eitaa logo
متی ترانا و نراک
272 دنبال‌کننده
43هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🕊 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🍃 💌🇮🇷 بیشتر ماموریتهایی که میرفتیم من ترک موتور🏍 محمد رضا بودم و عملیاتها با هم بودیم انقدر هیجان و شوق داشت همیشه بعد از راه افتادن یادش میفتاد که بند کلاهشو نبسته تو این عکسم📷مشخصه حرکت که میکردیم باد بند کلاه و میزد به کلاه و صدا میداد با یه دست رانندگی میکرد با دست دیگه سعی میکرد بند کلاه و ببنده منم حواس خودمو پرت میکردم مثلا نمیبینم یه مقدار که میرفتیم میگفتم چیه نتونستی میخندید😄 و میگفت نه. میگفتم تو رانندگی کن من میبندم، بند کلاه محمد رضا رو میبستم بعد صورتشو بشکون میگرفتم و از دو طرف میکشیدم داد میزد و میخندید 😄میگفتم ساکت این هم دستمزد منه هم جریمه تو که همیشه یادت میره تو مسیر کلی باهم شوخی میکردیم و حرف میزدیم. یه بار که صبح☀️ بود داشتیم به سمت شهر عبطین میرفتیم گفت: حاجی میشه من و بهنام بمونیم بابام رفته دانشگاه صحبت کرده این ترم و مرخصی گرفتم کاری ام که ندارم خیالم راحته شما با فرمانده صحبت کنی قبول میکنه 🙂 گفتم حرف نباشه من میخوام بمونم از این چیزا نداریم با هم اومدیم با هم برمیگردیم ... واقعانم اینطور شد ما برگشتیم ولی محمدرضا موند ما برگشتیم به شهر و دنیای🌍 خودمون محمدرضا موند پای اعتقادات و عهد و پیمانش ...🕊 شادی روح شهدا صلوات🌷🍃 🌷🍃