eitaa logo
جهادگران تبیین بسیج
3.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3.2هزار فایل
کانال تحلیلی ویژه هادیان ، اساتید و سخنرانان بسیج سراسر کشور پل ارتباطی با ادمین @Maahdeyar313
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم نقدی بر یک داستان ساختگی در مورد حضرت آیت الله العظمی علامه میرزا جهانگیر خان قشقایی (رضوان الله تعالی علیه) امروز 13 رمضان المبارک سال 1440 هجری قمری هفتادُ دومین سالگرد وفات حضرت آیت الله العظمی علامه میرزا جهانگیر خان قشقایی (رضوان الله تعالی علیه) در سال 1328 هجری قمری می باشد. میرزا جهانگیر خان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ . ق. در خانواده‌ای تحصیل کرده به دنیا آمد؛ پدرش‌، محمدخان‌ قشقایی‌ درّه‌شوری‌، مردی‌ عالم‌ و صاحب‌ کمال‌ و از خانهای‌ دره‌ شور، از ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل «دهاقان» و دختر یکی از خوانین این شهر بود. وی‌ خواندن‌ و نوشتن‌ را در زادگاهش‌ فراگرفت ، پدرش که از هوش سرشار و استعداد فوق العاده او آگاه بود برایش معلم خصوصی استخدام كرده بود كه در سفر و کوچ های ایل به آموزش وی بپردازد ، استعداد و قابلیت وی در كسب علم تا حدی بود كه احساس كرد ماندن در ایل و حركت با آنها در كوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آنها جدا شده و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد. در مورد استقرار و سکونت مرحوم میرزا جهانگیرخان قشقایی در اصفهان و تحصیل و تدریس ایشان در حوزه علمیه اصفهان نقل های متفاوتی وجود دارد که به برخی از آنها می پردازیم. نقل اول : همانگونه که در بالا بیان شد، ایشان احساس كرد ماندن در ایل و حركت با آنها در كوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت در اصفهان ساکن شود و به تحصیل بپردازد. نقل دوم : در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی) با حکیم قشقایی پیش می‌آید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود که (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است؛ به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد ؛ چنانچه مشاهده می شود این نقل با نقل اول منافات چندانی ندارد. نقل سوم: نقل سوم که جعلی و ساختگی به نظر می رسد و بیشتر برای مجلس گرمی و با نقل های گوناگون (که معرف ساختگی بودن آن است) بیان می شود و از آن با عنوان داستان توبه میرزاجهانگیر خان ! یاد می شود ، عبارت است از اینکه : العیاذ بالله ، میرزا جهانگیر خان ، فردی بیابانگردو بیگانه با دین و دیانت و اهل فسق و فجور بود که در مجالس لهو و لعب نوازندگی و مطربی بود، روزی برای تعمیر تار خود به اصفهان می آید و از عارفی سالک سراغ دکان مطربی (تعمیر کننده و فروشنده لوازم موسیقی) را می گیرد ، و آن عارف روشن ضمیر به او می گوید: برو ساز دلت را کوک کن و او را به سوی مدرسه علمیه اصفهان رهنمون می شود . این سخن چنان تاثیر شگفتی در جهانگیرخان می گذارد که همان لحظه به شدت متحول شده و از فسق و فجور توبه می کند و تار خود را می شکند وبه تحصیل علم و معرفت می پردازد و با وجود آنکه چهار دهه از عمر او گذشته چنان شگفتی به بار می آورد که می شود آنکه شد. در اینجا به حکم آیه شریفه 36 سوره مبارکه اسراء که می فرماید : « وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا » ، « از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند» ، بر خود لازم می دانم که نکاتی را پیرامون
