🔵 #ایران جای #زندگی نیست، ولی جای #پول درآوردن که هست؟!
افشاگری #رسانه ها از #سلبریتی هایی که نان #سینما ی ایران و #انقلاب را میخورند ولی حالشان اونور آب است!
#بازیگران #تابعیت #مفتخور #وطن_پرستی #غرغر #فقرا #زندگی #مهناز_افشار #ترانه_علیدوستی #حمید_فرخنژاد #پیمان_قاسمخانی #شیلا_خداداد #حامد_بهداد #بهرام_رادان #نیکی_کریمی #بهرام_رادان #روناک_یونسی #عوق #حمید_جبلی #رضا_عطاران #شهاب_حسینی
#خاطرات_شهدا 🌷
#نان_سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت #نانوایی.
میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به #شاطر. نونواها بابت اینا #پول میدن.»
#شهید_هسته_ای
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
🍃صلوات
#خاطرات_شهدا🌷
#برشی_از_کتاب_سربلند🚩
🌷عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان آن شب #کولاک کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد. حاج قاسم برای آن شب تعبیر ((لیلة الفتوح)) را به کار برد.
🌷وقتی از خط برگشتیم بچه های نیشابور روی دست گرفتندمان. میان این خوشحالی و بالاپریدن ها محسن گوشه ای ایستاده بود و #تسبیح می چرخاند. صدایش زدم:(( مرد حسابی! همه با دمشون گردو می شکنن تو چرا #هیچ_حسی نداری؟!))
🌷بی تفاوت گفت:(( من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه ی این ها #کار_خدا بود؛ من دارم #شکرش رو به جا میارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه.))
🌷روز بعد از طرف سردار عراقی مقداری #لیر به ما هدیه دادند. محسن قبول نمی کرد. می گفت من به خاطر #پول نیامده ام اینجا. گفتم: اولا این هدیهست؛ ثانیا مگه چقدره؟
🌷پیشنهاد دادم مقداری اش را بیندازد داخل #ضریح حضرت زینب(س) و با بقیه اش هم برای همسرش #سوغات بخرد. به خیال خام خودم رامش کردم. هنگام برگشت بعد از زیارت حرم حضرت زینب(س) از بازار زیاد خرید نکرد.
🌷پرسیدم:مگه #قرار نشد با اون هدیه سوغات بخری؟!
-رفت همون جایی که باید می رفت!
همه رو انداخته بود تو ضریح
لینک خرید کتاب سربلند:
https://forush.co/76/335692/
#شهید_محسن_حججی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
⚠️ رهبرانقلاب: کم ندیدیم افرادی که چشمشان به پول و مقام خورد و از این رو به آن رو شدند!
👈 بچّههای مؤمن باید ثبات قدم پیدا کنند
🔻 آیتالله خامنهای در جریان سفر اخیر به مشهد، در منزل شهید سیدرضا کیشبافان:
🔹 از جملهی چیزهایی که روی آن تکیه میکنم این است که بچّههای مؤمن ما، بچّههایی که به این راه عقیده دارند و واقعاً از روی انگیزه دارند کار میکنند، باید #ثبات_قدم پیدا کنند.
🔹 ما کم ندیدهایم افرادی را که یک روزی، چند صباحی در خطّ مستقیم بودند، بعد چشمشان به #پول و #مقام و مانند این چیزها که افتاد، از این رو به آن رو شدند.
🔹 شما در محدودهی نفوذ خودتان - هر مقداری که میتوانید تأثیر بگذارید - کاری کنید که بچّهها در راه مستقیم و صراط مستقیم ثابتقدم بمانند.
