#نیایش
#دلنوشته_رمضان
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود.
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است.
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود. چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند!
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی...
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند.
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.
و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم!
✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
💢سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است.
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.
زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم.
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.
اما، یادم می آید؛
تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند.
طبیب من...
درد دلــ💔ـم را... سـامـان می دهی؟
🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای ماه مبارک رمضان (یا عَلِیُّ یا عَظیمُ) همراه با صوت و ترجمه 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
"دعای روزهفدهم ماهمبارک رمضان"
🍃بنام خداوند بخشنده مهربان🍃
پروردگارا !
راهنمائیمکن درآن بهکارهاى شایسته
و برآور در آن حاجات و آرزوهاى مرا
اى کسى که نیازى به شرح حال
و در خواست ندارى
اى دانا و آگاه بدانچه در دل مردم
جهانیان است
درود فرست بر محمد و آل پاکش
آمین یا رب العالمین
doa_alahoma_rezghni_haj_beytekal_haram.mp3
1.11M
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهدی_جان
فروردین دارد به دهه آخر خود می رسد
اولین باران بهار
را که نبوده ای
خودت را
به اولین شکوفی ی
اردیبهشت برسان
می دانی که
اردیبهشت بی تو
بهشت نمی شود
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجــ🌺
سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ❤️
3_727126809182851139.mp3
3.8M
تندخوانی قرآن کریم جز هفدهم
استاد معتز آقایی
#امیرالمومنین علی ع در نصیحتی به بانوان فرمودند:
✨وجود زن گوهری تابنده است که نور آن، خانه را روشن میکند؛ اگر در معرض گرد و خاک باشد رویش را غبار میگیرد و خانه آرامآرام تاریک میشود و اهل خانه در ظلمات فرو میروند؛ باید گوهر عفت و صبر را بهطور مداوم پاک کرد و آن را شفاف نگه داشت.
✨و همچنین فرمودند: بهترین عمل نزد خدا شُکر است پس به آنچه برای انسان تقدیر نموده است باید شاکر بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مثل خداست رحمت بی انتها، حسین
مثل دعاست بر لب عشاق، یا حسین
#صلی الله علیک یا اباعبدالله 🤚❤️
یا امام رضا آمدم
تا برایت بگویم رازهاى بزرگ دلم را
بر ضریحت دخیلى ببندم.
تا کنى چاره اى مشکلم را
آمدم با دلى تنگ و خسته
تا به پاى ضریحت بمیرم.
یا که اى ضامن آهو از تو حاجتم را اجابت بگیرم
الهی آمین
#السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام 🤚❤️
اشهد ان لااله الا الله...
من یقین دارم دلبری جز تو ندارم...!
الله اکبر...
تو بزرگترین دارایی منی...!
مهربانم ؛ هر سال مهمانی ات ، فرصت رسیدن به شیرین ترین نعمتهاته .
اما : مدام رسم میان من و تو، همین بوده است ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام!
و تو....سال بعد را سر سفره پر برکتت ؛ به نیکوترین و قشنگترین تقدیرها ، نوشته ای!
پروردگار ؛
امسال هم ؛تقدیرمو زیباترین بنویس 🙏
*🌷🕊شهید روح الله نوزاد
🌷مادر شهید بزرگوار:
🎂18 فروردین سال 64 به دنیا آمد و به دلیل علاقه و ارادتی که به حضرت امام خمینی (ره) داشتیم، اسمش را روحالله گذاشتیم. روحالله از همان کودکی علاقه خاصی به حضرت امام (ره) پیدا کرده و همیشه عکس امام (ره) را همراه داشت.💗
*از کودکی اهل پایگاه بود و💗 علاقه خاصی به عکس 🩸شهدا داشت. هر مسجدی که میرفت چشمش به عکس شهدا خیره میشد.*
*🌷مادرش میگوید:
اخلاق عجیبی داشت و همه را جذب میکرد🥰. یکی از همراهان که از روح الله شناخت دارد میگوید: روح الله در 4 مسجد فعالیت فرهنگی داشت. مادرش تصدیق می کند: اصلاً دوستانش او را بیشتر از ما میشناسند....
*🌷مادر شهید خاطره ای روایت میکند که شنیدنی است:
یکی از اهالی محله ما خدمت سربازی اش افتاده بود مرز سیستان. هنگام درگیری با اشرار صورت این جوان جراحت برداشته بود🤕. من در خانه به روح الله گفتم خداوند خدمت هیچ جوانی را در آن منطقه قسمت نکند. روح الله برگشت به من گفت چرا مادر؟! آنجا هم باید به مردمش خدمت کرد. بعدها که شهید شد فهمیدم خودش نیز در آن منطقه ماموریت دارد."😔
*مدتها گذشت تا اینکه روزی روحالله📞 تماس گرفت و از من رضایت خواست تا به گروه صابرین بپیوندد که به گفته پسرم اسیری و 🩸شهادت داشت و خدمت کردن در آنجا آسان نبود. من رضایت خودم را در گرو رضایت خدا و خود روحالله دانستم و سعی کردم حالا که چنین تصمیمی گرفته، به پسرم روحیه بدهم💪. با گوشه چادرشبش، قطره 💧اشک گوشه چشمش را به آرامی پاک کرده، ادامه میدهد: از پشت گوشی خندههایش را میشنیدم که به دوستانش میگفت: دیدید مادر من رضایت میدهد!🥺💗
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
*🌷مادرش از شهادت متفاوت روحالله میگوید: یک هفته قبل از شهادتش📞 تماس گرفت که پنجشنبه به تبریز بر میگردد. به دوستانش هم گفته بود یکشنبه شب، به سمت تهران حرکت می کند تا دوشنبه در تهران باشد و پنجشنبه به تبریز بیاید. قضای روزگار هم این بود که یکشنبه🩸 شهید شود، جنازهاش را دوشنبه به تهران منتقل کنند و پس از چند روز جنازهاش را پنجشنبه به تبریز بیاورند!🌷🕊