eitaa logo
کانال جهادی شهید شمسی پور
150 دنبال‌کننده
59 عکس
14 ویدیو
1 فایل
📢 این کانال جهت اطلاع رسانی اخبار و اطلاعیه های اردوهای جهادی قرار گاه جهادی شهید شمسی پور تهران تهران قرار گرفته. ارتباط با ادمین: @Mahdibeike https://instagram.com/jahadishamsipour2?utm_source=ig_profile_share&igshid=la63qbqhndp8
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️توجه...توجه...⚠️ با توجه به احتمال فیلتر دائمی تلگرام و حمایت از تولیدات ملی از این پس مطالب این کانال علاوه بر تلگرام در پیام رسان ایرانی ایتا نیز قرار داده خواهد شد. https://eitaa.com/jahadishamsipour
🖐باسلام و احترام 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 هم میهن عزیز به جهت تحصیل تعدادی از کودکان محروم و بازمانده از تحصیل کشورمان نیازمند کمک های خالصانه شما هستیم. ♦همه باهم یاعلی می گوییم و آینده ی کشورمان را آباد و آباد تر می کنیم. 🎁شما می توانید کمک های نقدی خود را برای این امر خداپسندانه به شماره کارت زیر واریز نمایید. 💳 6104-3378-7220-1932 به نام محمد سبحان فتح الهی بانک ملت 👈آی دی تلگرام @Mohammadsobhann
#روحیه_جهادی @jahadishamsipour
✅ کانال جهادی شهید شمسی پور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید. 🔸گپ (سرعت بالا و امکانات کامل حتی بیشتر از تلگرام) Gap.im/jahadishamsipour 🔸سروش: sapp.ir/jahadishamsipour 🔸ایتا: eitaa.com/jahadishamsipour
سلام خدمت تمامی اعضای کانال😊🙌🙌🙌 امیدوارم عدم حضورمون رو بخشیده باشید این مدت😁 اما اومدیم که بترررکونیم ایشاالله سلام گرمی خدمت بچه هایی که اردوهای قبل باهامون بودن😎😚 خدمت کسایی که پیچوندن😬😉 خدمت کسایی که کلا تو کانال یه سایه بیشتر نیستن و نه هستن تو اردوها نه نیست یجورایی👻هستن و یه سلام ویژهههه😍😍😍😍خدمت کسایی که نیت و قصد کردن اردوی تابستان۱۳۹۷بیان اردو جهادی😜 رفقا طی چند روز اینده ایشاالله با دست پرررری از خبرای خوب درمورد اردوی تابستان خدمتتون میرسیم😍⛏ کم کم باید جم و جور کنیم برای اردوی تابستون @jahadishamsipour
(ره) 📌از والاترین خدمت ها 📝امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید. پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه نشینان فایده داشته باشد 📔صحیفه امام- 18- 38 📣 @jahadishamsipour
🇮🇷 این روزا همه گرما گرم بازیای زیبای تیم ملی کشورمون قرار گرفته بودن تو شرایط عادی زندگیشون، و فارغ از اینکه درد و غم خاصی از جنس محرومیت داشته باشن. (ماجهادیا)به یادتون هستیم
