eitaa logo
متی ترانا و نراک
272 دنبال‌کننده
43هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطرات_شهدا این عکس مربوط به روزهای قبل از شهادت #حاج_احمد_كاظمی هست... اون روز رفتیم #شلمچه و به من گفت: حاج حسین! اینجا تا میتونی خدمات امکانات رفاهی درست کن، میخوام سپاه #سید_خراسانی كه یه روز میاد از اینجا رد بشه بره براي کمک امام زمان، مشکل امکانات و خدمات نداشته باشه... پ.ن: به مناسبت ١٩ دی سالروز شهادت حاج احمد كاظمی در اين سفر شهيد مهتدی و شهيد اسدی هم همراهمان بودند كه اين عزيزان هم همراه با حاج احمد به شهادت رسيدند... راوی: حاج حسین یکتا صلوات 🌷🌷🌷
#زندگی_اورژانسی 🍂ده‌ماه از تولد پسرم گذشته بود که حاج‌سعید در عمیات #کربلای_5 در منطقه #شلمچه به‌شدت مجروح شد. 🍂گلوله توپی که به کنارش ‌خورد، منجر به #تخلیه کامل چشم راست، #شکستن کتف راست، استخوان‌های دست چپ و گوش چپش شد. بعد از بهبودی نسبی، درحالی‌که دکتر برای حاج‌سعید #فیزیوتراپی نوشته بود، درمان را #نیمه‌کاره رها کرد و به جبهه‌ها بازگشت. 🍂در عملیات #آزادسازی_فاو، شهید سعید سیاح‌طاهری #شیمیایی ‌شد. همسرش آن‌روزها را این‌گونه تشریح می‌کند: به یاد دارم وضعی #نگران‌کننده‌ داشت. سرفه‌های بد و قرمزی‌هایی در جای‌جای بدنش مشهود بود، اما او قبل از خود، نگران من و بچه‌ها بود؛ به‌نحوی‌که از من و فرزندانم #فاصله می‌گرفت تا ما از #عوارض احتمالی آن دور بمانیم. 🍂حاج سعید با اینکه جانباز هفتاد درصد بود ولی دست از #جهاد نکشید، شبی که میخواست به سوریه برود همه رفقا و خانواده رو جمع کرد برای #خداحافظی و آخرش گفت: « اللهم انی اسئلک أن تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک» خدایا از تو می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خود قرار دهی. بعد از چند ماه دعایش #مستجاب شد... #شهید_سعید_سیاح_طاهری🌷 #شهید_مدافع_‌حرم #سالروز_شهادت 🍃🌹صلوات
زل زده بود به خاڪ #شلمچه ... گفت #شلمچه....؟؟ اگر عروسڪمو بھت بدم #بابامو بهم میدی؟؟؟ یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
🌾به تعبیری میشه گفت: !!! 🌾به همون تعبیری که 👈کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا 🌾 زمینِ کربلآست 🌾یعنی همه جا زمینِ ♨️ولی شلمچه من فکر میکنم زمیـ🌍ـنِ قتلگاست... ✨تربتِ ✨بویِ تربتِ میده😌... 🌷 یه جایی ❤️ نا آروم میشه یکی دیگه باید آرومش کنه!! از یه جایی دیگه باید بشه اونجا ... 🎤
خدا شاهد است که در این عالم محبت هیچکس مانند ذره ای از محبت حضرت زهرا(سلام الله علیه) در دل من نیست. این سخن شهیدی است عاشق و شیفته‌ی مادرش حضرت زهرا(س) بود، پشت پیراهنش نوشته بود: می‌روم تا انتقام سیلی زهرا(س)را بگیرم .. روی جیب پیراهنش هم نوشته بود: یازهــرا (س) در ، بر اثر اصابت ترکشی که به پیشانی‌اش خورد، درحالی که ذکر یا زهرا(س) بر لب داشت به شهادت رسید و نیمی از صورتش مانند حضرت نیلی شده بود... ◻️تاریخ ولادت: ۹ بهمن ۱۳۴۵ ◻️تاریخ شهادت: ۶ مرداد ۱۳۶۷ ◻️خاکسپاری: ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ ◻️محل شهادت: شلمچه ◻️عملیات: غدیر ◻️مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه۲۶، ردیف۷۹، شماره۱۲ صلوات 🌷🍃
... ⁉️ 🌷✨ هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات خیبر بر نگشته... خبر دارید که غلامحسین توسلی آن خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... 🌷✨ از هادی خبری دارید.. بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید.. از که خوراک کوسه های اروند شدند، خبری دارید.. 🌷✨ هنوز از صدای اذان بچه ها می آید... هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد... هنوز خون روی وصیت نامه📝 شهدا خشک نشده؛ 🌸خواهرم حجاب... 🍃برادرم غیرت ... 🌷✨ هنوز که هنوز است می ترسنداز اینکه رهبرمان را تنها بگذاریم... و هنوز که هنوز است بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند... 🌷✨ و هنوز که هنوز است مادرانی چشم انتظار جگر گوشه هایشان هستند... ای کاش، بیاییم و به راه بیاییم .... را با ذکر صلوات یاد کنیم...🌷
هرکس برای وصل بی امان بود بالای پیکرش صاحب الزمان بود 🌷شھیدامیرحاج امینی🌷 ۶۵ 🌷🍃
‍ 🌱این روزها بی قرار است برای . برای قطعه ای از بهشت به نام . با کوله بار سنگین غفلت بروی، سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی، پیمان های شکسته را وصله ی بزنی و باز هم ضامنت شوند😞 🍃دل را به پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭 🍃امروز قصه عشق بازی ست که از معبر سخت شهادت عبور کرد. حجت الله رحیمی، عکس شهدا درگوشه گوشه ی اتاقش جا خوش کرد و مقدمه راهش شد. 🍃به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، مداح و عاشق شد. شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. آنقدر گفت تا در لباس خادم الشهدا به رسم حضرت مادر، با و صورت کبود شهید شد😓 🍃شهید همتِ نسلِ جدید، راهش را پیدا کرد و رفت. حال ما مانده ایم و دلهای ملتهب از ، پاهای خسته از رفتن های اشتباه و گاه صدایی شبیه به اینکه از پشیمان شده اند، به گوش می رسد‌.گویی خون های شهدا را نمی بینند.کاش شهدا را بخوانند.‌ شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند و در ظاهر بی خبرند از اتفاق های مملکتی که مسئولش هستند. ♡♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃صلوات
