هر-جا-عشق-هست-خدا-هست-لئون-تولستوی-دره-دادجو.pdf
734.8K
📚 کتاب #هرجا_عشق_هست_خدا_هست
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝مترجم #دره_دادجو
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
درباره کتاب:
موضوع کتاب محمد رسول الله اثر لئون تولستوی درباره حضرت محمد و احادیث مربوط به اوست، این نوشته سالها توسط روشنفکران ایرانی و خارجی مورد استفاده بود، و بسیاری از وجود آن آگاهی کامل داشتهاند، ولی متاسفانه هیچگاه ترجمه نشده.دلیل ابن را میتوان فضای حاکم بر نوشته شمرد.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
محمد رسول الله -لئو تولستوی.pdf
2.1M
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
هر-جا-عشق-هست-خدا-هست-لئون-تولستوی-دره-دادجو.pdf
734.8K
📚 کتاب #هرجا_عشق_هست_خدا_هست
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝مترجم #دره_دادجو
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
درباره کتاب:
موضوع کتاب محمد رسول الله اثر لئون تولستوی درباره حضرت محمد و احادیث مربوط به اوست، این نوشته سالها توسط روشنفکران ایرانی و خارجی مورد استفاده بود، و بسیاری از وجود آن آگاهی کامل داشتهاند، ولی متاسفانه هیچگاه ترجمه نشده.دلیل ابن را میتوان فضای حاکم بر نوشته شمرد.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
محمد رسول الله -لئو تولستوی.pdf
2.1M
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
درباره کتاب:
کتاب ارباب و بنده اثر لئو تولستوی
در این داستان کوتاه ، ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونوف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر می برد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر می کنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بی تاب است و آرزو می کند که سریعتر به آنجا برسد .این دو مرد در وسط کولاک قرار می گیرند ، اما واسیلی ، مایل به ادامه راه است. به دلیل برف ، جاده را گم می کنند و گم می شوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر می یابند و استراحت می کنند. اما چون واسیلی طمع می کند تصمیم می گیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، ان ها سرانجام گم می شوند و مجبور می شوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها می گذارد و با اسب فرار می کند، از قضا در چاله ای می افتد و اسب او را رها می کند و خودش را به نیکیتا می رساند. واسیلی به یک وحی معنوی / اخلاقی می رسد ، از روی رد پای اسب خودش را به نیکیتا می رساند که در حال یخ زدن است. تولستوی یک بار دیگر یکی از مضامین معروف خود را تکرار می کند: اینکه تنها خوشبختی واقعی در زندگی با زندگی برای دیگران پیدا می شود.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
ارباب و نوکر- لئو تولستوی.pdf
1.38M
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
#داستان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
درباره کتاب:
ماجرای این کتاب درباره پسری جوان با نام دمیتری نخلیودوف است. پسری آرام، مهربان. او مدتی مهمان خانه بزرگ و اشرافی عمههایش میشود و در همین دوران به دختر خدمتکاری با نام کاتیوشا دل میبندد. آن دو گاهی به دور از چشم عمهها با یکدیگر صحبت میکردند و اوقات خوشی را داشتند. اما بالاخره وقت رفتن دمیتری فرا رسیده بود. او در حالی که به کاتیوشا قول دیدار دوبارهشان را داد، با او خداحافظی کرد.
سه سال گذشت و حالا نخلیودوف افسر شده است. او پس از این دوران دیگر هیچ شباهتی به پسری که بوده ندارد و حالا بسیار مغرور شده است. او به اصرار عمهها دوباره سری به آنها میزند و تصمیم میگیرد که یک شب در کنارشان بماند. اما به محض دیدن کاتیوشا میپذیرد که بیشتر در آنجا اقامت کند. او به یاد خاطرات دونفرهشان میافتد و تصور میکند عاشق دخترک شده است. دمیتری با دادن دلگرمیهایی واهی به دختر، از او جدا شده و میرود. نخلیودوف اما سالها بعد که به عنوان یکی از اعضای هیئت منصفه به دادگاهی رفته است، کاتیوشا را در جایگاه متهمان میبیند که به جرم قتل دستگیر شده است.
