🌾چند #شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و #آقامرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین(ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند🎉 یک دفعه به ما گفتند: که شما #همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند👌.
🌾خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار #خوشحال شد😃 و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که #شما شهید می شوید، من به او گفتم ⚡️اما به نظرم شما #شهید_میشوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید😔
راوی:همسرشهید
#شهید_مرتضی_زارع
🌹🍃🌹🍃
🔰خاطرات شهید عطایی در مورد #سوغاتی گرفتن
🔸اربعین هفت یا هشت سال پیش بود.
آقا مرتضی به همراه جمعی👥 از فامیل و دوستان برای زیارت #اباعبدالله به عتبات رفته بودن."تلفنی☎️ درباره ی تاریخ برگشت که صحبت کردیم ایشون گفتن من یک روز #دیرتر از بقیه بر میگردم.
🔹تعجب کردم و گفتم چرا⁉️
فقط گفت: فرقی نمیکنه بقیه فردا میان و من پس فردا. خلاصه همه آمدن و #آقامرتضی فردای آن روز اومد. یک انگشتر طلا💍 برای من گرفته بود.
🔸گفت: همه ی همسفران برای برگشت بلیط هواپیما✈️ گرفتن و من به خودم گفتم این چه کاریه خوب با #ماشین میرم و یک روز دیرتر میرسم ولی در عوض همان هزینه را برای #خانمم یک انگشتر میگیرم😍
#شهید_مرتضی_عطایی
🌹🍃🌹صلوات