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک ابوالفضل بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : منتظر 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
شاهرخ: ‍ 🌱این روزها بی قرار است برای . برای قطعه ای از بهشت به نام . با کوله بار سنگین غفلت بروی، سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی، پیمان های شکسته را وصله ی بزنی و باز هم ضامنت شوند😞 🍃دل را به پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭 🍃امروز قصه عشق بازی ست که از معبر سخت شهادت عبور کرد. حجت الله رحیمی، عکس شهدا درگوشه گوشه ی اتاقش جا خوش کرد و مقدمه راهش شد. 🍃به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، مداح و عاشق شد. شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. آنقدر گفت تا در لباس خادم الشهدا به رسم حضرت مادر، با و صورت کبود شهید شد😓 🍃شهید همتِ نسلِ جدید، راهش را پیدا کرد و رفت. حال ما مانده ایم و دلهای ملتهب از ، پاهای خسته از رفتن های اشتباه و گاه صدایی شبیه به اینکه از پشیمان شده اند، به گوش می رسد‌.گویی خون های شهدا را نمی بینند.کاش شهدا را بخوانند.‌ شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند و در ظاهر بی خبرند از اتفاق های مملکتی که مسئولش هستند. ♡♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ اسفند ۱۳۹۰. خرمشهر 📅تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : باغملک یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
🔺 سین ندارد اما ! 🌷 ساختمانهـایش ، سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ، همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ، با خدا سخن میگفتند.. 🔺 سین ندارد اما ! سجده_های بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ ، سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " به دیدار معشوق شتافتند .. 🔺 سین ندارد اما ! سنگرهایش زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی.ره. با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند.. 🔺 سین ندارد اما ! سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست... 🔺 سین ندارد اما ! ِ شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که سبکبال ،تا عرش ِ اعلا ، پرستــــو شدند.. 🔺 سین ندارد اما ! ساحل ِخونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نـَفــس ، گــذشتند و دل ، به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدند.. 🔺 سین ندارد اما ! سرداران بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کـــه همچون مادرشان زهـــرا.س. فدایی ولایت شـــدند و گمنــــام ماندند.. آری ! با آمــدن ِ هر بهار ، شکوفه های دلــم ، به عشق ِ یادتان میشکفد و مرغ ِ خیالم پَر میگیـرد و بـر بام احساس مینشیند.. هور ... هویزه .. کرخـه .. چزابـــه .. عیــن خوش.. پاسگاه زید .. پادگان حمید .. کوشک .. خرمشهر.. به ! چه بوی سیب میآید از ایــــــن ســـــــــرزمین.. . الهــــــــی ! حـول حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال ، بحــق ِ شهدا .. . آمین
خبر دارید... . هنوز که هنوز است از فاتحانه خیبر بر نگشته... . .. خبر دارید که آن دلیرمرد خطه مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... . ..از خبری دارید... . .. بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... . از جوانانی که خوراک کوسه های شدند خبری دارید... . . .هنوز از صدای بچه ها می آید... . . .هنوز صدای مناجات از به گوش می رسد... . . .هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ .... .... .. هنوز که هنوز است می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم... . .. و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند..... روح مطهر شهدا 😭✋🌷🍃
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (صلی الله علیه وآله والسلم) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(علیه السلام) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(علیه السلام) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد ... روح مطهر شهدا 😭✋🌷🍃