#سخن_بزرگان🍃
شهیـد مطهرے:
انقلاب اسلامے یعنے راهے که هدف،
اسلام و ارزشهاے اسلامے است،
انقلاب و مبارزه براے برقرارے ارزشهاے اسلامے است.
یعنے مبارزه براےما هدف نیست،
وسیله است!!
اسلام و ارزشهاے اسلامے
براے ما هدف است.
📚 کتاب: آیندهٔ انقلاب اسلامی ایران
صلوات 🌷🍃
🔔 #تلنگر
🌷زمانی حرف بزن
که ارزش حرفت
بیشتر از سکوتت باشد
🌷و زمانی
دوست انتخاب کن
که ارزش دوستت
بیش از تنهاییت باشد...!
May 11
⭕️ گلبانگ «الله اکبر» ساعت ۲۱ امشب در سراسر کشور طنين انداز خواهد شد
🔹 در ساعت ۲۱ شب یوم الله ۲۲ بهمن ماه به یاد حماسه ماندگار و تکبیرهای ملت مبارز و قهرمان ایران اسلامی در بهمن خونین ۵۷ ، بانگ تکبیر و ندای توحیدی «الله اکبر» ملت حماسه ساز ایران اسلامی در سراسر کشور طنین انداز و همزمان کران تا کران آسمان ایران نورباران خواهد شد.
4_5843941212578383763.pdf
476.5K
💥 نامهای که منتشر شد
📝 نامه تکان دهنده حاج قاسم سلیمانی به فرزندش؛ منتشر شده در نشریه مسیر
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_همیشگی_دلها
#در_بهار_آزادی_جای_شهدا_خالی
#یوم_الله_۲۲بهمن
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
سلام صاحب الزمان، سلام بر حريم تـو
بہ صد امید هر سحر سلام مےدهیمتان
بهار مےشود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد بہ شهرمان شمیمتان
#اللهمعجللولیڪالفرج ✨🦋
سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ❤️
راستیرفیقاینومیدونستیکه↓
🍃 ـاَحَبَاللهُمَناَحَبَّحُسَینا♥️
یعنی:
خدابهمقداریمارادوستداره
کهمااِمامحسینعلیهالسلام
رودوستداریمـ(:"
#کلعمرکمالحسینی؛)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"در بهار آزادی ، جای حاج قاسم خالی" 🇮🇷
🍃🕊 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🍃
#ۺـہـود_عـۺق 💌🇮🇷
بیشتر ماموریتهایی که میرفتیم من ترک موتور🏍 محمد رضا بودم و عملیاتها با هم بودیم انقدر هیجان و شوق داشت همیشه بعد از راه افتادن یادش میفتاد که بند کلاهشو نبسته تو این عکسم📷مشخصه حرکت که میکردیم باد بند کلاه و میزد به کلاه و صدا میداد با یه دست رانندگی میکرد با دست دیگه سعی میکرد بند کلاه و ببنده منم حواس خودمو پرت میکردم مثلا نمیبینم یه مقدار که میرفتیم میگفتم چیه نتونستی میخندید😄 و میگفت نه.
میگفتم تو رانندگی کن من میبندم،
بند کلاه محمد رضا رو میبستم بعد صورتشو بشکون میگرفتم و از دو طرف میکشیدم داد میزد و میخندید 😄میگفتم ساکت این هم دستمزد منه هم جریمه تو که همیشه یادت میره تو مسیر کلی باهم شوخی میکردیم و حرف میزدیم.
یه بار که صبح☀️ بود داشتیم به سمت شهر عبطین میرفتیم
گفت: حاجی میشه من و بهنام بمونیم بابام رفته دانشگاه صحبت کرده این ترم و مرخصی گرفتم کاری ام که ندارم خیالم راحته شما با فرمانده صحبت کنی قبول میکنه 🙂
گفتم حرف نباشه من میخوام بمونم از این چیزا نداریم با هم اومدیم با هم برمیگردیم ...
واقعانم اینطور شد ما برگشتیم ولی محمدرضا موند ما برگشتیم به شهر و دنیای🌍 خودمون محمدرضا موند پای اعتقادات و عهد و پیمانش ...🕊
شادی روح شهدا صلوات🌷🍃
#نقل_از_همرزم_شهید
#شهیدمحمدرضادهقانامیری 🌷🍃