eitaa logo
متی ترانا و نراک
272 دنبال‌کننده
43هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تولد زینب جون❤️ به قلم سیده نرگس قاسمی عزیز🌷 محمدم برای تولد یکسالگی دخترمون نبود..ماموریت بود..مبارزه باپژاک.. روز تولدش، یکی از دوستام به من زنگ زد وگفت که قراره آقای شون امشب بیان خونه مون ... وشما هم بیاین ... توی راه حاج عبدالرحیم متوجه میشه که تولد زینب جونه ... دیدم که یه جا نگه داشت و از قرار رفته بود کیک تولد و شمع یکسالگی خریده بود و من خبرنداشتم ...🌿 رسیدیم به مهمونی ؛ بعد شام من و زینب تواتاق بودیم که دیدم صدام میکنن ومیگن بیاین تو اتاق پذیرایی ...🌿 زینبو بغل کردم که ببرمش توجمع ... دیدم چراغا رو خاموش کردن و تا ما اومدیم همه یکصدا میگفتن تولد تولد تولدت مبارک زینب جون🌷💐🌾 جا خوردم وبا خوشحالی گفتم اینجا چه خبره ؟ خلاصه بقول معروف سورپرایز شده بودیم🌿🌷 حاج عبدالرحیم یک ذوق وشوقی داشت که گفتنی نبود ... برای زینب و بچه هاش شعر میخوند و فیلم میگرفتیم ...🌷🍃 بعدش زنگ زدیم به و ... زینب با باباش صحبت کردن ...❤️ دو تا آدم از جنس فرشته در کنارمون بودند و چه زود از بین ما رفتن ... اون شب شهیدعبدالرحیم با این کارش میخواست زینبم جای خالی باباش رو احساس نکنه🌷 خاطره ی اون سال ، تو ذهن ما موندگار شد تا ابد 🍃🌹🍃 خودش بابای دوتا بچه بودو میدونست تو دل محمدم چی میگذره ... تولد یکسالگی دخترم رو شهید عبدالرحیم برگزار کرد ، درسته که در تولدهای سالهای بعد هر دو دوست آسمانی شدن ، اما مطمئنم که در کنارش حضور دارن و با شادی زینب شادی میکنن 🌷🌷 خاطره ای از همسر شهید سالخورده از تولد یک سالگی زینب جان •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•