#داستان
#نکات_کاربردی
#روایت
دنیا محل رنج هست
خدا برای تمام انسانها با توجه به ظرفیت وجودیشون و نوع شخصیتشون، رنجهایی رو قرار داده تا انسانها بتونن با گذر از این رنجها رشد کنند و به کمال برسند.
وجود رنج توی زندگی انسانها قطعی هست.
حدیثی از امام صادق _علیهالسلام_ هم در این باره نقلِ که: یکی از این سه تا مشکل رو همیشه مومن داره. یا اینکه یکی تو خونه با مؤمن کینهورزی میکنه و اذیتش میکنه یا اینکه همسایهاش اذیتش میکنه یا اینکه یکی سر راهش قرار میگیره و اذیتش میکنه.
حالا اگه یک مؤمنی رفت و سر قلّهٔ کوه زندگی کرد، که نه خانوادهای داره و نه رهگذری که بخواد اونجا اذیتش کنه، بنابراین خداوند یک شیطانی رو مامور میکنه که بره و اون شخص رو اذیت کنه.
یه آقایی میگفت که من بعد ۱۵ سال بالاخره رابطهام با همسرم خوب شده و همسرم خیلی از رفتار گذشتهاش پشیمون هست، اما الآن نمیدونم چرا پسرم خیلی اذیتم می کنه!
اون بنده خدا نمیدونست که رنج توی دنیا قطعیه و اگه همسرت اذیتت نکنه، قطعا یکی هست که بهت آزار برسونه.
پس تا اینجا فهمیدیم که رنج قطعیه و برای همه مردم هم رنج هست، منتهی این رنج با توجه به ظرفیتشون برنامهریزی شده.
دنیا به شکلی طراحی شده که هیچ شخصی در دنیا آزادی کامل نداره. آزاد نیست که در هر جایی یا به هر کسی بتونه آزار برسونه.
مثلا به این داستان توجه کن👇
یک آقای دیوانه و عصبی کنار چهار راه ایستاده و میخواد یک سنگ رو برداره و به سمت ماشینهایی که در حال عبور هستند، پرتاب کنه.
اون شخص اختیار داره که سنگ رو بزنه یا نه؛ اما اختیار نداره که به کدوم ماشین سنگ و بزنه.
اینجا خداوند متعال هست که برنامهریزی میکنه، مثلا تصور کن اون لحظه یک ماشینی داره عبور میکنه که صاحبش صبح اون روز صدقه داده و یا کار خوبی کرده و اون شخص همین که میخواد یک سنگ رو برداره و پرتاب کنه، ناگهان گوشی موبایلش زنگ میخوره و مجبوره جواب بده و اون ماشین عبور می کنه.
اون شخص تماس تلفنیش تموم میشه و حالا یک ماشینی که اتفاقا هم شاید برای اولین بار داره از این خیابون رد میشه و بنا به دلایلی قراره امتحان بشه رو میبینه و سنگ رو برمیداره به سمت اون ماشین پرتاب میکنه و شیشهاش رو میشکنه.
ظاهرا اون شخص اختیار داشته در زدن اون سنگ، اما اینکه به چه ماشینی برخورد کنه رو خدا برنامهریزی کرده بوده.
بنا براین هیچ رنجی توی دنیا اتفاقی نیست (چیزی به عنوان شانس نداریم) و همه چیز برنامهریزی شده است.
به همین خاطر هم ما نباید برای رنجهامون دنبال مقصر باشیم.
گاهی اوقات ما انسانها دچار طغیان میشیم، یعنی به خاطر حس بینیازی یا به خاطر ناشکری و طلبکار بودن از خدا، دچار طغیان زدگی میشیم.
خیلی وقتها خدا ما رو امتحان می،کنه تا طغیانمون رو بشکنیم، ولی با ناشکری کردنمون، بیشتر درگیر طغیان میشیم و اینجا خدا انقدر بهمون رنج میده و انقدر امتحانمون میکنه تا طغیان زدگیمون از بین بره.
حالا به نظرتون بهتر نیست از همون اول خودمون، شاخ طغیان زدگی،مون رو بشکنیم تا کمتر رنج بکشیم!؟
یکی از مهم،ترین راههای کاهش رنج، اینه که مراقب باشیم طغیان نکنیم.
