eitaa logo
متی ترانا و نراک 🇮🇷🌷
316 دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
21.9هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ باذن‌الله... تاسوعا در نقطه صفر مرزی.‌.. چهار سال است که آسمان ایرانشهر تلخ را مرور می‌کند. آن روزهایی که برای تاراج خاک سرزمینمان از جنوب شرق و غرب دندان‌ می‌ساییدند و عمه سادات را نشانه رفته بودند، مردی با نبوغ نظامی و باریزی هوایی در نیروهای مسلح رخ نمایی می‌کرد. فرمانده‌ای در قامت استاد خلبان، که زادگاهش موطن است و به برکت وجود چونانی، دارالشهدا، نگین انگشتری تهران نام گرفته‌ است. این بهار است که آن دارالشهدای تهران در او را در زیست دنیایی، کنار خود حس نمی‌کند و آسمان بهار، بدون درخشش چتربازی او، به زمستان پیوند می‌خورد... اما من باور دارم وجوه اجتماعی و روحیات و رسم ایثار و جوانمردی در جبهه معرفتِ امثال شهید مایلی‌ها در این سرزمین، نقش آفرین و اثر گذار بوده و هست... بی‌شک این گوشه از تهران در هیچ مقطعی از تاریخ انقلاب بی‌اثر نبوده است و با سربازان، شهدا، و این تکه از شهر، جان گرفته و جان بخشیده است. 📝 پی‌نوشت: سردار شهید حاج ، معروف به حاج احمد متولد ۱۳۳۵/۱/۴ در تهران، محله امام زاده حسن علیه السلام(دارالشهدای تهران) و فرمانده یگان ویژه هوایی صابرین و قرارگاه هوایی قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در ۱۳۹۵/۷/۱۹ شب در ایرانشهر با درجه رفیع بازنشسته شد. 📅تولد: ۱۳۳۵/۱/۴، تهران 📅شهادت: ۱۳۹۵/۷/۱۹.ایرانشهر 🌹🍃🌹صلوات
😍همچین همسری خدا روزی تون کنه سرکار خانم طاهره سجادی و حاج مهدی غیوران از زوج‌های مبارز قبل انقلاب بودند که در این راه بارها دستگیر و در کمیته مشترک ضد خرابکاریِ ساواک شکنجه‌های سخت و دردناکی را متحمل شدند..... 📌این متن بامزه از زمان یکی از دستگیری‌ای این زوج مبارز است👇 خانم طاهره سجادی: "ساواک من و همسرم غیوران را بازداشت و شروع به بازجویی کرد. به من گفتند:"غیوران را با زنی در ماشین دیده‌اند و یقین دارند که آن زن من هستم"!از لحن حرف زدنشان فهمیدم که مطمئن نیستند آن زن من بودم.... دیدم اگر قبول کنم من با غیوران بودم؛وضعیت بدی هم برای خودم و هم برای غیوران پیش می‌آید..... رو کردم به غیوران و داد زدم:"زن؟تو با یه زن بودی؟تو با یه زن رابطه داری؟باید همینجا تکلیف منو روشن کنی و بگی جریان این زن چی بوده و اون زن که اینا با تو دیدن کیه!؟"غیوران بیچاره هم مرتب با التماس می‌گفت: "باباااا کدوم زن،زنی در کار نبوده؟" ولی من ول‌کن نبودم و دوباره هوار زدم: "پس بگو شبایی که دیر میای کجا میری،زن دوم گرفتی و من بی‌خبرم،دستت درد نکنه"!خلاصه از غیوران انکار و از من اصرار.... بازجو هم که مطمئن شده بود من با غیوران نبودم و نزدیک است دعوا درست کنم،دستور داد به زور مرا بیرون انداختند و رهایم کردند!!😂🇮🇷