صبحم شروع مےشود آقا بہ نامتان ✿
روزےِ من همہ جا ذکر نامتان ✿
صبح علي الطلوع سلام بر شما ✿
من دلخوشم بہ جواب سلامتان ✿
#صلی الله علیـك یااباعبـدالله ✋
4_5942539204834625126.mp3
4.22M
ختم هر روز یک جز از قرآن کریم
به نیت سلامتی و فرج مولایمان شادی ارواح پاک شهدا امام شهدا و فرزندانشون و اموات
#تحدیرجزء هفتم
التماس دعا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعای_روز_هفتم_ماه_مبارک_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین...
خدایا 🙏
یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان...
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
▫️
خبر آمد رمضان است .. "رضا" می بخشد
بی کم و کاست و بی چون و چرا می بخشد
سفره داریِ رضا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا ، می بخشد
آنقَدَر بخشش او وُسع زیادی دارد
که در این ماه بخواهد همه را می بخشد
دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت
او رئوف است و رئوفانه خطا می بخشد
حاجتت را تو بگو چونکه اجابت با اوست
عاشقان را سفر کرببلا می بخشد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا ..
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🔰قبل از #انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم حوالی میدان خراسان، از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم.
🔰یک باره ابراهیم سرعتش را کم کرد. برگشتم عقب و گفتم چی شد مگه عجله نداشتی همینطور که آرام حرکت می کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت یه خورده #یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم.
🔰من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر #معلولیت پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت.
🔰 #ابراهیم گفت اگر ما تند از کنار او رد شویم دلش میسوزد که نمیتواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او #ناراحت نشود. گفتم ابرام جون ما کار داریم این حرفا چیه بیا سریع بریم . اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلو این معلول رد نشیم.
ابراهیم قبول کرد و از کوچه مجاور راه خودمان را ادامه دادیم.
📚سلام بر ابراهیم ، جلد ۲
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#با_این_شهدا_میتوان_راه_را_پیداکرد
🍃صلوات
🔰قبل از #انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم حوالی میدان خراسان، از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم.
🔰یک باره ابراهیم سرعتش را کم کرد. برگشتم عقب و گفتم چی شد مگه عجله نداشتی همینطور که آرام حرکت می کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت یه خورده #یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم.
🔰من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر #معلولیت پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت.
🔰 #ابراهیم گفت اگر ما تند از کنار او رد شویم دلش میسوزد که نمیتواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او #ناراحت نشود. گفتم ابرام جون ما کار داریم این حرفا چیه بیا سریع بریم . اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلو این معلول رد نشیم.
ابراهیم قبول کرد و از کوچه مجاور راه خودمان را ادامه دادیم.
📚سلام بر ابراهیم ، جلد ۲
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#با_این_شهدا_میتوان_راه_را_پیداکرد
🍃صلوات