eitaa logo
کتابخانه رایگان (جهان کتاب) 📚🇮🇷
41.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
299 ویدیو
9.8هزار فایل
🌍جهانی از کتاب برای کتابخوان ها #داستانی #فلسفی #روان‌شناسی 📮پیشنهادات و تبلیغات: @admin_ketabs استفاده از کتابها با ذکر منبع(لینک کانال)مجاز است. کتاب‌های این کانال از سایت‌های مختلف تهیه شده، اگر کتابی، حق مولف را سهوا رعایت نکرده،اطلاع دهید
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب 🖌️نویسنده درباره کتاب: چاقوی شکاری، نام مجموعه داستانی از موراکامی است که شامل هفت داستان کوتاه می شود. موراکامی فضای خیال گونهٔ هر کدام از داستان ها را طوری روایت می کند که خواننده در مدت کوتاهی خودش را به جای شخصیت های داستان ها قرار می دهد و با روند آن ها پیش می رود: «چاقوی تیزی به نرمهٔ سرم فرو رفته؛ همان جا که خاطرات هستند. تا ته فرو رفته. دردم نمی آید یا رویم سنگینی نمی کند؛ فقط همان جا فرو رفته. و من کناری ایستاده ام و چنان به این صحنه نگاه می کنم که انگار برای یکی دیگر اتفاق افتاده. می خواهم یکی آن را بیرون بکشد، ولی کسی نمی داند چاقو توی کله ام فرو رفته. به فکر آنم که خودم درش بیاورم، اما دستم به آن نمی رسد. چیز عجیبی است. می توانم به خودم چاقو بزنم، اما نمی توانم چاقو را بیرون بکشم. بعد همه چیز بنا می کند به محوشدن. من هم شروع می کنم به محوشدن. فقط چاقو سر جایش هست؛ تا ابد. مثل استخوان جانوری ماقبل تاریخ در ساحل.» 📖 در کتابخانه‌ی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59
📚کتاب 🖌️نویسنده درباره کتاب: چاقوی شکاری، نام مجموعه داستانی از موراکامی است که شامل هفت داستان کوتاه می شود. موراکامی فضای خیال گونهٔ هر کدام از داستان ها را طوری روایت می کند که خواننده در مدت کوتاهی خودش را به جای شخصیت های داستان ها قرار می دهد و با روند آن ها پیش می رود: «چاقوی تیزی به نرمهٔ سرم فرو رفته؛ همان جا که خاطرات هستند. تا ته فرو رفته. دردم نمی آید یا رویم سنگینی نمی کند؛ فقط همان جا فرو رفته. و من کناری ایستاده ام و چنان به این صحنه نگاه می کنم که انگار برای یکی دیگر اتفاق افتاده. می خواهم یکی آن را بیرون بکشد، ولی کسی نمی داند چاقو توی کله ام فرو رفته. به فکر آنم که خودم درش بیاورم، اما دستم به آن نمی رسد. چیز عجیبی است. می توانم به خودم چاقو بزنم، اما نمی توانم چاقو را بیرون بکشم. بعد همه چیز بنا می کند به محوشدن. من هم شروع می کنم به محوشدن. فقط چاقو سر جایش هست؛ تا ابد. مثل استخوان جانوری ماقبل تاریخ در ساحل.» @jahaneketab
📚کتاب 🖌️نویسنده درباره کتاب: چاقوی شکاری، نام مجموعه داستانی از موراکامی است که شامل هفت داستان کوتاه می شود. موراکامی فضای خیال گونهٔ هر کدام از داستان ها را طوری روایت می کند که خواننده در مدت کوتاهی خودش را به جای شخصیت های داستان ها قرار می دهد و با روند آن ها پیش می رود: «چاقوی تیزی به نرمهٔ سرم فرو رفته؛ همان جا که خاطرات هستند. تا ته فرو رفته. دردم نمی آید یا رویم سنگینی نمی کند؛ فقط همان جا فرو رفته. و من کناری ایستاده ام و چنان به این صحنه نگاه می کنم که انگار برای یکی دیگر اتفاق افتاده. می خواهم یکی آن را بیرون بکشد، ولی کسی نمی داند چاقو توی کله ام فرو رفته. به فکر آنم که خودم درش بیاورم، اما دستم به آن نمی رسد. چیز عجیبی است. می توانم به خودم چاقو بزنم، اما نمی توانم چاقو را بیرون بکشم. بعد همه چیز بنا می کند به محوشدن. من هم شروع می کنم به محوشدن. فقط چاقو سر جایش هست؛ تا ابد. مثل استخوان جانوری ماقبل تاریخ در ساحل.» @jahaneketab
📚کتاب 🖌️نویسنده درباره کتاب: چاقوی شکاری، نام مجموعه داستانی از موراکامی است که شامل هفت داستان کوتاه می شود. موراکامی فضای خیال گونهٔ هر کدام از داستان ها را طوری روایت می کند که خواننده در مدت کوتاهی خودش را به جای شخصیت های داستان ها قرار می دهد و با روند آن ها پیش می رود: «چاقوی تیزی به نرمهٔ سرم فرو رفته؛ همان جا که خاطرات هستند. تا ته فرو رفته. دردم نمی آید یا رویم سنگینی نمی کند؛ فقط همان جا فرو رفته. و من کناری ایستاده ام و چنان به این صحنه نگاه می کنم که انگار برای یکی دیگر اتفاق افتاده. می خواهم یکی آن را بیرون بکشد، ولی کسی نمی داند چاقو توی کله ام فرو رفته. به فکر آنم که خودم درش بیاورم، اما دستم به آن نمی رسد. چیز عجیبی است. @jahaneketab
📚کتاب 🖌️نویسنده درباره کتاب: چاقوی شکاری، نام مجموعه داستانی از موراکامی است که شامل هفت داستان کوتاه می شود. موراکامی فضای خیال گونهٔ هر کدام از داستان ها را طوری روایت می کند که خواننده در مدت کوتاهی خودش را به جای شخصیت های داستان ها قرار می دهد و با روند آن ها پیش می رود: «چاقوی تیزی به نرمهٔ سرم فرو رفته؛ همان جا که خاطرات هستند. تا ته فرو رفته. دردم نمی آید یا رویم سنگینی نمی کند؛ فقط همان جا فرو رفته. و من کناری ایستاده ام و چنان به این صحنه نگاه می کنم که انگار برای یکی دیگر اتفاق افتاده. می خواهم یکی آن را بیرون بکشد، ولی کسی نمی داند چاقو توی کله ام فرو رفته. به فکر آنم که خودم درش بیاورم، اما دستم به آن نمی رسد. چیز عجیبی است. @jahaneketab