در زمان حضور طولانی مدت(حدود شش ماه) در #سوریه به همرزمش گفته بود:
دلم برای خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است ولی #غیرتم اجازه رفتن به #مرخصی را به من نمیدهد
و از حضرت زینب (س) خجالت میکشم که او را تنها بگذارم، اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابی برای حضرت علی(ع) ندارم که بدهم،
و من پوتینهایم را #جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمیروم یا باید جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم یا اینکه من به #شهادت برسم.
و اینگونه شد که حضرت زینب #خستگی زیاد را در چهره غلام عباس دید و او را برای همیشه به مرخصی نزد خودشان فرا خواند.
#شهید_محمد_اسدی🌷
#غلام_عباس
🍃🌹🍃🌹
6⃣0⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠الگو برداری از شهداء 📣
🍃🌹اقا علیرضا اصلا اهل #غیبت کردن نبودن و حالشون عوض میشد.هر جایی که میدیدند مجلس غیبت شده سریع از اونجا خارج میشدند یا با یه #شوخی حرف رو سریع عوض میکردند .
🍃🌹اقا علیرضا ادم خیلی شوخی بود البته در جمع خانواده بیشتر و سعی میکردند در جمع شوخی نکنند تا خدای نکرده باعث #رنجش کسی نشه.
🍃🌹اما تو جمع خانواده اونقدر شوخ بودند وشیطنت داشتند که الان وقتی نیستند کاملا جای خالیشون رو همه حس می کنند و وقتی یاد ایشون و شوخیهاش زنده میشه.همه میزنند زیر خنده ولی باز طولی نمیکشه که #بغض و اشک جای خنده رو میگیره
🍃🌹همیشه بعد از سرکار باید فاصله سرویس تا خونه رو که حدود یک و نیم کیلومتر بود میدوئید با تمام #خستگی که از محل کار داشت و گاها تو تابستونها باید تو افتاب داغ این مسیر رو طی میکرد وقتی میرسید خونه انگار هیچ اثر خستگی در ایشون نبود و هیچ وقت خسته گیش رو تو خونه نمیورد و همیشه با #رویی_باز با منو پسرم برخورد میکرد
🍃🌹یکی از شیطنتهای ایشون هم بعد اومدن خونه این بود که اروم در رو باز میکردند بدون اینکه ما متوجه بشیم و یهو من و پسرش رو میترسوند و کلی #میخندید☺️
🍃🌹تو دید همکاراش و مردم یه ادم خشک بود.اما فقط باید تو خونه میدیدیش مثل یه بچه 4ساله #شیطون بود بعضی وقتها بهش میگفتم محمدامین بزرگ شه میشینه با دهن باز شیطونیهای تو رو نگاه میکنه .
🍃🌹همین چیزها بیشتر ادم رو میسوزونه به قول همسران شهدا اگه خشک و بی روح بودن و میرفتن ادم انقدر #داغ نمیخورد.
#راوی_همسر_گرامی_شهید
مدافع_حرم
#شهیدعلیرضا_بریری 🌷
#ذکر_شگفت_انگیز_برای_حیات_عقل
🔸ذکر شریف
🔹یا حی یا قیوم یا من لا اله الا انت
🔸موجب #صفای_باطن و #حیات_دل است
🔸 و در بسیار گفتن آن فوایدبسیار و چه فایده از این بیشتر که آدمی به یاد دوست باشد
🍁🍁🍁
🔸عارف عبدالرزاق قاسانی در شرح منازل گوید:
🔸بتحقیق قوم به تجربه یافتهاند که مداومت بر ذکر
🔹یا حی یا قیوم یا من لا اله الا انت
🔸موجب #حیات_عقل است
🍁🍁🍁
🔸نزد اولیاءالله مجرب است که اکثار ذکر شریف
🔹 «یا حی یا قیوم یا من لا اله الا انت»
🔸موجب #حیات_قلب است.
🔸وقتی با خدایت #خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد
🔸و از #خستگی به در آمده باشد
🔸و در حال امتلاء(پری شکم)و اشتهانباشد.
🔸در آن حال با کمال #حضور و #مراقبت و ادب خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی.
🔸عدد ندارد.
🔸اختیار مدت با خود جنابعالی است
🔸مثلاً حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه کمتر از یک اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر.
📔نامهها و برنامه
🌿علامه حسن زاده املی
#لبخندهای_خاڪی
🍃در سالهای دفاع مقدس ...
#چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند.
🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود.
🍃حاج همت به آقا مهدی گفت :
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند
🍃آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم میشناسم!
🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت :
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست!
🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتریهای_چای_لشکر شما روی آتش میجوشد ...
همگی خندیدیم 😂😂
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹صلوات
🔰وظیفه شناسی
🔸می گفت: مهم نیست❌ چه #مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست👌 انجام #وظیفه کنیم.
🔹خیلی برای #کارش دل می سوزاند. حسابی خودش را سر کار خسته😪 می کرد. هر جا دوره تیر اندازی💥 بود او هم شرکت می کرد از سر کار می آمد آنجا، یه موقع هایی می دیدیم از #خستگی جانی برایش نمانده. ولی باز با همان وضعیت از #بهترین_ها بود.
#شهیدجوادالله کرم
#سالروز_شهادت
🌹🍃صلوات
همسر سردار شهید #حسن_باقری:
🌹 وقتی این مرد بزرگ از جبهه به #خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این #خستگی بروز نمی داد.
🌹 می نشست و به من می گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای، چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک #زن در نهایت به دنبالش هست.
🌹 من واقعاً احساس #خوشبختی می کردم.
🌱 یک گل صلوات هدیه به این شهید بزرگوار و همه شهدا 🌷🍃
✨﷽✨
🌷یک جوان 23 ساله در دفترچه خاطرات دوران #جنگ اینطور نوشته🔻
🌷برای گشت شبانه ما را برده بودند
خسته و کوفته آمدم
فکرکردم یک #چرتی میزنم، بعد بیدار میشوم و #نمازم را میخوانم
🌷بر اثر #خستگی زیاد خوابم برد
دیدم ساعت از نیمهشب گذشته و نمازم #قضا شده است
🌷سرم را به دیوار کوبیدم و گریه کردم که چرا نمازم #قضا شد‼️
خود را ملامت کردم و حالت اندوه تا یک هفته دست از سرم برنداشت
#شهید #حسن_باقری 🌹
🇮🇷 صلوات
#گـرفتـارم...
و
#دربنـد...
و
#خستـه...
نـگـاهم بـه #عکستـان کـه می افتـد، #خستـگی و #نـاامیـدی پـر میکشد...
احسـاس میکنـم بـه خـاطـر #آرامش نـگـاه صـاحب ایـن عـکس هنـوز #صـدایـم بـه آسمـانهـا میـرسـد😢💔
#شهـدا_گـاهی_نـگـاهی🍃🌷