eitaa logo
متی ترانا و نراک
272 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت کار هر روزش بود. بعد هر نماز باید زیارت می خواند.. حتی اگر خسته بود.. حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد.. شده بود تند می خواند ،ولی می خواند.. همیشه بهش حسودیم میشد تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین علیه السلام چی بود... 🌷شهید 🌷 شهادت: اردیبهشت۹۵ ،خان طومان 📎 به روایت همرزم شهید 🇮🇷 صلوات 🌷🍃
در فراقِ دوستان آخـر زِ ما چیزی نماند... هر کہ رفت از هستے ما پاره ای با خویش برد... رفیقان مےروند نوبت بہ نوبت 🌷شهید 🌷 🌷شهید 🌷 صلوات🌷🍃
○ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ... ○ آنها که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا با مال ها و جان هایشان جهاد نمودند ، پایه و منزلتشان در نزد خدا بزرگتر است و آنها همان کامیابانند... 🇮🇷 سیدالشهدا و بنام شهدا 😭🌷🍃✋ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
«شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود؟» 🔹از اوضاع سوریه باخبر بودم اما نمی دانستم می خواهد برود. عادت نداشت وقتی می خواهد جایی برود به من زود بگوید، معمولا می گذاشت نزدیک رفتن، خبر می داد. 🔸خیلی ناراحت بودم از رفتنش اما با خودم می گفتم: «شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود.!!» وقتی اینها را به خودش هم گفتم، خیلی خوشحال شد. 🔹دفعه اول تا زمانی که به تهران برگشت نمی دانستم زخمی شد. بعد از آمدنش خبر دادند به بیمارستان رفته و حالش خوب شد. 🔸علی واقعا خیلی شجاع بود و تازه بعد از شهادتش دارم او را می شناسم. دفعه دوم که می خواست برود مخالفت کردم، اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو. 🔹گفت: «خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو.» همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم. 😭🌷🍃 صل علی محمد و آل محمد و آل محمد و عجل فرجهم