایی خواهد داشت
🔴رفیق این حرف رو بارها و بارها قبل از اغتشاشات عرض کردم که اگر ما الان تو فضای مجازی برای جهاد تبیین وقت نگذاریم در آینده باید همون اندازه تو کف خیابون ، مردم فریب خورده رو جمع کنیم
الان هم بر همین حرفم پافشاری میکنم و بهش کماکان اعتقاد دارم
🔴حضرت آقا فرمودن هر کانال و گروهی که دارید به مثابه یک منبر بهش نگاه کنید
یعنی روی این منبر جهاد تبیین راه بیندازید
کرسی های آزاد اندیشی ایجاد کنید
به شبهات مردم پاسخ بدید
از خدمات انقلاب بگید
از خباثت دشمن بگید
از برنامه های سرویسهای امنیتی بیگانه بگید
تحلیل سیاسی ارائه بدید
و از همه مهمتر مردم رو به آینده امیدوار کنید
و ...
🔴جهاد تبیین به فرموده حضرت آقا یک فریضه فوری و همگانی و قطعی است
پس همه ما در برابر قوی تر شدن در جبهه رسانه و جهاد تبیین باید مثل یک سرباز احساس مسئولیت کنیم
🔴و حرف آخر
ظهور ساعتی است تا امام زمان عج تشریف بیارند
باید زمینه ظهور رو آماده کرد و باید رفت به سمت حضرت حجت عج و ایشان رو آورد
باید تمدن نوین اسلامی رو ساخت تا ظهور بشود
🔴و یکی از شروط مهم اون قوی شدن در حوزه
هر کی حس میکنه میتونه سرباز خوبی باشه از همین امشب جهاد تبیین رو شروع کنه
🔴به امید ساختن و رسیدن به تمدن نوین اسلامی
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
2⃣پایان
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@jahadetabeen8
╚══••⚬⚖⚬••═╝
🔴درک دیر هنگام
🔹آقای ظریف، در تحلیلی نوشته اشت:
🔻"پس از ۴۰ سال کنشگری دیپلماتیک – در کنار آموزش و نگارش در زمینه روابط بینالملل - و تأمل و آموزش تمام وقت به دور از کانون توجه سیاست جهانی در دو سال گذشته، به چند نتیجه ابتدایی در مورد نظم جهانی کنونی رسیدهام. اینک، نکاتی برای تفکر و تأمل بیشتر تقدیم میکنم:
🔻تلاش سه دههای برای ایجاد یک نظم هژمونیک تکقطبی از طریق «جنگهای بیپایان»، «امنیتیسازی» و «اجبار اقتصادی» موفق نبوده است
🔻... جنگ کاربرد خود را به عنوان یکی از ابزارهای سیاست خارجی بکلی از دست داده است. تقریباً همه آغازگران جنگها در قرنهای ۲۰ و ۲۱ در جنگهایی که آغاز کردهاند شکست خوردهاند و گاهی حتی نابود شدهاند، یا در بهترین حالت نتوانستهاند به اهداف اعلامشده خود دست یابند.
🔻بسیاری از کنشگران دولتی و غیرحکومتی به طور همزمان در زمینههای مختلف «همکاری»، «رقابت» و «شبکهسازی» میکنند.
🔻ساختارهای جهانی سیال شدهاند و دیگر نتایج را تعیین و تحمیل نمیکنند."
⏪ظریف چه رنجی می کشد برای فهمیدن واقعیات و فاصله گرفتن از توهمات القایی غرب! چقدر دیر! او و روحانی، آن روز که باید افول قدرت آمریکا را می فهمیدند، می ایستادند و به مقاومت پیروز فرا می خواندند، روایت تحریف شده به خورد مخاطبان دادند؛
🔻آمریکا می تواند ظرف پنج دقیقه می تواند توان نظامی ما را نابود کند.
🔻اگر توافق نکنیم، جنگ می شود.
🔻آمریکا کدخداست.
🔻باید همراه شویم؛ نمیتوانیم در برابر قدرتهای بزرگ بایستیم؛ با شعارهایی که گاهی هم توخالی است.
✍ محمد ایمانی
@jahadetabeen8
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🚨 توجه توجه❗️
علامتی که هم اکنون میشنوید ، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است❗️
⭕️فقط و فقط ۵سال فرصت داریم❗️
@jahadetabeen8
🔴 وقتی خودمان به راحتی قانون را زیر پا می گذاریم، چه توقعی داریم⁉️
🔹لایحه حجاب و عفاف را که باید پرت کرد جلوی تدوین کنندگانش! اما اگر بهترین قانون را در مورد حجاب و عفاف بنویسیم به گونه ای که مو لای درز آن نرود، باز هم برای حل شدن مشکلات این حوزه، نگرانی وجود دارد! می دانید چرا؟!
👈 چون همین الآن نهادها و دستگاه های خودمان قوانین موجود درباره حجاب و عفاف را - که قانون رسمی کشور است و کسی حق تخطی از آن را ندارد- به راحتی زیر پا می گذارند❗️
🔹تا زمانیکه این مشکل حل نشود و با مقصرین و #ترک_فعل کنندگان – حتی در قوه قضائیه - برخورد سخت صورت نگیرد، صد قانون دیگر هم بنویسیم، همین رویه ادامه خواهد داشت.
🔹حرمت شکنی و زیر پا گذاشتن قانون، چه از سوی آن #بی_بند_و_بار کف خیابان صورت گیرد و چه از طرف #مسئول رسمی که از بیت المال مسلمین حقوق دریافت می کند، مذموم و قبیح است و باید با آن مقابله کرد.
@jahadetabeen8