eitaa logo
متی ترانا و نراک
272 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب زیبای محمدمهدی خیزاب #فرزند_شهید 💠دردو دل فرزند شهید با #عکس حضرت آقا خامنه ای 🔸محمدمهدی میگفت: خواب #بابا را دیدم. به بابا گفتم: چرا #رفتی که من بابا نداشته باشم⁉️ بابا بهم گفت: #حضرت_آقا پدر همه بچه های شهیده😍 چون ببالت داره که برای حضرت علی(علیه السلام) است🔅(منظورش از ببالت ، ولایت را میگفت که نمیتوانست کلمه اش را تلفظ کنه)..... 🔹ویک عکس از #حضرت_آقا هست که ایشان گریه میکنند😭 محمد مهدی میگه هر موقع #آقا دلشون برای بچه های #شهید تنگ میشه💔 این شکلی گریه میکنه... 🔸محمد مهدی گاهی اوقات بااین #عکس دردو دل💗 میکنه. یکی از درد و دلهایی که خیلی برام #جالب بود این بود که: عکس حاج آقا شیرازی(منظورش آقای شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس می باشد) را کنار #حاج_قاسم دیده بعد به عکس آقا میگفت: ناراحت نباشد❌ به خاطر #ما آقای شیرازی رفتند پیش حاج قاسم💞 تا بهشون بگند که اونهایی که #باباهای مارا شهید🌷 کردند را دستگیر کنند 🔹تازه باباهای ما تو #بهشتند🌸 ولی شما گریه میکنید #چشماتو درد میاد وما ناراحت میشیم😔 چون #آقای_شیرازی دلداری به خودش داده ایشون بازبان بچه گانه به حضرت آقا دلداری💖 میدهد که خیلی جالب بود. #شهید_مسلم_خیزاب اولین شهیدمدافع حرم لشکر۱۴امام حسین(علیه السلام) 🌹🍃صلوات
✍ همرزم شهید 🔰در برخورد با نامحرم خیلی خیلی محتاط بود 🔰آقا مسلم همیشه نگران مباحث #حجاب و بی غیرتی مردان و بی حیایی زنها بود. 🔰همیشه می گفت آدم باید بره جایی که چشمش هیچ #نامحرمی را نبیند و گوشش هیچ لهب ولعبی را نشنود. 🔰 در پیاده روی هایی که از طرف لشکر برگزار میشد مثلا پارک ناژوان یا در سطح شهر یا در تشیع جنازه شهدا یا .... همیشه جوری راه می رفت که نکند یک زن نامحرم #همقدم با اوشود یا چشمش به او بافتد همیشه #سر_به_زیر بود. 🔰یادم است یک روز در #راهپیمایی بودیم، یک دفعه یک دسته زن #هجوم آوردند برای ورود به محل راهپیمایی 🔰مسلم گفت: یا خدا گفتم چیه مسلم، چی شده؟ گفت زانوهایم داره میلرزه و دارم از پا می افتمگ. مگه ندیدی یک دسته زن #نامحرم چه طور هجوم آوردند 🔺بله امثال مسلم خیزاب ها اینجور بودند که رفتند و جام #شهادت را نوشیدند. #حیا_فقط_برای_خانم_ها_نیست #شهید_مسلم_خیزاب🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹صلوات
🔸کار همیشگی اش بود. لباس اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسیــن (علیه السلام) می داد🕊 🔹بعد هم رو به عکس حضـرت آقا می ایستاد و می گذاشت. 🔸بهش گفتم: مگه آقا شما را می بیند که همیشه احتـرام میذاری⁉️ بهم گفت:  وظیفه ی من احترام به حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند. 🌷 🌹🍃🌹🍃صلوات
🌟♥️🌟 🍂می‌شود باز تـ✨ـو در خانۀِ ما پا بنهی😍 🍃می‌شود باز مرا در جا بدهی 🍂دل💓 من تنگ برای بغلت شد 🍃وعدۀِ از چه غلط شد بابا⁉️😔 🍃🌹صلوات
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... 🌷 راوی : ‎‎‌‌‎‎😭✋🌷🍃