eitaa logo
پایگاه جهادگران خوزستان
370 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
284 ویدیو
15 فایل
" وَجَاهِدُوافِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ " 🔰 کانال رسمی پایگاه اطلاع رسانی جهادگران خوزستان 🔸️ارتباط با ما: @jahad_khuz 🔗 صفحه اینستاگرام جهادگران خوزستان : 📲 https://instagram.com/jahadgaran__khzz . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
. همیشه تو اردوهای جهادی مشکلات و مسائلی برای بچه ها پیش میاد🤷🏽‍♂️ . . از جمله مسائل موجود تو این اردو هم درگیری بچه ها با مکان اسکان بود🥲(البته از مسئولین مربوطه کمال تشکر را داریم🤫🌹) از نکات جالب محل اسکان عدم اعتقاد سازنده خونه به دَر(🚪) برای توالت و حمام بود که البته با هنرمندی بچه ها با پرده و پتو به طور موقت حل شد که البته یه باد بهاری میتونست پرده،پتو و آبروی شخص رو با خودش ببره🌪️🙄 . اما از دیگر نکات عجیب معماری خونه، قرار داشتن روشویی جلوی حمام به جای توالت بود(🤦🏽‍♂️🍂🍃)که تا حالا هیچ مهندس و دکتری دلیل این خلاقیت رو نفهمیده(حمام و توالت در دو جای مختلف بودن) . ولی درگیری اصلی بچه ها وقتی شروع شد که شیر آب روشویی وسط خونه جلو حموم شکست و آب با تمام فشار به بالا پرتاب میشد و همه جا رو خیس کرده بود😐😬🌊(خودتون وضعیت رو تصور کنید) که در اولین اقدام جناب آقای دکتر(ع.گ) و م.ه‍ طبق معمول به عنوان تیم پیش قراول برای رفع مشکل اقدام کردن که تا حدود %۲۵هم موفق بودن که البته باز مشکل ادامه داشت و بچه ها خودشون رو برای جمع آوری فرش،وسایل و مقابله با فاجعه احتمالی آماده میکردن(🥴)و در این بین تیم مدیریت بحران به دلیل دسترسی نداشتن به فلکه آب و تجهیزات دست به هر اقدامی برای رفع مشکل میزد برخی بچه ها یاد و خاطره‌هاشون تو جلوگیری و مقابله با سیل های سال های اخیر رو مرور میکردن(😐) البته از اقدامات تیم مدیریت بحران غافل نشیم که از قرار دادن پلاستیک داخل لوله بگیر تا آویزون شدن و پهن شدن روی شیر آب که کمتر فضا خیس بشه انجام دادن تا یکی از بچه های منطقه که برای آوردن شیر آب فرستاده بودن برگرده که در نهایت با آوردن شیرآب تونستیم بر این مشکل نیز فائق آماده و به زیستن در فضای خیس ادامه دهیم😎💪🏼🚩 . ناگفته نماند که در این بین از تک بچه فنی گروه جناب ا.ق هم تشکر و قدردانی ویژه داشته باشیم که با انبوهی از اقدامات ناموفق، تیم مدیریت بحران رو همراهی میکرد و موجبات تشدید بحران رو فراهم میکرد(😅😂) . 🔗 @jahadgaran_khzz 📲 @instatoolboxbot
. در یکی از روزها که روی پروژه عمرانی بودیم به ما خبر دادن که فردا اون روز کمی بعد از اذان مغرب،برای ما سانس سالن در شهرستان صیدون گرفتن⚽. بالاخره موقع رفتن شد و ما با دو ماشین به همراه بچه های گروه و چند نفر از بچه های منطقه به طرف محل سالن حرکت کردیم(🚗) و سریعا بعد از رسیدن، به دو تیم تقسیم شدیم و فوتبال رو شروع کردیم که البته به دلیل دوری عده از بچه ها از عرصه ورزش در این چند وقت، بعد از مدتی از شروع بازی شاهد چندین جنازه(🤕) نفس کش در گوشه کنار سالن بودیم و چندین نفر هم مشغول تلفن همراهشون (📱)شدن که موجب شد بنده و ح.ع.پ شاهد حملات سنگین تیم مقابل باشیم. اما اتفاق خاص اون شب وقتی افتاد که ما سوار ماشین شدیم و آماده برگشتن به محل اسکان، که بین راه یکی از بچه ها پیشنهاد داد که به یک یادمان شهدا گمنام در اون حوالی بریم که با وجود خستگی و گرسنگی شدید بچه ها با استقبال مواجه شد و ما به اونجا رفتیم که در بَدو ورودمون حال و هوای هممون عوض شد و دقایقی شاهد سکوت بچه های غرق در فکر بودیم، که ناگهان با روضه خوندن یکی از بچه ها همراه شد، و مدتی به همین حال گذشت و بچه ها غرق در خود بودن که با زنگ تماس گوشی یکی از بچه ها این حال هوامون بهم ریخت و به ما گفتن که دیر شده و بهتره به محل اسکان بریم و وقتی که وارد ماشین شدیم تا وقتی که به محل اسکان رسیدیم شاهد یک حس تحول و رضایت در چهره و حال هوای بچه ها بودیم که نتیجه لحظاتی هم نشینی در کنار مزار شهدا بود. 🔗 @jahadgaran_khzz 📲 @instatoolboxbot