💢 چهره ی گرفته ی علی هوا بهاری بود و بارون نم نم می بارید شیشه ماشین رو کشید پایین. _آقا آقا آقاآدامس می خرین؟ _سلام احمدی این جا چکار می کنییی!!! چرا چند روزه مدرسه نیومدی _سلام آقا معلم، اجازه .....راستش...... _بجای این کارا بیا درست رو بخون ، تو که بچه ی درس خونی هستی!! _آخه آقا مادرم چند روز پیش اومده بود مدرسه..... _مادرت اجازه نمیده ، بهش بگو بیاد خودم باهاش صحبت می کنم. زهرا اومد جلو گفت نخیر آقا مادر بیچارم که کاری نداره! مدرسه همش ازمون پول می خواد هرچی می گیم ما پول نداریم باور نمی کنن الانم علی برای این که بتونه خرج مدرسه ش رو در بیاره باید کار کنه.... چراغ سبز شده بود ،حرکت کرد و چهره ی ناراحت و گرفته علی که در آینه ی بغل ماشین کوچک و کوچک تر میشد ... 💠تراژدی های شهری, 📣 @jahadishamsipour
⛏⛏خب خب خب⛏⛏ ما اول میخواستیم هرشب براتون از خاطرات🗒 جهادی(طنز،دغدغه،اجتماعی و...)بگیم یکم فکر کردیم گفتیم چه بهتررر😍 که با زبون😝 شماها باشه بسم الله 📢📢یه مسابقه خاطرات جهادی راه انداختیم📢📢 هرررر خاطره ای که فکر میکنید جالبه برامون بفرستین ماهم به اشتراک میزاریم و نظر سنجی میکنیم به بههههترین خاطره جایزه ویژهههههه ای اهدا میشه تاریخ ارسال خاطره ها تا اخر تیرماه هست و به سه نفر اول مسابقه یه چیز تپپپپپل😎 میدیم😊 خاطراتتون رو با تاریخ و اسم به ایدی زیر بفرستین👇 @Saeid_khanmirzaei @jahadishamsipour
شرکت کننده شماره(۱) ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺯاﻟﻲ ﺯاﺩﻩ اﻳﻨﻢ ﻳﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﻮﺏ .اﺯﺟﻬﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺮ اﺯ اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﺳﻠﻂﺎﻥ ﺗﻮﻳﻲ ﺷﻴﺮ.... ﻻﺕ ﺑﻤﻴﺮﻱ ﺑﺎﻗﻤﻪ ﺭﻭﺕ ﺧﺎﻙ ﺑﺮﻳﺯﻳﻢ بهار۹۷
خاطره شماره(۲) حسن مداح بهار۹۶ ایذه سلام دیگه رسیده بودیم خوزستان، آقا مهدی رفت بپرسه که از اینجا تا ایذه چقدر راه است وقتی برگشت فهمیدیم ۹۰ کیلومتر مانده ، راننده قبول نکرد ما رو ببره تا ایذه گفته بود قراره ما تا اینجا بوده دیگه با هزار جور مخ زنی راننده قبول کرد ما رو ببره هوا تاریک میشد و راننده کم کم شروع کرد به غر زدن (الان با صدای خودم داری می شنوی؟؟یا فقط تو فیلما اینجوریه) رسیدیم به پیچ های مرگ بار راننده هر پیچی که رد میکرد چند تا بد بیراه میگفت به ما هفت هشت تا پیچ که رد کرد دیگه کفرش بالا اومد و از ماشین پیاده شد شروع کرد به داد بیداد کردن که اینجا کجا منو اوردید من الان پنچر کنم کی به داد من می رسه من چجوری برگردم خلاصه وسط راه ما رو پیاده کرد در ظلمات شب حالا ما می پرسیم چقدر راه مونده میگن ۲۰ کیلو متر مونده 😳😳😳😳 هیچی دیگه یکسری وانت و نیسان اومد وسایل ها رو با بچه ها میبرد همه تو صف بودن که سوار بشن برن ما هم با سید علوی و چند نفر دیگه وسط صف بودیم که یک پراید وانت اومد ما رو سوار کرد و رفتیم رفتییییم که رفتیم راننده هرچی میرفت انگار جاده تمومی نداشت و جاده هم سر بالایی و سراشیبی داشت و چراغ ها فقط جلوی ماشین رو روشن میکردند و سرپایینی تاریک بود انگار جاده تموم شده و دره هست ترس دیگه تو دل همه بچه ها وارد شده بود که نکنه ما رو دزدیدن همه جا هم بیابون و ما هم غریب، آقا من و سیدعلوی شروع کردیم به آیت الکرسی خوندن یک ده دقیقه ای گذشت رسیدیم به زیر پونز نقشه ایران 😂😂😂 فقط یک تک خونه بود خیلی ترسیده