اگه میخوای بدونی طغیان کردی یا نه، ببین الآن حالت چطوره؟ اگه حالت خوب نیست، آرامش نداری و نمیتونی دقیق و عمیق فکر کنی، بدون که دچار طغیان هستی.
کسی که طغیان نکرده باشه، دائما سعی میکنه با استغفار، سطح طغیان خودش رو پایین بیاره، اما کسی که طغیان کرده باشه، دائم دنبال توجیه اشتباهات خودشه و مبارزهبانفس چنین آدمی هم به دردش نمیخوره.
گاهی اوقات میبینیم که مثلا یه آقایی میگه: من کلی زحمت میکشم و کار میکنم و برای خانوادهام هزینه میکنم، اما همسرم قدر منو نمیدونه و از من تشکر نمیکنه.
خب آقا شما چرا طغیان کردی؟ باید از خدا ممنون باشی که شما رو بانی رسوندن روزی چهار نفر قرارداده. در برابر این سختیها شما داری رشد میکنی و نورانی میشی. شما بیشتر از خانوادهتون سود میبری.
یکی از بهترین راههای زدن طغیان، استغفار کردنه.
یک روزی که گناهی نکرده بودی، چند بار از ته دلت با صدای بلند استغفار کن و بگو خدایا من غلط کردم. ببین اگه از ته قلبت یه صدایی میگه: مگه چی کار کردی!؟، بدون اون همون حس طغیان هست که الآن بیرون زده و صداش در اومده.
طغیان مرگ خاموشه. انسان رو کور میکنه و اون شخص دیگه نمیتونه خوب رو از بد تشخیص بده و باعث میشه انسان علاقهاش رو به انجام عبادت و کارهای خوب، از دست بده و به انجام گناه و کارهای بیهوده علاقهمند شه.
حالا اگه کسی طغیانش رو بزاره کنار، عاشق خدا میشه و اونوقت از خدا میخواد که بهش رنج بده و رنج اولیاءِ خدا، عموماٰ از این رنجها بوده.
ائمه معصومین خیلی روی ذکر استغفار تاکید داشتن. استغفار برای روح انسان از نون شب هم واجب تره. استغفار غمها را کاهش میده و باعث شاد شدن دل میشه.
🌷
هدایت شده از پایگاه حفظ و نشر آثار استاد امیری
💠 #داستان
باطن گناه بیحجابی
شخصی از معتمدین اصفهان نقل میکرد :
در ایام جوانی، زمانی که تازه ازدواج کرده بودم، خواب دیدم که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته ام.
ناگهان از میان چاه آب، مار بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد.
این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر خواب دیدم که یک مار دو سر، هر دو پای مرا تا زانو بلعیده است و من در عالم خواب به شدت زجر میکشیدم.
و باز فردای آن روز خوابی قریب به این مضمون دیدم که جزئیات آن در ذهنم نماند.
این خواب های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم.
نزدیکی های ماه مبارک رمضان بود که در چهار باغ بالا، جناب صمصام را دیدم که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند.
رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم.
ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند.
من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم.
جناب صمصام هم وقتی انگور خوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالا بیاورند
🤔فرمودند:
چرا میذاری زنت با پای لخت و بدون جوراب توی کوچه و خیابون قدم بزنه؟
اون مارها، نگاه جوون های نامحرم محله است که پاهای تو را نیش میزنند.
بنده که از این تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم و اشاره دقیق ایشان مرا حیرت زده کرده بود،
عرض کردم :
آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟ چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟
ایشان باز فرمودند:
به چ اجازه می دهی با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند. اگر تو به او تکلیف کنی که حجاب بگیرد او حتما قبول می کند. پس مسئول این گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند.
این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم.
ایشان هم سفارش جناب صمصام را اطاعت کردند و از آن لحظه پوشش خود را اصلاح کردند.
📚غبار روبی از چهره صمصام، صفحه 129
🎤 پایگاه نشر آثار" #استاد_امیری"
https://eitaa.com/aasarostad
📚 تحلیل های صوتی، تصویری و نوشتاری روزانه #استاد_امیری را در این کانال دنبال کنید.
🔹 اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی است.
🔸 لطفا برای آگاهی دیگران، حتی المقدور با لینک نشر دهید.