او پس از شنیدن داستان زندگی کاتیوشا که حالا ماسلاوا صدایش میزنند به ناگهان راجع به تصوراتی که نسبت به خودش داشته، به تردید میافتد. او که تا آن زمان با غرور خود را انسانی شرافتمند میدانست، به ناگاه خود را بابت بلاهایی که بر سر کاتیوشا آمده است مقصر میداند و درد وجدان رهایش نمیکند.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
رستاخیز - لئو تولستوی.pdf
8.29M
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
محمد رسول الله -لئو تولستوی.pdf
2.1M
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
درباره کتاب:
کتاب ارباب و بنده اثر لئو تولستوی
در این داستان کوتاه ، ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونوف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر می برد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر می کنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بی تاب است و آرزو می کند که سریعتر به آنجا برسد .این دو مرد در وسط کولاک قرار می گیرند ، اما واسیلی ، مایل به ادامه راه است. به دلیل برف ، جاده را گم می کنند و گم می شوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر می یابند و استراحت می کنند. اما چون واسیلی طمع می کند تصمیم می گیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، ان ها سرانجام گم می شوند و مجبور می شوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها می گذارد و با اسب فرار می کند، از قضا در چاله ای می افتد و اسب او را رها می کند و خودش را به نیکیتا می رساند. واسیلی به یک وحی معنوی / اخلاقی می رسد ، از روی رد پای اسب خودش را به نیکیتا می رساند که در حال یخ زدن است. تولستوی یک بار دیگر یکی از مضامین معروف خود را تکرار می کند: اینکه تنها خوشبختی واقعی در زندگی با زندگی برای دیگران پیدا می شود.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
ارباب و نوکر- لئو تولستوی.pdf
1.38M
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
#داستان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
درباره کتاب:
ماجرای این کتاب درباره پسری جوان با نام دمیتری نخلیودوف است. پسری آرام، مهربان. او مدتی مهمان خانه بزرگ و اشرافی عمههایش میشود و در همین دوران به دختر خدمتکاری با نام کاتیوشا دل میبندد. آن دو گاهی به دور از چشم عمهها با یکدیگر صحبت میکردند و اوقات خوشی را داشتند. اما بالاخره وقت رفتن دمیتری فرا رسیده بود. او در حالی که به کاتیوشا قول دیدار دوبارهشان را داد، با او خداحافظی کرد.
سه سال گذشت و حالا نخلیودوف افسر شده است. او پس از این دوران دیگر هیچ شباهتی به پسری که بوده ندارد و حالا بسیار مغرور شده است. او به اصرار عمهها دوباره سری به آنها میزند و تصمیم میگیرد که یک شب در کنارشان بماند. اما به محض دیدن کاتیوشا میپذیرد که بیشتر در آنجا اقامت کند. او به یاد خاطرات دونفرهشان میافتد و تصور میکند عاشق دخترک شده است. دمیتری با دادن دلگرمیهایی واهی به دختر، از او جدا شده و میرود. نخلیودوف اما سالها بعد که به عنوان یکی از اعضای هیئت منصفه به دادگاهی رفته است، کاتیوشا را در جایگاه متهمان میبیند که به جرم قتل دستگیر شده است.