این داستان بی پایه و اساس به عرض دوستان برسانم. 1. چنانچه در کتب تاریخی (1،2،3) آمده ، جهانگیرخان قشقایی یک فرد عادی ایلیاتی و نوازنده دوره گرد نبوده ، بلکه هم خودش و هم پدرش و هم پدر بزرگ مادریش از بزرگان و افراد تحصیل کرده و با کمالات و متدین ایل قشقایی بوده اند و در زمانی که حتی در شهرهای بزرگ افراد با سواد محدود و انگشت شمار بوده اند ، اینان از سواد و کمالات برخوردار بوده اند و خود مرحوم جهانگیرخان موقعی که در اصفهان ساکن می شود از علوم ومعارف اولیه برخوردار بوده است ؛ نسبت بی دینی به این بزرگوار تهمتی سنگین و گناهی بزرگ است لذا توبه و استغفار و طلب بخشش از آن بزرگوار امری لازم و ضروری است . 2. صرف نوازندگی با برخی آلات موسیقی مانند ، تار ، سه تار ، نی و .... که در طوایف و عشایر ایران مرسوم است ، اگر موسیقی مطرب لهوی نباشد حرام نیست و موجب بی دینی نمی شود و امری مباح است چنانچه بسیاری از بزرگان و متدینین از شعرا مانند مرحوم شهریار اشعار عرفانی خود را با نواختن تار و سه تار می خواندند، البته درکتب معتبر تاریخی از جهانگیرخان بعنوان نوازنده یا نشده بلکه گفته شده : « در سواری‌ و تیراندازی‌ مهارتی‌ چشمگیر داشت‌ و به‌ موسیقی‌ علاقه‌مند بود و گاه‌ تار می‌نواخت‌» (1و4). 3. اینکه این داستان توسط برخی افراد و منبریهای صاحب نام و مشهور از روی غفلت در برخی منابر بیان شده دلیل بر صحت آن نمی شود بلکه موجب تضعیف و تزلزل آن افراد در نگاه مردم مخصوصا ایل بزرگ قشقایی می شود. 4. اینکه مرحوم جهانگیرخان قشقایی بعد از ورد به به حوزه علمیه اصفهان ، تار را کنار گذاشت دلیل بر این نیست که قبلاً به فسق و فجور مشغول بوده و از آن موقع توبه نموده ، بلکه آن بزرگوار به علت عشق به معارف الهی و شدت اشتغال به امور علمی نه تنها امور مباح ، بلکه بسیاری از امور حلال مانند کشاورزی و دامپروری را هم کنار گذاشت و زمین کشاورزی خود در شهر دهاقان را اجاره داد و امورات زندگیش را از طریق اجاره آن می گذراند. 5 . هرچند نفس گرم عارفی وارسته همچون همای شیرازی می توانند روند زندگی علمی عادی چهانگیر خان را شدت بخشد و باعث شود او به سرعت مدارج عالی علمی و عرفانی را طی کند ، ولی این بدان معنا نیست که جهاد خستگی ناپذیر و خالصانه این مرد الهی نادیده گرفته شود باید توجه داشت که تفضل و هدایت الهی به دنبال جهاد پر مشقتِ در راه خداوند حاصل می شود؛ « وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ (69،عنکبوت)» 6. بهتر است به جای طرح داستانهای ساختگی ، با مطالعه دقیق در احوالات بزرگانی همچون حضرت آیت الله العظمی علامه میرزا جهانگیر خان قشقایی (رضوان الله تعالی علیه) و تبیین جزئیات زندگی اخلاقی و عرفانی آنان برای نسل جوانِ تشنه معارف ناب اهل البیت (علیهم السلام) الگوسازی نمود؛ انشاءالله. والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته 1. محمدمحسن‌ آقابزرگ‌ طهرانی‌، طبقات‌ اعلام‌ الشیعه‌: نقباء البشر فی‌ القرن‌ الرابع‌ عشر، ج۱، ص‌ ۳۴۵، مشهد ۱۴۰۴. 2. احمد دیوان‌ بیگی‌، حدیقه‌الشعراء، ج‌ ۱، ص‌ ۳۸۷، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ ش‌ 3. محمدحسین‌ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، دانشمندان‌ و سخن ‌سرایان‌ فارس‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۶۱، تهران‌ ۱۳۳۷ـ۱۳۴۰ ش‌. 4. محمدعلی‌ عبرت نائینی‌، تذکره‌ مدینه‌ الادب‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۵، چاپ‌ عکسی‌ تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌. یکشنبه 13 رمضان المبارک 1440 ؛ 29 اردیبهشت 1398 ؛ غلامعلی کریمی
میلادامام حسن مجتبی(ع)ثمره شجره ولایت در ماه طاعت وبندگی راتبریک عرض می نماییم
💫 این قشنگترین پیامی بود که خوندم؛ در زندگی یاد گرفتم: با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند. از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود. وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم : 1 . به همه نمی توانم کمک کنم 2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم 3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!