همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت
کار هر روزش بود.
بعد هر نماز باید زیارت می خواند..
حتی اگر خسته بود..
حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد..
شده بود تند می خواند ،ولی می خواند..
همیشه بهش حسودیم میشد
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین علیه السلام چی بود...
🌷شهید #جاوید_الاثر #علی_عابدینی🌷
شهادت: اردیبهشت۹۵ ،خان طومان
📎 به روایت همرزم شهید
🇮🇷 صلوات 🌷🍃
در فراقِ دوستان
آخـر زِ ما
چیزی نماند...
هر کہ رفت
از هستے ما
پاره ای با خویش برد...
رفیقان مےروند نوبت بہ نوبت
🌷شهید #محمدتقی_سالخورده🌷
🌷شهید #علی_عابدینی🌷
صلوات🌷🍃
○ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ...
○ آنها که ایمان آورده و هجرت
کردند و در راه خدا با مال ها و جان هایشان جهاد نمودند ،
پایه و منزلتشان در نزد خدا بزرگتر است و آنها همان کامیابانند...
#شهید #علی_عابدینی
🇮🇷#بحق سیدالشهدا و بنام شهدا 😭🌷🍃✋
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#خاطرات_شهید
«شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود؟»
🔹از اوضاع سوریه باخبر بودم اما نمی دانستم می خواهد برود. عادت نداشت وقتی می خواهد جایی برود به من زود بگوید، معمولا می گذاشت نزدیک رفتن، خبر می داد.
🔸خیلی ناراحت بودم از رفتنش اما با خودم می گفتم: «شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود.!!» وقتی اینها را به خودش هم گفتم، خیلی خوشحال شد.
🔹دفعه اول تا زمانی که به تهران برگشت نمی دانستم زخمی شد. بعد از آمدنش خبر دادند به بیمارستان رفته و حالش خوب شد.
🔸علی واقعا خیلی شجاع بود و تازه بعد از شهادتش دارم او را می شناسم. دفعه دوم که می خواست برود مخالفت کردم، اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو.
🔹گفت: «خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو.»
همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم.
#شهید #علی_عابدینی 😭🌷🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و آل محمد و عجل فرجهم