او پس از شنیدن داستان زندگی کاتیوشا که حالا ماسلاوا صدایش میزنند به ناگهان راجع به تصوراتی که نسبت به خودش داشته، به تردید میافتد. او که تا آن زمان با غرور خود را انسانی شرافتمند میدانست، به ناگاه خود را بابت بلاهایی که بر سر کاتیوشا آمده است مقصر میداند و درد وجدان رهایش نمیکند.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
رستاخیز - لئو تولستوی.pdf
8.29M
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
درباره کتاب:
ماجرای این کتاب درباره پسری جوان با نام دمیتری نخلیودوف است. پسری آرام، مهربان. او مدتی مهمان خانه بزرگ و اشرافی عمههایش میشود و در همین دوران به دختر خدمتکاری با نام کاتیوشا دل میبندد. آن دو گاهی به دور از چشم عمهها با یکدیگر صحبت میکردند و اوقات خوشی را داشتند. اما بالاخره وقت رفتن دمیتری فرا رسیده بود. او در حالی که به کاتیوشا قول دیدار دوبارهشان را داد، با او خداحافظی کرد.
سه سال گذشت و حالا نخلیودوف افسر شده است. او پس از این دوران دیگر هیچ شباهتی به پسری که بوده ندارد و حالا بسیار مغرور شده است. او به اصرار عمهها دوباره سری به آنها میزند و تصمیم میگیرد که یک شب در کنارشان بماند. اما به محض دیدن کاتیوشا میپذیرد که بیشتر در آنجا اقامت کند. او به یاد خاطرات دونفرهشان میافتد و تصور میکند عاشق دخترک شده است. دمیتری با دادن دلگرمیهایی واهی به دختر، از او جدا شده و میرود. نخلیودوف اما سالها بعد که به عنوان یکی از اعضای هیئت منصفه به دادگاهی رفته است، کاتیوشا را در جایگاه متهمان میبیند که به جرم قتل دستگیر شده است.
او پس از شنیدن داستان زندگی کاتیوشا که حالا ماسلاوا صدایش میزنند به ناگهان راجع به تصوراتی که نسبت به خودش داشته، به تردید میافتد. او که تا آن زمان با غرور خود را انسانی شرافتمند میدانست، به ناگاه خود را بابت بلاهایی که بر سر کاتیوشا آمده است مقصر میداند و درد وجدان رهایش نمیکند.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
رستاخیز - لئو تولستوی.pdf
8.29M
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
درباره کتاب:
کتاب ارباب و بنده اثر لئو تولستوی
در این داستان کوتاه ، ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونوف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر می برد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر می کنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بی تاب است و آرزو می کند که سریعتر به آنجا برسد .این دو مرد در وسط کولاک قرار می گیرند ، اما واسیلی ، مایل به ادامه راه است. به دلیل برف ، جاده را گم می کنند و گم می شوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر می یابند و استراحت می کنند. اما چون واسیلی طمع می کند تصمیم می گیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، ان ها سرانجام گم می شوند و مجبور می شوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها می گذارد و با اسب فرار می کند، از قضا در چاله ای می افتد و اسب او را رها می کند و خودش را به نیکیتا می رساند. واسیلی به یک وحی معنوی / اخلاقی می رسد ، از روی رد پای اسب خودش را به نیکیتا می رساند که در حال یخ زدن است. تولستوی یک بار دیگر یکی از مضامین معروف خود را تکرار می کند: اینکه تنها خوشبختی واقعی در زندگی با زندگی برای دیگران پیدا می شود.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
ارباب و نوکر- لئو تولستوی.pdf
1.38M
📚 کتاب #ارباب_و_نوکر
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #مهران_محبوبی
#داستان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
درباره کتاب:
ماجرای این کتاب درباره پسری جوان با نام دمیتری نخلیودوف است. پسری آرام، مهربان. او مدتی مهمان خانه بزرگ و اشرافی عمههایش میشود و در همین دوران به دختر خدمتکاری با نام کاتیوشا دل میبندد. آن دو گاهی به دور از چشم عمهها با یکدیگر صحبت میکردند و اوقات خوشی را داشتند. اما بالاخره وقت رفتن دمیتری فرا رسیده بود. او در حالی که به کاتیوشا قول دیدار دوبارهشان را داد، با او خداحافظی کرد.
