هدایت شده از صبح حسینی
بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند
این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند
گیسوی من سپید شد و روی من کبود
تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند
عیبی ندارد از تو مرا دشمنت گرفت
چون با دعای مادرمان تربت تو ماند
بی حرمتی اگرچه به آل رسول شد
امّا قسم به آل علی حرمت تو ماند
یک اربعین اسیر و چهل منزل اشک و آه
با این همه ،حدیث تو و عصمت تو ماند
ناگفته های شام بماند برای بعد
فریادهای قافلۀ غربت تو ماند
با خطبه های کوفه و شام اماممان
از مقتل تو تا ابد دولت تو ماند
"هل من معین" تو شده "صوت الحزین" من
در بینِ نسل ها نَفَس حضرت تو ماند
یک آشنا نبود اگر یاری ام کند
تا روز حشر ، درد و غم محنت تو ماند
برگشتم از اسارت و شرمنده ام ز تو
در گوشۀ خرابه گُل زینت تو ماند
جای علیِ اکبر و عباس و قاسمت
یک کاروان اسیر پِی نصرت تو ماند
بُردم پیام فاطمی اَت را به هر دیار
خصمت فنا شد و عَلَم قدرت تو ماند
با این همه مصائب سنگین این سفر
دین زنده ماند و رایحۀ عبرت تو ماند
محمود ژولیده
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم
خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم
می خواستم اشک مرا هرگز نبینی
در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم
هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی
هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم
در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد
از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم
در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما
هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم
پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد
هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم
تو روی نی بودی و من بالای نیزه
با زخم های مانده بر سر گریه کردم
هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت
با خنده های شمر کافر گریه کردم
دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد
بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم
یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟
خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم
یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد
با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم
رضا باقریان
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
📣📣📣
سلام علیکم
🌴 صبح همه عزیزان حسینی
🏴 🏴🏴 به مناسبت فرارسیدن #اربعین_حسینی ادامه کارگاه برنامه ریزی را به شنبه موکول می کنیم
👈 طی امروز و فردا با توجه به طرح #موکب_حسینی_خانه 👆👆 #تغییرات و تمهیدات خود جهت موکب شدن خانه هایتان و یا #شکوه_نامه هایتان به محضر اباعبدالله الحسین علیه السلام به خاطر محروم شدن از مراسم باشکوه پیاده روی و زیارت اربعین را بنویسید و برای ما بفرستید ولو با دو خط نوشته به زبان ساده.
@jalasaaat
هدایت شده از صبح حسینی
خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم
خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم
می خواستم اشک مرا هرگز نبینی
در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم
هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی
هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم
در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد
از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم
در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما
هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم
پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد
هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم
تو روی نی بودی و من بالای نیزه
با زخم های مانده بر سر گریه کردم
هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت
با خنده های شمر کافر گریه کردم
دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد
بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم
یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟
خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم
یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد
با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم
رضا باقریان
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872