بودیم یک خانومی داخل بالکن بود راننده ازش پرسید این مدرسه فلان کجاست که اون خانوممه گفت دو راهی رو اشتباه اومدی باید از اون طرف میرفتی 😐😐😐 آقا تازه فهمیدیم طرف ناشی بوده راننده بنده خدا بلد نبوده راهو😂😂😂😂 آقا این تا برگشت و ما رسیدیم یک ربع دیگه هم گذشت وقتی وارد مدرسه شدیم دیدیم چقدر نگران ما نشدن و چه استقبال گرمی از ما نکردن که هیچ شامم خوردن و نصفی ها خوابیدن 😕😕😕 (داخل پرانتز بهتون بگم اگر ما رو دزدیده بودن اصلا کسی خبر دار نمیشد 😂😂😂)
خاطره شماره(۳) سلام وقتتون بخیر... مهران جعفری هستم میخواستم یه خاطره از جهادی براتون تعریف کنم سال ۹۵ و ۹۶ اردو جهادی عید خوزستان ایذه روستای کل ۲ پروژمون اونجا بود، از تهران تا اونجا تقریبا ۱۲ ساعت راهه ک برا ما به دلایلی ۲۴ ساعت طول کشید و همین باعث شد بچه های جهادی رو شناسایی کنیمو ازاین حرفا.... و ما یه تیم برا خودمون تشکیل دادیم یعنی تو تیم ما همه جور آدم میشد پیدا کرد خلاصه دیگه وارد جزئیاتش نشیم روز اول بود ک بچه هارو گروه بندی میکردن ک کی دوس داره کجا بره و من هم چون اولاش فاز گرفته بودم ب مسئول عمرانی گفتم پنج تا برا ما خالی نگه دار....😂😂😂 محل اسکان ما تقریبا یه کیلومتری فاصله داشت تا پروژه تو این فاصله منظره فوق العاده ای داشتو خیلی حال کردیم(البته فقط روز اول) رسیدیم ب پروژه و کارا تقسیم شد و ماهم با جذبه خاصی شروع کردیم. طوری که اینا برا ما هیچی نیستو اینا بچه بازیه😂 خلاصه یه ربع کار کردیم دیدیم نمیکشه کار کنیم.... بقل پروژه یه منظره توپ داشت یعنی خوراک.....دورهمی و دعا و نماز جماعت(الکی)بود با بچه ها هماهنگ کردیم ک بریم یه جا استراحت کنیم ک یه جای توپ مشرف ب آب سد کارون پیدا کردیم تا دراز کشیدیم خوابمون برد(ب دلیل دیر خوابیدن وصبح زود بیدار شدن)بعد ک من چشامو باز کردم دیدم سه ساعت گذشته و اونا کلی تو این سه ساعت دنبالمون گشتن و پیدامون نکردن خلاصه روز اول ک گذشت داشتن اخراجمون میکردن ک ب واسطه ی یکی از دوستان بخشیدنمون بلکه آدم بشیم 😝 دیگه از اون روز ب بعد بچه ها پیچوندناشون حرفه ای تر میشد و ما یه اسم برا گروه خودمون پیدا کردیم اخراجی های جهادی ❤️(اسامی گروهو ب دلایل امنیتی نگفتم) درسته ما اولش کار نمیکردیم میپیچوندیم ولی الان یه جوری شده ک نمیتونیم از جهادی دل بکنیم و اولویت اولمون شده....❤️ حالا اگه مایل بودین خاطره های دیگه از تیم خودمون بزارم براتون دمتون گرم ک خوندین❤️
#معرفی 💢معرفی میکنم آقای سعید خانمیرزایی خادم گروه جهادی شهید شمسی پور انشاءالله مسوليت خادمی اردوی شهریور امسال با اقا سعید خواهد بود امیدوارم تو این راه ثابت قدم باشه و عاقبت بخیر بشه...
پیش ثبت نام اردو جهادی تابستان ارسال مدارک نامبرده داخل عکس به آیدی و شماره همراه زیر @jahadi97sha 09372061980 مهران جعفری 💠 @jahadishamsipour 💠
◾️انالله و انا الیه راجعون◾️ بازگشت همه به سوی اوست عمو سید اردو جهادیامون هم از دست دادیم رفقا. @jahadishamsipour