eitaa logo
متی ترانا و نراک
277 دنبال‌کننده
43.3هزار عکس
16هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻روایتی از دختر فرمانده🔺 🌷وقتي بچه بودم، چند باري چند تا از #فاميلامون با تمام اسباب و وسايل خونه شون اومدن خونه ي ما. 🌷مدتي رو كنار ما زندگي كردن،توي عالم بچگي خيلي #خوشحال بودم كه اونها پيش ما مي مونن و ميتونيم كنار هم باشيم. 🌷اما بعدها وقتي بزرگ شدم فهميدم كه اونها چون #پول_كافى براي گرفتن خونه نداشتن و صاحبخونه #بيرونشون كرده بود، بابا بهشون گفته بود كه بيان با ما زندگي كنن،تا زماني كه بتوانن جاي مناسبي پيدا كنند... 🌷بابا هميشه به ما ميگفت: اسلام توصيه كرده كه در كمک به ديگران اول از قوم و خويشان #نيازمند خودتان شروع كنيد. 🌷هميشه هر كسي از فاميل پولي ميخواست بابا بهش #قرض ميداد و هيچ وقت نمي گفت پولمو پس بديد. #شهید_سیدحمید_تقوی_فر #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹صلوات
🔻روایتی از دختر فرمانده🔺 🌷وقتي بچه بودم، چند باري چند تا از #فاميلامون با تمام اسباب و وسايل خونه شون اومدن خونه ي ما. 🌷مدتي رو كنار ما زندگي كردن،توي عالم بچگي خيلي #خوشحال بودم كه اونها پيش ما مي مونن و ميتونيم كنار هم باشيم. 🌷اما بعدها وقتي بزرگ شدم فهميدم كه اونها چون #پول_كافى براي گرفتن خونه نداشتن و صاحبخونه #بيرونشون كرده بود، بابا بهشون گفته بود كه بيان با ما زندگي كنن،تا زماني كه بتوانن جاي مناسبي پيدا كنند... 🌷بابا هميشه به ما ميگفت: اسلام توصيه كرده كه در كمک به ديگران اول از قوم و خويشان #نيازمند خودتان شروع كنيد. 🌷هميشه هر كسي از فاميل پولي ميخواست بابا بهش #قرض ميداد و هيچ وقت نمي گفت پولمو پس بديد. #شهید_سیدحمید_تقوی_فر #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹صلوات
دو عامــل هلاکت و #بیچارگی مـردم از زبان امام حسین علیه السلام ترس از ایـن که مبـادا در آینده فقیر و #نیازمند دیگـران گردد فخر و مباهات کردن بر دیگران پُز دادن وخود رابرتر از دیگران دیدن
🛍 🔸اکثرا ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد و آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود وسایل را بمن میداد تا تحویل بدهم 🔹یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو.  🔸کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب  صندق عقب ماشین🚘 را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش👓 را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر🤔رفتم. 🔹از این کارش دو منظور به ذهنم رسید: 1.میخواست را نبیند 2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد💯 و نکشد. 🔸 بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بودم و او را بهتر از هر کسی میشناختم👌مطمئن بودم که میخواست آن خانم او را نشناسد و خجالت نکشد. خیلی حواسش به همه چیز بود. ✍راوی: همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹🍃صلوات