🔺 اگر چنانچه در صراط مستقیم ثابتقدم ماندند و حرکت کردند، هر کسی جای خودش را پیدا میکند؛ هر کسی موقعیّتی را که میتواند مفید باشد، پیدا میکند و هیچ لزومی ندارد که من بگویم شما در فلان رشته کار کنید، در فلان قضیّه کار کنید؛ نه، وقتی ثابتقدم بودند در راه خدا، میفهمند چه کار باید بکنند؛ این توصیهی مؤکّد بنده است. ۹۸/۶/۱۱
﷽
اشکال نداره ، این یه گل رو مهمون من باش
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ آقا این بسته نون چند؟ #فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ نه، نمیشه!!
دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فرو ریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از #نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بی نهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.
پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود...اون روز گذشت...شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ، با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم گُل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ گفت دو هزار تومن داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا #پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... اشکال نداره، این یه گل رو مهمون من باش!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ این یه گل رو مهمون من باش!!
از این همه تفاوت بین آدم ها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود، از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه #دختر بچه ی هفت ، هشت ساله ی گل فروش دوست داشت یه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت.
الهی كه صاحب قلب های بزرگ دستاشون هیچ وقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیا رو گلستون کنند😊
#خاطرات_شهدا 🌷
#نان_سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت #نانوایی.
میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به #شاطر. نونواها بابت اینا #پول میدن.»
#شهید_هسته_ای
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
🍃🌹🍃صلوات
#مولایغریبمالعجل
سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ❤️
هنوز یقین نکرده ایم:
🔹فلا نجاة و لا مفزع الا انتم.
نجات و پناهی جز شما اهل بیت نیست.
📚بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۷۵
نمی دانم چرا نوبت به شما که می رسد «عاقبت جوینده، یابنده بود» و
«خواستن توانستن است» فراموش می شود؟!
عجیب نیست که در نوسانات بازار #پول و #ارز و #طلا و #سکه...
به خوبی قانون
عرضه و تقاضا
را میفهمیم؛ اما نوبت به
ظهور و دعا برای فرج که می رسد از فهم این #قاعده ساده عاجز می شویم که اگر تقاضا برای ظهور
(که در دعا برای تعجیل فرج بروز و نمود دارد)
بالا برود خداوند از #ظاهر کردن #حجت خویش ابایی نخواهد داشت.
▪️یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
▫️عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🍃کاوه در تاریخ ما آوای آشنایی است.
کاوه آهنگر و داستان پر حماسه او و پسرانش که ایستادند مقابل ضحاک زمانهشان و نماد #انقلاب آنها شد همان پوستینهای که غرق عرق کارگری و زحمت و حرارت کوره #آهنگری اش بود و رقم زد #افسانه ایستادگی ایرانیان در مقابل ستمهای بیگانه که چیره بر ملت خون میمکند.
🍃بر گواه تاریخ، تاریخ تکرار خواهد شد. حال افسانه بوده باشد که خمیر مایه واقعیت دارد.
و اما کاوه زمان ما که خود را انداخت در دهان ضحاک خون خوار و با دست خالی #مقاومت کرد در برابر خونخواران زمانش، کوموله ک اندکی رحم در درون سینه نداشت و مثل قصاب سر میبرید و سلاخی میکرد ایستاد زمانی ک فقط امید داشت و شهرها یکی پس از دیگری از دست میرفت آن هم با دست خالی و بدون #گلوله و مهمات که رییس جمهور محبوب آن زمان بر جوان پیرو خط امام تحریم کرده بود..
🍃شاید چاره همه مشکلات #جنگیدن باشد نه مقاومت، اما #مقاومت امثال کاوهها معنای متفاوتی دارد، شاید جنگیدنی است که مستضعفان کمترین اثر را پذیرا باشند و جنگ بر سر جابجایی #پول و #قدرت نباشد.
و راه مقاومت بسی و اصلا هموار نخواهد بود....
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_محمود_کاوه
📅تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۱۱ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مشهد
*🔺مقایسه دستمزد یک کارگر با یک فوتبالیست
#پول مردم میریزن تو جیب افرادی که معلوم الحالن و هروقت دلشون خواست به نظام و کشور لگد میزنن.