سه سال گذشت و حالا نخلیودوف افسر شده است. او پس از این دوران دیگر هیچ شباهتی به پسری که بوده ندارد و حالا بسیار مغرور شده است. او به اصرار عمهها دوباره سری به آنها میزند و تصمیم میگیرد که یک شب در کنارشان بماند. اما به محض دیدن کاتیوشا میپذیرد که بیشتر در آنجا اقامت کند. او به یاد خاطرات دونفرهشان میافتد و تصور میکند عاشق دخترک شده است. دمیتری با دادن دلگرمیهایی واهی به دختر، از او جدا شده و میرود. نخلیودوف اما سالها بعد که به عنوان یکی از اعضای هیئت منصفه به دادگاهی رفته است، کاتیوشا را در جایگاه متهمان میبیند که به جرم قتل دستگیر شده است.
او پس از شنیدن داستان زندگی کاتیوشا که حالا ماسلاوا صدایش میزنند به ناگهان راجع به تصوراتی که نسبت به خودش داشته، به تردید میافتد. او که تا آن زمان با غرور خود را انسانی شرافتمند میدانست، به ناگاه خود را بابت بلاهایی که بر سر کاتیوشا آمده است مقصر میداند و درد وجدان رهایش نمیکند.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
رستاخیز - لئو تولستوی.pdf
8.29M
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
درباره کتاب:
موضوع کتاب محمد رسول الله اثر لئون تولستوی درباره حضرت محمد و احادیث مربوط به اوست، این نوشته سالها توسط روشنفکران ایرانی و خارجی مورد استفاده بود، و بسیاری از وجود آن آگاهی کامل داشتهاند، ولی متاسفانه هیچگاه ترجمه نشده.دلیل ابن را میتوان فضای حاکم بر نوشته شمرد.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
محمد رسول الله -لئو تولستوی.pdf
2.1M
📚 کتاب #محمد_رسول_الله
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
📝 ترجمه #عطا_ابراهیمی_راد
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
درباره کتاب:
ماجرای این کتاب درباره پسری جوان با نام دمیتری نخلیودوف است. پسری آرام، مهربان. او مدتی مهمان خانه بزرگ و اشرافی عمههایش میشود و در همین دوران به دختر خدمتکاری با نام کاتیوشا دل میبندد. آن دو گاهی به دور از چشم عمهها با یکدیگر صحبت میکردند و اوقات خوشی را داشتند. اما بالاخره وقت رفتن دمیتری فرا رسیده بود. او در حالی که به کاتیوشا قول دیدار دوبارهشان را داد، با او خداحافظی کرد.
سه سال گذشت و حالا نخلیودوف افسر شده است. او پس از این دوران دیگر هیچ شباهتی به پسری که بوده ندارد و حالا بسیار مغرور شده است. او به اصرار عمهها دوباره سری به آنها میزند و تصمیم میگیرد که یک شب در کنارشان بماند. اما به محض دیدن کاتیوشا میپذیرد که بیشتر در آنجا اقامت کند. او به یاد خاطرات دونفرهشان میافتد و تصور میکند عاشق دخترک شده است. دمیتری با دادن دلگرمیهایی واهی به دختر، از او جدا شده و میرود. نخلیودوف اما سالها بعد که به عنوان یکی از اعضای هیئت منصفه به دادگاهی رفته است، کاتیوشا را در جایگاه متهمان میبیند که به جرم قتل دستگیر شده است.
او پس از شنیدن داستان زندگی کاتیوشا که حالا ماسلاوا صدایش میزنند به ناگهان راجع به تصوراتی که نسبت به خودش داشته، به تردید میافتد. او که تا آن زمان با غرور خود را انسانی شرافتمند میدانست، به ناگاه خود را بابت بلاهایی که بر سر کاتیوشا آمده است مقصر میداند و درد وجدان رهایش نمیکند.
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
رستاخیز - لئو تولستوی.pdf
8.29M
📚کتاب #رستاخیز
🖌 نویسنده #لئون_تولستوی
#کتابهای_رایگان
#جهان_کتاب
📖 #کتابهای_رایگان در کتابخانهی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59