✍اشاره بہ قبر خالی كنار مزار شهید
مصطفی صدرزاده
كرد و گفت: اين قبر آنقدرخالے مےماند تا من برگردم، بنرهاے مصطفی پايين نمےآيد
تا بنرهاے من بالا برود...
#شهید_سجاد_عفتی 🌷
صلوات 🌷
تو منطقه خانطومان سجاد رو با تیر زدند...
وقتی بهش رسیدیم خون زیادی ازش رفته بود
به سختی گفت: کمکم کنید روی زانوهام بشینم...
بهش گفتم: برا چی؟! خون زیادی ازت رفته....
گفت: آخه ارباب اومده، می خوام بهش سلام بدم....
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله
#شهید_سجاد_عفتی🕊🌹
#اللهمعجللولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
✨
🔹شهیدی که در لحظه شهادتش امام حسین(ع)را دید....
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون
خیلی خون ازش رفته بود
فقط برگشت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينم
برگشتم بهش گفتم: واسه چی..؟!
خون زیادی ازت رفته
که آقا سجاد گفت:
اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم..
#شهید_سجاد_عفتی😭🌷🍃
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
📌 راز سنگ مزار سجاد و ارادت به حضرت زینب(س)
🔹️ سجاد اشاره به قبر خالی كنار مزار مصطفي كرد و گفت: اين قبر آنقدر خالی ميماند تا من برگردم و بنرهای مصطفی پايين نمی آيد تا بنرهای من بالا برود.
■ از فراق مصطفی يك شب سجاد در خواب، تب شديدي كرده بود و اشك ميريخت.
□ می گفت: من نبودم شما مصطفي را برديد الان هستم و نميگذارم رفقايم را ببريد.
■ سجاد تكتيرانداز و به اسم مستعار ابراهيم بود و اميرحسين حاجنصیری به اسم مستعار اسماعيل هم کنارش بود.
□ آنها خيلي رشادت به خرج می دهند و خيلي از بچهها را از اسارت نجات می دهند و بسيار پيشروي ميكنند، اما در آن درگيری تيربارانش می كنند.
■ امیرحسین مجروح شد و يك تير به سينه سجاد اصابت می كند كه به شهادت می رسد.
🔸️ یکی از دوستانش می گفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند كنم تا به آقا سلام دهد. سرش را كه بلند كردم گفت: «صليالله عليك يا اباعبدالله»
🔹️ سجاد قبل شهادت خود همیشه می گفت: آرزومه روی سنگ قبرم هک شه :
تو که از خاک مزارم گذری نوحه بگو
نام زینب شنوم زیر لحد گریه کنم
و سرانجام به آرزویش رسید...
#شهید_سجاد_عفتی
#شهید_مدافع_حرم
#شادی روح مطهر شهدا و امام شهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم😭✋🌷🍃